اخبار ويژه كيهان؛ (13/06/89) نام برنده "ايران "است آمريكا در عراق با بحران موفقيت روبروست

"نام برنده، ايران است ". اين عبارت ارزيابي روزنامه اتريشي استاندارد از سخنراني باراك اوباما درباره اعلام پايان جنگ عراق و خروج نظاميان آمريكايي از آن كشور است.
روزنامه كيهان در ستون اخبار ويژه امروز خود نوشت:
*شركت هاي آلماني مبادلات خود با ايران را 14درصد افزايش دادند
تجارت ميان ايران و آلمان با وجود تشديد تحريم ها افزايش يافته است.
روزنامه هندلز بلات اين خبر را ضمن گزارشي منتشر كرد و نوشت: اگرچه سازمان ملل و اتحاديه اروپا تازگي تحريم ها عليه ايران را تشديد كرده اند تجارت بين ايران و آلمان افزايش چشمگيري دارد. در نيمه اول سال شركت هاي آلماني به ارزش 1/9ميليارد يورو كالا به ايران صادر كردند، اين ميزان نسبت به مدت مشابه سال قبل 14درصد افزايش نشان مي دهد. صادرات پيوسته رو به افزايشند؛ از ژانويه تا آوريل ميزان افزايش هنوز زير ده درصد بود. صادرات ايران به آلمان در شش ماه اول سال حتي 88درصد افزايش يافته و به 280ميليون يورو رسيده است، بويژه بعلت افزايش دوباره صادرات نفت.
ميشائل توكوس رئيس اتاق بازرگاني آلمان و ايران در هامبورگ به هندلز بلات گفت: "افزايش زياد ميزان معامله هاي تجاري بين آلمان و ايران تعجب آور است زيرا در اين فاصله تاسيسات بزرگ ساخته نمي شود. " توكوس روند افزايش حجم معامله با ايران را كه باز هم وضع مالي خوبي دارد تاييد مي كند: "شركت هاي ايراني بعد از خريدهاي گذشته از چين دوباره توجه بيشتري به اروپا نشان مي دهند. " به گفته وي بعلاوه تحريم هاي اتحاديه اروپا تاثير خود را نگذاشته اند "زيرا نهادهاي اجرايي هنوز حتي دستورالعمل هاي لازم را دريافت نكرده اند. "
اطلاعات منتشر شده ديروز توسط اداره آمار فدرال نشان مي دهند كه بويژه ماشين آلات و فرآورده هاي شيميايي و فلز به ايران صادر شده است. البته شركت هايي مانند زيمنس و دايملر اعلام كرده بودند معامله با ايران را متوقف مي كنند. اما بسياري از شركت ها به كار با ايران ادامه مي دهند. يكي از سخنگويان باير گفت: "با مجموعه محصولاتي كه عرضه مي كنيم قصد نداريم از بازار ايران خارج شويم. "
در همين حال اخبار منتشره از اعتراض تجار هلندي به تحريم ايران حكايت مي كند. بيش از يك صد هلندي در مركز توسعه تجارت هلند در شهر لاهه جمع شدند تا به وضع تحريم عليه ايران اعتراض كنند.
تجار از كم شدن و يا توقف تجارت با ايران بسيار ناراضي بودند و وضع اين تحريم ها را بيشتر به ضرر طرف اروپايي و هلندي مي دانستند. در بيانيه مطبوعاتي بعد از اين نشست آمده است كه اختلافات سياسي نبايد روي تجارت و مراودات اقتصادي اين كشورها تاثير بگذارد.
*شكاف ميان فتنه گران و آن كه مي خواست زير پل زار بزند
من فردا در خيابان هاي تهران سبز مي شوم. اين عبارت آخرين تبليغات فريبكارانه اي بود كه عناصر ضد انقلاب خارج نشين روز پنجشنبه در آستانه روز قدس انجام دادند تا بقاياي گروهك ها و برخي عناصر ساده لوح را به خيابان بياورند و مرگ فتنه سبز را انكار كنند.
رسانه هاي ضد انقلاب- اگر چه بي رمق تر از سال گذشته- تبليغاتي را سازمان داده بودند تا بتوانند ولو به صورت نقطه اي چند ده نفر را به خياباني حاشيه اي در تهران بكشانند و نتيجه بگيرند كه اپوزيسيون وابسته هنوز قدرت سازماندهي دارد. اين جريان در عين حال از يك سردرگمي آشكار رنج مي برد.
كساني چون خاتمي، محتشمي پور و منتجب نيا طي چند روز پيش از روز قدس سعي كرده بودند با عبرت آموزي از افتضاح بزرگ فتنه گران در روز قدس سال گذشته، به طور تلويحي از بار مسئوليت شعار صهيونيستي "نه غزه، نه لبنان " شانه خالي كنند. موسوي و كروبي هم ضمن ديداري، بي آنكه به حركت انحرافي آشوبگران اعتراض كنند تظاهر به حمايت از ملت فلسطين كرده بودند هر چند كه از حاشيه سازي هم ابايي نداشتند كروبي با برخي مواضع تند و تحريك آميز تلاش كرد خود را در كانون توجهات قرار دهد و با ايجاد تشنج در اطراف منزل خود، به محوريت ماجرا تبديل شود. در تشنج ايجاد شده در اطراف منزل كروبي و در پي شليك محافظان وي 4 نفر زخمي شدند. فتنه گران با پيش بيني عدم همراهي مردم بلكه تبديل شدن روز قدس به روز انزجار از فتنه، تلاش داشتند شكاف و نزاع شديد ميان جريان هاي حاضر در فتنه سبز را كتمان كنند و ضمن ايجاد هيجان، از تشديد نزاع ها جلوگيري كنند.
اما در عرصه رسانه هاي ضد انقلاب فضاي ديگري حاكم بود. نويسنده سايت خودنويس كه روز پنجشنبه از خارج كشور ادعا مي كرد "من فردا در خيابان هاي تهران سبز مي شوم "، نوشته بود: جريان سبز نياز به يك تنفس دارد. نمي دانم سبزها مي آيند يا نه؟ نمي دانم باز هم مي توانيم خودي نشان بدهيم يا نه؟ واي بر من... مگر مي توانم شيخ مهدي كروبي را فراموش كنم و دعوتش را لبيك نگم؟! خيلي بايد نامرد باشم كه تنهايش بگذارم... از دستگيري و سركوب مي ترسم ولي با وجدانم چه كنم؟! نمي دانم فردا چه مي شود ولي دوستان سبز انديشم چه سكولار چه با دين چه بي دين چه اصلاح طلب و چه اصولگرا من فردا در خيابان هاي تهران مي بينمتان... ياحسين، ميرحسين.
اما وقتي شواهد نشان داد كساني چون موسوي جرئت خطر ندارند و كسي از فتنه گران جرئت آفتابي شدن ندارد، همين سايت نوشت: مهندس جان، همين هفته، جمعه آخرماه رمضان است ها. جمعه ديگر عيد فطره! آدم كم كم نگران مي شود نكنه موسوي جمعه آخر ماه رمضان را اشتباه گرفته كه بيانيه نمي دهد. مهندس جان! اين جوري كه بوش مياد به روي خودت نمياري كه جمعه آخر است.
سايت صهيونيستي بالاترين هم اين روزها به ويژه از ديروز با بدحالي مواجه شده است چندان كه مي نويسد: روز قدس هم آمد. نمي دانم به چه كسي بايد ايراد گرفت. به خودمان كه مانند تمام مقاطع تاريخي اهل شوك هستيم و وقتي از جوگير شدنمان مي گذرد همه چيز را فراموش مي كنيم. به آقاي سازگارا و كميته نامعلوم كاما كه با وجودي كه ديد 22 خرداد با همين تظاهرات پراكنده اي كه اعلام كرد دستگيري ها روي دست بچه هاي ايران گذاشت و باز هم در 18 تير روي تظاهرات پراكنده تاكيد كرد و كسي نيامد و امروز هم... يا به دوستان خارج نشين مرفه بي درد كه مدام در شبكه هاي لس آنجلسي خود تبليغ مي كردند روز قدس از آن حكومت هست و به تظاهرات نرويد. يا به آقاي موسوي كه حداقل شجاعت كروبي را هم نداشت و نشست و بيانيه داد. يا به سايت هايي نظير بالاترين كه هر موضوعي به نام روز قدس مي آمد سريع حذف مي شد. يا به آن رهبر كاريزماتيكي كه پيدا نشد و يا به كساني كه در خانه هاي گرم نرم خود نشستند و تا من آي دي ياهو را آنلاين كردم هزار پيام مي آيد كه چه خبر؟ }}}} ديگر خبرهايم را به شما نخواهم گفت!!! {{{{
اين سايت در سوگنامه ديگري مي نويسد: تجربه 22 بهمن و 22 خرداد را داشتيم اما باز هم همان ايده ها بود كه بود. "پنجشنبه ساعت 10 شب به پشت بام ها برويد و شعار الله اكبر بدهيد.... جمعه صبح راس ساعت ده به خيابان ها بياييد و تظاهرات پراكنده داشته باشيد.... نمادها يادتان نرود ". آيا اين ها همان فرمولهايي نيست كه در روز 22 بهمن و 22 خرداد هم اجرا شد و نتيجه مناسبي نداشت؟ آيا منطق حكم نمي كند كه وقتي كاري براي يكبار انجام شد و به هر دليلي خنثي شد تاكتيكها را تغيير دهيم. ساده انديشي بود اگر باور مي كرديم امروز امكان حضور راهبران جنبش در تظاهراتي كه نه برنامه مشخصي داشت و نه بيانيه براي آن صادر شده بود وجود دارد و ساده انديشانه تر اگر فكر مي كرديم كه امكان حضور گسترده در خيابان هاي مملو از نيروهاي نظامي با انواع سلاح هاي سرد و گرم وجود خواهد داشت. هشدار اول را الله اكبر ديشب نشان داد. اما نظير يك اپوزيسيون ضعيف بلافاصله يكي دو فيلم از چند صداي الله اكبر در كوچه هاي فرعي نشان داديم و گفتيم ببينيد ملت هنوز از اين ايده ها حمايت مي كند! بعد هم انواع ابراز احساسات در مورد حماسه سازي فردا شروع شد كه آري در راه آزادي وطن فردا به خيابانها مي آييم و... چرا؟ آيا گذشت يكسال و سه ماه از اين جنبش به جاي اينكه ما را به واقع بيني و بررسي پتانسيل هاي موجود براي پيشبرد آن برساند به رويابافي و رخوت نرسانده است؟
سايت ضد انقلابي ايران گلوبال هم از قول يكي از عناصر گروهكي كه سري به خيابان هاي دور از ازدحام مردم زده بود مي نويسد: الان از ميدان هفت تير به ميدان ولي عصر آمدم. هيچ خبري از هيچ كس ما نبود. تقريبا تمام مسير را قدم رو و تنها رفتم. زير پل كريم خان از تنهايي خودم مي خواستم زار بزنم.
يك ضد انقلاب نيز در بالاترين تصريح كرد: بعد از ماجراي 22 بهمن ديگه از تظاهرات پرشور در اعتراض به جمهوري اسلامي خبري نشد.
در ابتدا يك گروه سردي مردم رو منكر شدند و عده اي هم اعلام كردند كه فتنه خوابيد. مقصر كيه؟ آيا موسوي و كروبي بعد از ماجراي روز عاشوراي سال گذشته و تند شدن شعارها پا عقب كشيدند و تصميم گرفتند كه اعتراضات به پند و اندرزهاي پدرانه گاه و بيگاه تقليل پيدا كنه؟ آيا كساني مثل ابراهيم نبوي، مهاجراني، كديور، نيك آهنگ كوثر و... باعث ايجاد چند دستگي در مردم و از هم پاشيدگي معترضين شدند؟ آيا اساسا ما آدم هاي جوگيري هستيم؟
بالاترين همچنين به طعنه و ناراحتي نوشت: ماجراي 22 بهمن نشان داد اگر عده اي از سبزها، به "شمال " رفتند دليلي دارد، اينكه جنبش نياز به تغيير تاكتيك دارد تا سبزها موثر بودن مبارزه را باور كنند و منفعل نشوند.
اما يكي ديگر از همين كاربران معتقد بود: در آستانه روز قدس هيچ خبري نيست. پاي بالاترين بنشينيد تا صبح دولتتان بدمد(!)
و سرانجام اين كامنت در بالاترين كه؛ "متاسفانه هر كس در جريان سبز، رئيس شده و برنامه مي دهد. تا وقتي كه سران جنبش از اسلام و اهداف خميني سخن بگويند، همين است. ما بي برنامه ايم. من اين بي برنامگي را روز 22 بهمن ديدم ".
يادآور مي شود آشوبگران سال گذشته در اوج تشنجات خياباني و به دعوت عناصري چون كروبي و موسوي و خاتمي، روز قدس را بهانه اي براي حرمت شكني، روزه خواري، فحاشي عليه جمهوري اسلامي و شعار دادن به نفع آمريكا و رژيم صهيونيستي قرار داده بودند.
*گفته بوديم سبزها خل و چل هستند اين هم سندش!
يكي از عناصر فعال در اپوزيسيون خارج نشين اعلام كرد سبزهايي كه سال گذشته در روز قدس شعار "نه غزه نه لبنان " داده بودند، "سفيه "هستند.
داريوش سجادي در وبلاگ خود و در مطلبي با عنوان "سبزهاي سفيه " نوشت: سال گذشته و بعد از تظاهرات روز قدس كه در خلال آن سبزها شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران " را سر دادند طي مصاحبه اي مفصل مدعي انحراف جنبش سبز بدليل سر دادن چنين شعاري شدم.
البته آن مصاحبه بازتاب هاي متفاوتي پيدا كرد و حجم بالائي از ترشروئي سبزها را متوجه من كرد. اما اكنون مشاهده كردم هم زمان حجت الاسلام منتجب نيا عضو ارشد حزب اعتماد ملي در كنار محمد خاتمي و علي اكبر محتشمي پور متفقاً شعار "نه غزه، نه لبنان " را انحرافي دانسته و بالاخره و بعد از يك سال سكوت سراينده هاي چنان شعاري را مورد شماتت قرار داده اند. ظاهراً اين وسط فقط فحاشي هاي معوقه سبزها بايد به حساب اينجانب واريز مي شد تا با تاخيري يك ساله بالاخره رهبران جنبش سبز هم به چنين صرافتي بيفتند. تقبل الله. اما علي رغم چنين شماتتي باز هم عده اي از مدعيان سبزينگي مي فرمايند: خير! مرغ يك پا دارد و كماكان "نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران ". من با استدلال و بدون اغراق معتقدم اين گروه از سبزها سفيه اند. مطابق منطق حاكم بر چنين شعاري، مظالم دولت صهيونيستي بر مردم لبنان و فلسطين براي ايشان (سبزهاي مدافع چنان شعاري) عاري از اهميت است.
وي تصريح كرد كه با اين منطق غربي ها نيز از جريان سبز حمايت نخواهند كرد چرا كه 4 ديواري، اختياري. آيا سفاهت شاخ و دم دارد؟
شايان ذكر است چند روز پيش موسوي و كروبي ضمن ديداري مدعي شدند: " حمايت از مسلمانان و ملت هاي مظلوم بويژه ملت فلسطين همواره مورد توجه ملت بزرگ ايران و امام خميني بوده است. روز قدس تبلور حمايت مردم آزاده از ملتي مظلوم است كه از سرزمين مادري خود رانده شدند و در خلال اين مدت رنج ها و مشقت هاي بسياري را متحمل گرديدند ملت مظلوم فلسطين عليرغم تصويب قطعنامه هاي متعدد از سوي سازمان ملل متحد و عدم تمكين رژيم اشغالگر هنوز نتوانسته حق طبيعي خود را كسب نمايد " و اين در حالي است كه سران رژيم صهيونيستي بارها از شجاعت- بخوانيد خيانت- آشوبگران و فتنه گران تجليل كرده و آنها را سرمايه رژيم صهيونيستي كساني كه به نيابت از اسرائيل مي جنگند، معرفي كرده بودند.
جميله كديور همسر بهاءاله مهاجراني روز گذشته با اشاره به موضع اخير موسوي و كروبي نوشت: اين موضع گيري ضرورت دارد. شعارها و موضع گيري هاي سال گذشته موجب ايجاد شبهاتي در بين افكار عمومي جهان خصوصاً فلسطينان و جهان عرب شد گويي كه جنبش سبز نسبت به رنج هاي ملت فلسطين و لبنان حساسيت ندارد.
*نام برنده ايران است آمريكا در عراق با بحران موفقيت روبروست
"نام برنده، ايران است ". اين عبارت ارزيابي روزنامه اتريشي استاندارد از سخنراني باراك اوباما درباره اعلام پايان جنگ عراق و خروج نظاميان آمريكايي از آن كشور است.
"استاندارد " با مرور سخنراني اوباما كه گفته بود جنگ عراق پايان يافته است، نوشت: عراق از سال 2003 به سرزميني بي صاحب بين آرزو و واقعيت تبديل شده است. آمريكايي ها دستخوش رويا بودند. اما طارق عزيز معاون صدام با شنيدن خروج آمريكايي ها گفت آنها عراق را در كام ايران مي اندازند. نوري مالكي اكنون استقلال كامل عراق را اعلام مي كند و آمريكايي ها سكوت آزاردهنده دارند، هرچه باشد مقامات عراقي دوستان و همسايگان ايران هستند. در اين ميان سكولارها در عراق از ايران هراسان هستند.
روزنامه اتريشي اضافه كرد: در ارزيابي اشغال عراق و 7 سال بعد از آن، بيشتر به تاثير بر اوضاع داخلي اين كشور و وعده اي كه آمريكا داده پرداخته مي شود، مهم ترين پيامدهاي منطقه اي- با اهميت فرامنطقه اي آن- اغلب فراموش مي شود؛ قدرت يافتن ايران. و اين فصل از تاريخ عراق را نمي توان بست زيرا گفتن "بعد از من هرچه پيش مي آيد به جهنم " به اوباما كمكي نمي كند.
روزنامه آلماني فرانكفورتر روند شاو هم به بحران هدف و موفقيت براي آمريكا در ماجراي اشغال عراق پرداخت و نوشت: ملاك موفقيت چيست؟ اوباما از پايان عمليات نظامي در عراق صحبت كرد اما هر كس به دقت به سخنان وي گوش مي داد پي به جاي خالي يك عبارت مي برد؛ پايان موفقيت آميز.
اين روزنامه نوشت: عبارت "ماموريت با موفقيت انجام شد "، عبارتي بود كه بر روي پارچه اي بالاي سر جورج بوش نوشته شده بود كه در اول مه 2003 بر عرشه ناو هواپيمابر آبراهام لينكلن پيروزي آمريكا را در جنگ عراق اعلام مي داشت. اين يكي از دروغ هاي جنگ عراق بود، زيرا ماموريت به هيچ وجه هنوز پايان نيافته بود حالا در سال 2010 عمليات را پايان يافته اعلام مي كنند. زيرا معلوم شده است- با خونريزي معلوم شده است- "پايان موفقيت آميز " هيچگاه وجود نخواهد داشت. از اينجا مي توان فهميد كه اوباما مبنا را بر اين مي گذارد- بايد بر اين بگذارد- حتي خود در سخنراني مي گويد كه پايان عمليات نظامي آمريكا پايان درگيري هاي نظامي در عراق نخواهد بود. آمريكا برخلاف حقوق بين الملل عراق را اشغال كرد و اوباما در اين مبارزه چيزي نگفت. درباره اهداف اين حمله، اوباما هيچ حرفي نزد و اينكه آيا به اهداف رسيدند يا نه؟ آزادي؟ پيشرفت؟ اين وضع در افغانستان بغرنج تر است. آنجا حتي ديكتاتوري مثل صدام هم وجود ندارد كه آمريكا به عنوان يك ابرقدرت او را شكست دهد و سرنگون كند. در اين جنگ ملاك موفقيت چيست؟ وقتي براي عراق نتوان گفت "ماموريت با موفقيت به پايان رسيد " چگونه چنين سخني براي افغانستان ممكن است.
سايت بي بي سي انگليس ديگر رسانه غربي بود كه به ارزيابي خروج آمريكا از عراق و نفوذ ديرين ايران پرداخت و از قول يك استاد علوم سياسي در سوئيس اعلام كرد: نفوذ ايران در عراق يك واقعيت است كه حتي به سال هاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي برمي گردد يعني زماني كه صدام حسين، "معاودين "، يعني شيعيان عراقي را كه اصليت ايراني داشتند، از اين كشور اخراج كرد. بخش قابل توجهي از معاودين به ايران آمدند و به خاطر علقه هاي مذهبي، حول محورهاي مذهبي ايران جمع شدند. اين گروه حتي در پيروزي انقلاب اسلامي در ايران هم نقش قابل توجهي داشتند و بعد از پيروزي انقلاب، توانستند در برخي مراكز تصميم گيري و اجرايي حضور داشته باشند. آنها لشكر بدر و مجلس اعلا را تشكيل دادند. كساني هم كه در كردستان عراق حكومت مي كنند در دهه هاي گذشته در ايران زندگي كرده اند و هنوز بخشي از خانواده هايشان در ايران هستند، در نتيجه هم آنها نسبت به ايران احساس دين مي كنند و هم ايران ابزارهاي فشار بر آنها را در اختيار دارد.
بي بي سي تصريح كرد: با خروج آمريكا، همكاري اقتصادي و اجتماعي و سياسي ايران با دولت عراق بيشتر هم خواهد شد.
*نگراني آقاي فسيل درباره انحرافات فتنه سبز
وزير صهيونيست رژيم پهلوي گفت اگر جنبش سبز آلوده به تفكرات ملي و مذهبي بشود، اميد من بر باد مي رود.
داريوش همايون داماد زاهدي (عامل كودتاي 28 مرداد 1332) كه انقلاب اسلامي را بزرگ ترين و تلخ ترين كابوس زندگي پرنكبت خود مي داند، به دويچه وله گفت: من زياد اهل سمبل و مچ بند سبز نيستم اما در 15-14 ماه گذشته دست كم 100 مطلب در اين باره نوشته ام. من بيش از حد سبز شده ام.
اين سلطنت طلب فراري افزود: جريان سبز تلاش داشت مانند يك ويروس گسترش پيدا كند و تعدادش در يك لحظه آن قدر زياد شود كه واگيردار و همه گير شود. جريان سبزمي خواست به يك نقطه جابجايي دگرگوني (tipping point) برسد. اين نقطه جابجايي درست روي جريان سبز بود.
وي درباره استفاده از مچ بند سبز و اينكه كي آن را به خاطر نااميدي از دست خود بيرون مي آورد گفت: البته به جاي مچ بند من گاهگاهي كراوات سبز بسته ام. ولي آن بحث ديگري است. اگر جريان سبز، گفتمان ليبرال دموكراسي را از دست بدهد و دوباره آلوده تفكرهاي ملي و مذهبي و گرايش هاي مذهبي شود، اميد من بر باد مي رود.
اين سلطنت طلب وامانده كه فسيل سلطنت طلب ها محسوب مي شود درباره خروج اشغالگران آمريكايي از عراق و تاثير آن در گسترش نفوذ ايران گفت: اين كه حتما باعث نفوذ بيشتر ايران خواهد شد. يك وسيله دفاع جمهوري اسلامي، حملاتي است كه در عراق و افغانستان به آمريكايي ها مي شود. ولي تخليه سربازان آمريكايي معنا ندارد. آنها به تعداد زياد هنوز در عراق هستند.