مطلبی در مورد فیلم شاهزاده ایرانی - پرنس اف پرشیا - Prince of Persia

فيلم سينمايي شاهزاده ايراني را بايد آغاز يك خط رسانهاي جديد عليه جمهوري اسلامي ايران به شمار آورد و ميتوان انتظار داشت محصولات ديگر اين خط رسانهاي در ديگر قالبهاي تصويري يا نوشتاري، در آينده نزديك عرضه شود.
چندي پيش اكران سينمايي شاهزاده پارسي در آمريكا آغاز شد. اين سينمايي پرهزينه و كاملا حرفهاي كه پيشبيني ميشود در اسكار آينده جوائزي را از آن خود كند، در قالب يك افسانه شرقي به روايت بخشي از تاريخ، فرهنگ و آينده ايران ميپردازد كه از نقطهنظر فرهنگي و سياسي و با توجه به مناسبات كنوني داخلي و خارجي بسيار حائز اهميت است.
پرداخت قوي و در نگاه اول مثبتِ فيلم از آنچه به سرزمين پارس تعلق دارد و همچنين جذابيت ساختار و خط داستاني آن به احتمال قريب به يقين، استقبال فراگير مخاطب ايراني را از آن در پي خواهد داشت و ميتوان انتظار كشيد كه حتي مطبوعات داخلي آن را فتح ايران در هاليوود بنامند.
هر چند ايده اصلي اين فيلم از بازي ويدئويي كه به همين نام توليد شده، برآمده است ولي داستان و درونمايه آن يك اثر مستقل بوده و هيچگونه ارتباطي با بازي ندارد و ميتواند به عنوان يك اثر رسانهاي مستقل مورد بررسي قرار گيرد.
دّستان يك نوجوان باهوش و جسور خياباني است كه به دليل ويژگيهاي خاصاش از سوي پادشاه به پسر خواندگي پذيرفته ميشود. سالها گذشته است و اكنون او در كنار فرزندان خوني پادشاه، به عنوان يك جنگجو به سرزمين پارس خدمت ميكند.
«نظام» مرد اَميني كه همگي از جمله دَستان به او اعتماد دارند و از مشاوران پادشاه به شمار ميآيد اعلام ميكند، حاكم شهر اَلَموت، در تجهيز دشمنان سرزمين پارس به سلاحهاي جديد، همكاري داشته است. بنابراين بايد به اين شهر حمله كرد و اين حاكم خائن را كه قصد مقاومت دارد بركنار نمود. همه فرزندان پادشاه به درخواست نظام، بسيج ميشوند و اَلَموت را تصرف ميكنند. شاهزاده مونث اَلَموت دختر زيبايي به نام تهمينه است كه پس از به آتش كشيده شدن شهر به اسارت در ميآيد.
دستان پس از نبرد تن به تن با حاكم اَلَموت او را از پاي در ميآورد و خنجر عجيب او را غنيمت ميگيرد. در جشن پيروزي، پادشاه به پاس شجاعت و رشادتي كه دستان از خود نشان داده است تهمينه را به عنوان همسر او معرفي ميكند. درست در همين لحظه پادشاه مسموم ميشود و جان ميسپارد. جشن به آشوب كشيده ميشود و همه شواهد نشان ميدهد دستان قاتل پادشاه است. دستان و تهمينه به همراه خنجر عجيب از شهر ميگريزند. دستان به دنبال راهي است كه بيگناهي خود را ثابت كند. او تصور ميكند فرزندان خوني پادشاه اين توطئه را طرحريزي كردهاند؛ به همين دليل مخفيانه به شهر باز ميگردد به سراغ نظام كه مورد اعتماد اوست ميرود و ماجراي بيگناهي خود را بازگو ميكند. اما در حين صحبت، سربازان او را محاصره ميكنند. دستان باز هم موفق به فرار ميشود. تهمينه راز خنجر اسرارآميزي را كه دستان از حاكم الموت به غنيمت گرفته را براي او بازگو ميكند. اين خنجر كه در واقع يك هديه الهي به مردم سرزمين پارس است ميتواند زمان را به عقب بازگرداند و امكان جبران اشتباهات را فراهم آورد و صاحب آن همچنين ميتواند به قدرت بيپاياني در تسلط به سرزمين پارس دست يابد. دستان متوجه ميشود همه اين توطئهها كار «نظام» بوده است و او به دروغ حاكم الموت را خائن و شريك دشمنان سرزمين پارس معرفي كرده است تا خنجر اسرارآميز را به چنگ آورد و با قتل پادشاه خود به حكومت بر سرزمين پارس برسد. اهرم اجرايي نظام گروهي آدمكش حرفهاي هستند به نام هاساسين كه به دستور او مامور ميشوند با كشتن دستان، خنجر اسرارآميز را براي او بياورند. در نبرد پاياني دستان موفق ميشود به كمك خنجر زمان را به عقب برگرداند و اجازه ندهد نظام به حكومت برسد.
فيلم سينمايي شاهزاده ايراني را بر اساس آنچه در ادامه ارائه خواهد شد، بايد آغاز يك خط رسانهاي جديد عليه جمهوري اسلامي ايران به شمار آورد و ميتوان انتظار داشت محصولات ديگر اين خط رسانهاي در ديگر قالبهاي تصويري يا نوشتاري، در آينده نزديك عرضه شود.
شاهزاده ايراني تقابل دو جبهه خير و شر در ايران را به تصوير ميكشد كه هر يك، از عناصر كاملا مشخص و هدفمندي قوام يافتهاند و همه اين عناصر براي مخاطب ايراني معناي خاص و روشني را تداعي ميكند. در يك سو دستان، قهرمان خياباني و مردمي سرزمين پارس قرار دارد و در سوي ديگر «نظام» حيلهگرد و قدرتطلبي كه ميكوشد حكومت فراگير خود را بر اين سرزمين تثبيت نمايد. شاهزاده ايراني با به عقب برگرداندن زمان از به قدرت رسيدن نظام جلوگيري ميكند. نظامي كه در ابتدا مورد اعتماد همگان بود و ملجأ و پناه دستان به شمار ميرفت. دستان زمان را به عقب باز ميگرداند تا چينش كساني را كه در سرزمين ايران حكومت ميكنند تغيير دهد چرا كه روزهاي سپري شده نشان داده است قلب نظام براي منافع خود ميتپد نه سرزمين پارس.
نظام درپي تصاحب خنجري است كه ميراث سرزمين پارس و هديه خداوند به مردم آن، معرفي ميشود. نظام سعي دارد با دستيابي به اين خنجر (كه يك ابزار جنگي و نمادي از سلاحي غيرمتعارف و نابودگر) است جنگي بزرگ و آخرالزماني به راه اندازد كه سيطره او را بر سرزمين پارس و بسياري مناطق ديگر تضمين ميكند. اين جمله از زبان تهمينه خطاب به دستان بيان ميشود كه ما بايد جلوي آغاز اين آرماگدون را بگيريم. واژه آرماگدون اساساً برگرفته از نام منطقهاي در بيتالمقدس است كه در كتاب مقدس به جنگي بزرگ اطلاق ميشود كه جبهه شر و باطل آن از سرزمينهاي شرقي بيتالمقدس هستند. خنجر هر چند نمادي از سلاح نامتعارف است؛ آنچه مهم است اين است كه اين خنجر در اختيار نظام خودكامه قرار نگيرد. در سكانس مربوط به آزاد شدن نيروي خنجر توسط نظام، پديدهاي شبيه به انفجار اتمي شهر را نابود ميكند.
نظام برخلاف ديگر اسامي كاراكترها نه به نظام الملك طوسي قابل بازگشت است و نه ديگر شخصيتهاي تاريخي دورهاي كه فيلم درباره آن سخن ميگويد. اين اسم و ديگر عناوين موجود در فيلمنامه را بايد نمادين به شمار آورد.
اهرم اجرايي نظام، گروهي از آدمكشهاي حرفهاي و شيطاني هستندكه هاساسين ناميده ميشوند. هاساسين همان حشاشين هستند كه به عنوان يكي از گروههاي مبارز شيعي (فرقه اسماعيليه) در تاريخ ايران شهرت جهاني دارند. هر چند درباره حسن صباح رهبر اين گروه و صحت و سقم وجود خارجي چنين فردي اختلافنظرهاي جدي ميان مورخين وجود دارد ولي گروه حشاشين به عنوان يكي از شاخههاي نظامي اسماعيليه و حتي در برخي منابع شيعه اثنيعشري مورد تاييد است. در اين فيلم حشاشين به عنوان اهرم اجرايي نظام در پيشبرد اهدافش معرفي ميشوند. جالب اينكه حشاشين در تبليغات جهاني سه شهرت عمده دارند: شيعه بودن، تروريست بودن و شيطاني بودن. در فيلم شاهزاده ايراني، شيطاني بودن نظام و حشاشين با مارهايي كه همواره در آستين و محل زندگي آنها وجود دارند و به آنها در انجام مأموريتهايشان كمك ميكنند، مورد تاكيد قرار ميگيرد. اين مارها نظام و حشاشين را به اهريمنهاي افسانهاي ايران همچون ضحاك نيز پيوند ميزنند.
مساله مهم ديگر اينكه فيلم از نظر فرهنگي، تمامي مولفههاي اسلامي و حتي ايراني را در مناسبات روزمره حذف كرده و همه روابط با الگوي امروزي و غربي شكل ميگيرد. از فرهنگ ـ نشانهاي ايراني تنها به مواردي چون تعدد زوجات و حرمسرا، اشاره شده است. بررسي موارد ريز و قابل توجه اين فيلم در اين محور، نيازمند فرصت مستقلي فراتر از اين گزارش اوليه و اجمالي است.
نقشه ابتدايي و برخي معيارها تداعيكننده دوره سلجوقيان است ولي با اين حال فيلم از نظر تاريخي دچار تشويش و بينظمي است و حتي برخي از پلانها به حكومت عثماني و سرزمين هندوستان ارجاع ميشود.
در فوريه 2008 گلشيفته فراهاني براي تست بازي در نقش تهمينه در اين فيلم به لندن دعوت شده بود كه در فرودگاه امام خميني به دليل مسائل مربوط به فيلم ريدلي اسكات و بازي وي در آن فيلم ممنوعالخروج اعلام شد.
تلاش سازندگان فيلم براي استفاده از گليشفته فراهاني نشان ميدهد به پرمخاطب شدن فيلم در ايران از ابتدا توجه خاصي مبذول شده است.
احتمالاً اين فيلم از سوي مخاطبان ايراني با اقبال مواجه شود و بيترديد از سوي طيف گستردهاي از مخاطبان ديده خواهد شد. در اين فيلم جز يك بوسه خداحافظي در سكانسهاي پاياني هيچ رابطه غيراخلاقي به تصوير كشيده نشده است كه اين مطلب خلاف عرف در هاليوود با توجه به علاقمندي سازندگان فيلم براي ديده شدن اثر در ايران نميتواند تصادفي باشد.
به نظر ميرسد مي بايست با يك هوشمندي پيشدستانه و اتخاذ برخي تدابير لازم بتوان تاثيرگذاري رسانهاي اين فيلم را تا حد زيادي مهار و از تحقق اهداف سازندگان آن جلوگيري شود.
ـ پخش فيلم در يك برنامه ويژه به همراه تحليل و ارزيابي
ـ تصويرسازي سينماي آمريكا را درباره ايران در سال گذشته ميلادي با نمايش نمونهها و هر گونه اقدامي كه مي بايست در اين خصوص در كمترين زمان ممكن و پيش از آنكه عموم مخاطبان ايراني با اصل فيلم مواجه شوند، صورت پذيرد./