روايتي دست اول از استراتژي نفوذ از كودتاي نوژه تا فتنه 88

ردپاي همــدستان كـودتاگران شكستخورده در ستاد ضدكودتا حتي در اغتشاشطلبيهاي سال گذشته نيز ديده شد؛ آيا اين بار آنها به معناي مردمي بودن نظام كه مستحكمترين مدافع در برابر اقدامات براندازانه است، پي بردهاند؟
اشاره: 
از روزهاي نخستين پيروزي انقلاب اسلامي و شكلگيري جمهوري اسلامي، ابرقدرتها و به ويژه امريكا در پي نفوذ و تضعيف اين نظام نوپا براي تأمين منافع نامشروع خويش برآمدند. سرويسهاي جاسوسي بيگانه با ابزارهايي نظير تأسيس حزب و گروه، يا حمايت از احزاب و سازمانهاي موجود و يا با نفوذ در دولت موقت و جاسوسي از طريق سفارتخانهها، دامن زدن به تنشهاي مذهبي و قومي، تجزيه طلبي و براندازي مسلحانه، ترور رهبران، شورش و آشوب، تلاش گستردهاي نمودند تا طعم شيرين پيروزي را در كام ملت تلخ نمايند. كودتا يكي از راههاي نيازموده پيش رو براي براندازي بود. معمولاً سالهاي آغازين شكلگيري كامل نهادهاي جديد، بهترين هنگام براي اقدام به كودتا محسوب ميشود. 
* كودتاي «نقاب» مشهور به نوژه 
در بهار سال 1358، سرهنگ دوم بازنشسته ژاندارمري «محمدباقر بنيعامري» از همكاران فعال و نزديك ارتشبد سابق «غلامعلي اويسي» درصدد برآمد تا از مواضع غرب (ناتو و آمريكا) نسبت به ايران اطلاع يابد و براساس آن، ميزان موفقيت تدارك يك توطئه را عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي ارزيابي كند. اين تماس بلافاصله به نزديكي «بنيعامري» با هواداران «بختيار» از طريق يكي از عوامل فعال «شاپور بختيار» در ايران به نام «ابوالقاسم خادم» (عضو «حزب ايران» و از دوستان فعال «بختيار» و از بزرگ مالكين گنبد) انجاميد. 
پس از سفر «بنيعامري» به پاريس در اسفند ماه 1358 و ارائه گزارش از پيشرفت كار به «بختيار» كه به «تصويب اولويت كودتا» در مقايسه با حمله نظامي عراق به ايران انجاميد، سازمان نقاب كه به منظور مطالعه و زمينهسازي كودتا تشكيل شده بود، دستخوش تغيير و تحول متناسب با كودتا گرديد. ساختار جديد مركب بود از: 1- شاخه نظامي تحت رياست «بنيعامري»...2- شاخه سياسي تحت رياست «قادسي»...3- شاخه پشتيباني تحت رياست «قرباني فر». 
روز سهشنبه دوم ارديبهشت 1359 دو وانت بار حامل سلاحهاي سبك و نيمه سنگين كه زير يك لايه كاه مخفي شده بود، وارد منزل «ابوالقاسم خادم» شد و محموله آنها در زيرزمين خانه مخفي گرديد. پنج ارديبهشت حمله نظامي امريكا به ايران براي آزادسازي گروگانهايش با وقوع حادثه طبس شكست خورد و فرداي اين شكست، خادم كه به يكي از اعضاي حزب توده اعتماد داشت، سخناني درباره برنامه آينده گفت كه توسط اين فرد به حزب توده اطلاعات منتقل گرديد و توسط آنها به افراد مورد اعتمادشان در دفتر بنيصدر منتقل گرديد كه منجر به دستگيري خادم در 8 ارديبهشت ميشود. 
همزمان با تجاوز طبس، «سيا» از طريق «شاپور بختيار» در تدارك طرح كودتاي «نوژه» بود. تجاوز نظامي طبس و كودتاي نوژه دو حلقه يك زنجير واحد بود كه بايد براندازي نظام جمهوري اسلامي را به ثمر ميرساند. اما پس از واقعه طبس و شكست پروژه اول، «بختيار» تحت فشار امريكا و انگليس به سازماندهي اجزاي كودتا براي مقابله همه جانبه با نظام جمهوري اسلامي شتاب بخشيد. شاخه تداركات كه وظيفه تهيه پول، اسلحه، خانه، ماشين و ديگر لوازم مورد نياز براي انجام يك كودتاي موفق را به عهده داشت، تحت مسئوليت «منوچهر قرباني فر» فعال ميگردد. پول در وهله اول از جانب كشورهاي امريكا، انگليس و عراق در اختيار ستاد كودتا مستقر در پاريس نهاده ميشد و از آن طريق به داخل كشور سرازير ميگشت. به طوري كه در مدت كمتر از يك هفته، قريب به 100 ميليون تومان ارسال گشت و قايقي حامل 2.5 تن اسلحه در نزديكي سواحل بوشهر، آماده تحويل به «منوچهر قرباني فر» كه از شركاي شركت كشتيراني حمل و نقل «استارلاين» بود، ميگردد. 
در شب كودتا (18/4/59) بيش از 200 نفر از كودتاگران از جمله «قرباني فر» در منزل فردي به نام «نور» كه در حوالي جام جم واقع بود، با لباس نظامي و با بازوبندهايي منقوش به شيروخورشيد اجتماع كرده بودند تا با دريافت علائم موفقيت كودتا، صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران را تصرف كنند. ولي در همان ساعات اوليه توسط تلفن به آنان اطلاع داده ميشود كه عمليات منتفي است در گروههاي دو سه نفره پراكنده شويد. آغاز كودتا از پايگاه هوايي شهيد نوژه همدان برنامهريزي شده بود و به همين دليل پس از كشف و سركوب به «كودتاي نوژه» شهرت يافت. 
ري شهري، رئيس وقت دادگاه انقلاب اسلامي ارتش معتقد است پيش از آغاز اين كودتا سرنخ هايي از يك توطئه براندازي به رهبري شخصي به نام نبي عامري، در اختيار دستگاه هاي اطلاعاتي كشور بوده است اما به دليل نوپا بودن اين دستگاه ها و نفوذ كودتاگران در اداره دوم ارتش پيگيريها به جايي نمي رسد، بدين ترتيب تا 48 ساعت پيش از شروع عمليات كودتا، هيچيك از مسئولان نظام از ماجرا خبر نداشتند. 
به هرحال نقطه روشن كشف كودتا اطلاعاتي بود كه توسط يك خلبان نيروي هوايي، صبح روز چهارشنبه 18/4/59 به توصيه مادرش در اختيار آيت الله خامنه اي قرار گرفت. چند ساعت پس از افشاي كودتا يكي از درجه داران تيپ ويژه نوهد نيز به كميته مستقر در اداره دوم ستاد مشترك مراجعه مي كند و بخشي از طرح عملياتي كودتا را در اختيار كميته فوق قرار ميدهد و عمليات ضدكودتا از همين جا آغاز مي شود. 
نكتــه جـــالب اينجاست كه نه تنها با دستگيري خادم، كودتا افشا نميگردد، بلكـه پس از لو رفتن كودتا نيز به سرعت كودتــاگـــران از آن مطلع گشته و از آنها خواسته ميشود كه پراكنده شوند. به گفته «بنيعامري» كل افراد دخيل در عمليات كودتاي نوژه در داخل كشور و در شهرهاي مختلف روي هم رفته در حدود 100 نفر نظامي و غيرنظامي بود. اما بر اساس اطلاعات موجود در مجموع و عليرغم قلع و قمع شديد عوامل كودتا، تنها حدود يك چهارم رهبران و يك سوم عوامل آن دستگير شدند كه اين بيشك مرهون اطلاع عوامل اصلي كودتا از لو رفتن برنامهشان است. عدم اعلام كودتا پس از دستگيري خادم و اعلام لو رفتن كودتا ممكن نيست، مگر آنكه گروهي در داخل نهادهاي اطلاعاتي نظام با آنها هماهنگ بوده باشند، درست در زماني كه اختيار كامل دسترسي به اطلاعات نيروي هوايي ارتش، در اختيار مسعود كشميري است. 
* ستاد خنثي سازي كودتا 
پس از جمع آوري اطلاعات لازم براي مقابله با كودتاگران و دستگيري عوامل كودتا ستادي به نام «ستاد خنثيسازي كودتا» تشكيل شد كه اعضاي اين ستاد مركب از نمايندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، كميته انقلاب، كميته اداره دوم ارتش، اطلاعات، ارشاد و انجمن اسلامي نيروي هوايي و گروه ضربت مهديه قصر فيروزه بودند. 
به همين منظور در اداره دوم ارتش براي خنثي سازي كودتا و جلوگيري از فرار عناصر اصلي و هر گونه اقدام از جانب آنها ، گروه ويژهاي مركب از آقايان تيمسار دادبين ، سروان شهرام فر و سروان نوري تشكيل شد تا پس از اعزام به پايگاه هوايي نوژه ، با همكاري نيروهايي كه از قبل در آنجا مستقر بودند ، به دستگيري و مقابله با كودتاگران اقدام نمايند. 
همچنين در اداره دوم ارتش، مركز فعاليتهاي ضد كودتا تحت نظارت محمد رضوي شكل گرفت كه مستقيماً با مسئولان ارشد نظام در تماس بود و هر گونه اقدامات مركز در هماهنگي با آنها صورت ميگرفت. 
عصر روز 18/4/59 تيم هاي عملياتي براي خنثي سازي كودتا و دستگيري كودتاگران وارد عمل شدند، پارك لاله در تهران، پايگاه نوژه و جاده منتهي به آن در همدان تحت كنترل نيروهاي عملياتي قرار گرفت و پس از محاصره پايگاه نوژه، نيروها وارد عمل شدند و كودتاگران دستگير شدند. با اين حال سران اصلي كودتا و رؤساي سه شاخه آن موفق شدند از كشور فرار كنند. 
احكام بازداشت متهمين به دخالت در توطئه كودتا توسط دادگاه انقلاب اسلامي ارتش صادر شد و همه عوامل و رهبران كودتا از جمله سرهنگ زادنادري، هادي ايزدي، ايرج خلف بيگي، تيمسار محققي، ستوان ناصر ركني، سرهنگ داريوش جلالي، استوار عبدالعلي سلامت، استوار غلامحسين قايقور، سرهنگ رحمت الله خليفه، سرگرد كوروش آذرتاش و ... در دادگاه انقلاب به اعدام محكوم شدند. همچنين تعداد 114 نفر از كودتاچيان به مجازاتهايي از حبس ابد تا 10 ماه حبس محكوم شدند. 
ماجراي كودتاي نوژه تا به حال در كتب و رسانهها به دفعات بررسي شده است. اما آنچه مغفول مانده اين است كه بنيعامري، رهبر اين كودتا اگرچه دستگير شد، اما توسط مسعود كشميري فراري داده ميشود. حضور چهرههايي همچون جواد قديري و مسعود كشميري كه بعدها جنايتهايشان در انفجار 6 تير و 8 شهريور 1360 آشكار ميشود، ضرورت بررسي كميته مستقر در اداره دوم ارتش را متذكر ميگردد. 
* كميته اداره دوم ارتش 
شب 22 بهمن 1357، جمال ميرشكرايي كه اسلحهاي از پادگان عشرت آباد به دست آورده بود، به همراه دو نفر ديگر به منزل يكي از روحانيون مشهور كه مقابل ستاد ارتش قرار داشته، رفته و به همراه دختر وي كه همسر عليرضا تدين و خود از اعضاي سازمان منافقين بوده است ، از پشت بام به سمت ستاد ارتش تيراندازي ميكند. با توجه به فضاي عمومي شهر و خبر سقوط رژيم شاه، به زودي ستاد ارتش نيز سقوط كرده و آنها بلافاصله وارد اداره دوم (مركز اطلاعات طبقه بندي شده پرسنلي، نظامي، سياسي، جاسوسي كل ارتش) ميشوند. 
در همان شب اول با صباغيان تماس گرفته و پس از برخي هماهنگيها، يك كاميون اسلحه از اداره دوم به سازمان مجاهدين خلق (منافقين) حمل ميگردد. آنگونه كه بعدها برخي از اين افراد اقرار نمودند، اين پروسه با محوريت موسي خياباني رخ ميدهد. 
همان شب فردي به نام باقر ذاكر از كادر منافقين كه بعدها بازداشت شد، به جمع آنها اضافه شده و با استفاده از ابزار صنعتي، يك صندوق رمز مخصوص باز شده و اسناد آن خارج ميگردد. 
ميرشكرايي همچنين به فردي از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب تماس ميگيرد و از او ميخواهد كه به سازمان اطلاع دهد كه چنانچه سندي لازم دارند، به ساختمان بيايند. فرداي آن روز حسن منتظرالقائم، علي اژئيان، محمد كاظم پيرو رضوي و مرتضي الويري از سوي كميته به ساختمان اداره دوم مراجعه و آن را از ميرشكرايي تحويل گرفته و كميته ركن 2 را تشكيل ميدهند. جالب است كه عليرغم علني بودن هواداري ميرشكرايي از سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و تحويل اسلحههاي آن اداره به منافقين، از نامبرده نيز جهت همكاري دعوت به عمل ميآيد. 
مسئوليت كميته اداره دوم بر عهده محمد كاظم پيرو رضوي كه در آن زمان به «محمد رضوي» مشهور بوده است، قرار داده ميشود و به مرور افرادي همچون مسعود كشميري (عامل انفجار نخستوزيري)، جواد قديري (عامل انتقال دهنده بمبهاي ساخته شده از قسمت فني سازمان به عوامل اجرايي در انفجارهاي 6 و 7 تير و 8 شهريور)، علياكبر تهراني (متهم رديف دوم پرونده انفجار نخستوزيري)، باقر ذاكر، تقي محمدي، حبيب الله داداشي، بيژن تاجيك، سعيد حجاريان، تقي امانپور و ... به جمع آنها افزوده ميشوند. 
جهت تسلط بر اوضاع اداره دوم، شورايي متشكل از امانپور، اژئيان (خواهرزاده مهندس ميثمي) و داداشي به سرپرستي محمد رضوي تشكيل ميشود. در همين زمان سرهنگ حاتمي كه در پيش از انقلاب عضو فعال ستاد تعديل شايعات بوده است، رئيس اداره دوم ميشود. به گفته علياكبر تهراني از اعضاي بازداشت شده اين شورا، اعضاي اين شورا مخالف بازداشت كساني بودهاند كه همچون سرلشكر نئبي و سرتيپ فكور بيات و ... موارد زيادي در پرونده داشتهاند و تنها از آنها يك بازجويي شفاهي كرده و آزادشان مينمودهاند. 
شب پيروزي انقلاب نيز مستشاران امريكايي كه در ستاد مشترك ارتش مشغول هدايت ارتش عليه مردم بودهاند، پس از اعلان تسليم ارتش، توسط دكتر ابراهيم يزدي به سفارت امريكا انتقال پيدا ميكنند. البته وي ادعا ميكند كه براي اين اقدام مجوز امام را داشته است و ماجرا را چنين نقل ميكند: «در 22 بهمن 1357، پس از اعلام بيطرفي ارتش، شماري از افسران ارشد، اركان ستاد كل و همچنين چند نفري از مستشاران امريكايي، از جمله ژنرال گاست در اتاق فرماندهي، در ساختمان ستاد كل ارتش ايران در خيابان شريعتي جلسهاي داشتند كه ساختمان مورد حمله نيروهاي مسلح مردمي قرار ميگيرد. با سقوط ستاد و تسليم محافظين مسلح، ساختمان قرارگاه ستاد كل در محاصره قرار ميگيرد ... مقارن نيمه شب افسران محاصره شده، از طريق تلفن با مدرسه رفاه و علوي تماس گرفته و درخواست كمك مي كنند. آقاي مهندس بازرگان با من تماس گرفته و خواستند كه من اقدام كنم... از مدرسه علوي، با تعدادي از نيروهاي مسلح مردمي، همراه با آيتالله مهدوي كني به ساختمان ستاد مشترك رفتيم. قبل از من سرهنگ توكلي خود را به آنجا رسانده بود اما نتوانسته بود كاري انجام دهد. جوانان مسلحي كه ستاد را اشغال كرده بودند، حاضر به آزادي افسران ايراني و امريكايي نشده بودند، با ورود تيم همراه من به ستاد و بعد از گفتوگوي مختصري با اين جوانان، آنها حاضر به همكاري شدند. از تلفن طبقه همكف با اتاق فرماندهي تماس گرفته شد. شخصي به نام سپهبد ناصر فيروزمند، كه بعداً فهميدم معاون ستاد بزرگ ارتشتاران است، جواب داد. به او اطلاع داده شد كه خطري نيست بيايند بالا. تعداد آنها جمعاً شايد حدود 20-15 نفر بود. حدود ساعت 3 صبح بود كه با ماشينهاي خودشان، تحت نظر تيم همراه ما، به طرف مدرسه علوي به راه افتاديم. در سر راه، افسران امريكايي و كارمندان همراهشان در سفارت امريكا به آقاي ناس، كاردار سفارت و افسران ايراني در مدرسه علوي تحويل آقاي مهدي عراقي داده شدند.» 
در كميته اداره دوم بزودي تقسيم كار ميگردد، رضوي و امانپور رابطين جمع با نخستوزيري بودند و با دكتر يزدي و ديگران تماس داشتند. يكي از اقدامات انجام شده توسط آنها اين بود كه با معرفي چهار نفر به دفتر امور انقلاب در نخست وزيري، چهار حكم با امضاي ابـــراهيم حكيمي رئيس دفتر نخست وزير دولت موقت در تاريخ 9/4/1358 صادر ميشود و به هر يك مجوز دسترسي به احكام تا رده به كلي سري در يكي از نيروهاي ارتش داده ميشود. مسعود كشميري به شماره حكم«1584 رزدج» براي نيروي هوايي؛ علي اژئيان به شماره حكم «1585 رزدج» براي ستاد مشترك ارتش، سعيد حجاريان به شماره حكم «1586 رزدج» براي نيروي دريايي، حبيب الله داداشي به شماره حكم «1587 رزدج» براي نيروي زميني. آنها از اختيارات ويژهاي در رفت و آمد آزادانه به محل بايگاني اسناد طبقهبندي شده برخوردار بوده و به پروندههاي به كلي سري آزادانه دسترسي داشتند، مانند پروژه HB يا IBEX مربوط به پروژههاي حساس امريكاييها در نيروي هوايي زمان شاه كه توسط كشميري مورد دستبرد واقع شده بود. اين دسترسي او به واسطه حكمي بود كه از سوي ابراهيم حكيمي، رئيس دفتر نخست وزير دولت موقت براي دسترسي به اسناد تا رده به كلي سري نيروهاي مسلح داده شده بود. از رفتارهاي خارج از قاعده اين گروه همان زمان گزارشهايي ارائه ميشود. مرحوم زوارهاي در سال 61 افشا كرد كه يك بار در گذشته كشميري به هنگام انتقال اسناد سري در داخل كيف شخصياش توسط يكي از افسران نيروي هوايي بازداشت شده بود ولي به دستور باقري فرمانده وقت نيروي هوايي و از نزديكان بني صدر، رها ميشود. اما تمام اين موارد و ديگر گزارش ها ناديده انگاشته ميشوند. 
به مرور اين تيم به كليه مراكز اطلاعاتي تسلط پيدا ميكنند و اطلاعات نيروها و مراكز ديگر در كميته اداره دوم متمركز ميشود. با تسلط در دادگاه ارتش و در دست داشتن اطلاعات جامع راجع به پرسنل ارتش، قدرت فوقالعادهاي پيدا ميكنند. تاجايي كه در اداره دوم، حاكميت با كميته مستقر در آن بوده و در تصفيه ارتش، تعيين صلاحيتها، مأموريتها و ترفيعات دخالــت مستـقيم ميكنند. 
در اين مقطع از دو گروه در كميته ركن 2 براي گسترش نيروي انساني بهره گرفته ميشود. گروه اول افراد سطح بالاي ضداطلاعاتها كه داراي نقاط ضعفي بودهاند و گروه دوم بـرادرهاي مخلص و مذهبي به نحوي كه در كارشان مزاحمتي پديد نياورند. گروه دوم جهت كسب وجهه در ميان مسئولان وقت و حزباللهي معرفي نمودن كل نيروهاي كميته اداره دوم مورد استفاده قرار ميگيرند. به عنوان نمونه از گروه اول ميتوان به عباس تاجيك (عامل ضد اطلاعات و عضو تعقيب و مراقبت زمان شاه) ، داوود افتخار پور (عامل ضد اطلاعات، عضو شركت كننده در طرح جوش، عامل ساواك و محافظ پسر شاه در هنگام تمرينهاي پروازي) ، ناصر زلفي (عضو شعبه رابطين ضد اطلاعات بين كميته مشترك، شهرباني، نيروي هوايي و ساواك) و يا رمضان جهاني (عامل ضد اطلاعات و مسئول صندوقهاي رمز و بايگاني سري ضداطلاعات مركزي) اشاره كرد كه زير نظر كشميري به مدت يكماه بدون كوچكترين دخالت و نظارت پرسنل نيروي هوايي در مركز ضد اطلاعات نيروي هوايي مستقر بوده و مجاز به هر كاري همچون از بين بردن، خارج كردن و اعمال تغيير در اسناد و مدارك سري بودهاند. يكي از نمونه كارهاي آنها خرد كردن سوابق همكاري افتخارپور با ساواك توسط كشميري بوده است. 
يكي از خيانتهاي نفوذيها در اين كميته در ماجراي رسيدگي به عاملين كشتار 17 شهريور رخ مي نمايد كه نياز به پژوهشي جداگانه دارد. اما بخش ديگر كه پيشتر به آن اشاره شد، به خوبي در كارنامه رسيدگي به كودتاي نوژه آشكار است. 
با تشكيل ستاد ضد كودتاي نوژه، با نظر رضوي، كشميري، قديري، زلفي و ... به آن ستاد ميروند. در شب اول كودتا كشميري براي دستگيري رهبر كودتا ميرود اما شايع ميكند كه بنيعامري از دست او فرار كرده است. يكي از زير مجموعههاي كشميري مسئول شنود ميگردد و تقي محمدي و جواد قديري مسئول پياده كردن نوارها و جمع آوري اطلاعات ميگردند. 
در اين مقطع برخي ارتباطات كشميري با منافقين توسط دو پاسدار شناسايي ميشود و به رضوي گزارش ميشود، اما رضوي هيچ اقدامي انجام نميدهد و با پايان كار ستاد ضدكودتا، با تلاش علياكبر تهراني پس از موافقت رضوي و خسرو تهراني وي طي مراحلي ابتدا به دفتر سيستان و بلوچستان نخستوزيري، سپس به دفتر محسن سازگارا و سپس به دفتر خسرو تهراني (معاونت اطلاعات نخستوزيري) نفوذ داده ميشود. 
18 تيرماه 1359 كودتاي نوژه خنثي شد، اما برخي از عوامل آن همچنان به حيات سياسي خود ادامه دادند. برخي همچون مسعود كشميري و جواد قديري در سال 1360 پس از ورود سازمان منافقين به فاز مسلحانه، پس از آنكه عامل بمبگذاري گرديدند از عرصه سياسي حذف گرديدند، برخي همچون «منوچهر قرباني فر» در ماجراي مك فارلين در سال 1365 مرگ سياسي يافت، هرچند در سال 1385 شايعه كسالت و... رهبر معظم انقلاب را به مايكل لدين داد. اما برخي از كساني كه در ستادضدكودتاي نوژه همراه كودتاگران شده بودند، 19 سال بعد در 18 تير 1378 نيز همچنان قصد براندازي در سر داشتند. آنها فراموش كرده بودند كه اگرچه كودتاي امريكايي نوژه در تاريخ 18 تير ماه 1359 خنثي شد. اما «سيا» و «اينتليجنس سرويس» از اين شكست درس نگرفته بودند و به تلاشهاي خود براي اجراي طرحهاي براندازي ديگر ادامه دادند و در فاصله شكست «كودتاي نوژه» تا «كودتاي قطبزاده ـ شريعتمداري» (فروردين 1361)، يعني در طول يك و نيم سال، سه توطئه كودتايي ديگر نيز به اجرا در آوردند كه به سرنوشت «نوژه» دچار شد و سرانجام«بنياد هريتج» اعلام داشت: «انقلاب ايران خود را مستحكم كرده و مخالفين خود را در هم كوبيده تا حدي كه يك انقلاب يا كودتا در آينده نزديك غيرممكن است.» 
ردپاي همــدستان كـودتاگران شكستخورده در ستاد ضدكودتا حتي در اغتشاشطلبيهاي سال گذشته نيز ديده شد؛ آيا اين بار آنها به معناي مردمي بودن نظام كه مستحكمترين مدافع در برابر اقدامات براندازانه است، پي بردهاند؟ 
منبع: ويژه نامه ايران سياسي 89/04/23