حكايت مقدس نماياني كه كمر اسلام را مي شكنند؛ گزارشي از برخورد امام خميني(ره) با انجمن حجتيه

امام در جايي نظر خود را نسبت به انجمن حجتيه چنين ابراز ميكنند: "به آنها پست كليدي ندهيد. خطرناكند. وقتي آمدند بين شما تفرقه ايجاد ميكنند، تشتت ايجاد ميكنند. برادران را به جان هم مي اندازند. آنها كار ديگري دارند. دنبال مسئله ديگري هستند.
انجمن حجتيه در سال 1336 توسط شيخ محمود ذاكرزاده تولائي معروف به حلبي تأسيس شد. حلبي از واعظان معروف آن زمان در شهر مشهد بود كه به دنبال ماجراي دولت مصدق و پس از شكست در انتخابات مجلس از سياست كنارهگيري كرد و با مهاجرت به تهران انجمن را بنيان گذاشت. انجمن هدف اصلي خود را مقابله با بهائيت ميدانست و اعضاي خود را از ورود در سياست منع ميكرد. در تبصره دوم اساسنامه انجمن آمده بود: "انجمن به هيچ وجه در امور سياسى مداخله نخواهد داشت و نيز مسئوليت هر نوع دخالتى را كه در زمينههاى سياسى از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، برعهده نخواهد داشت. "در آغاز امام نه تنها اجازه دادند اعضاي انجمن از وجوهات براي پيشبرد فعاليت هاي خود بهره ببرند، بلكه آيت الله خزعلي را نيز به عنوان نماينده خود در انجمن معرفي كردند. برخي مراجع نيز در اين برهه به حمايت و تقدير از فعاليت هاي انجمن در مواجهه با خطر نشر بهائيت پرداختند.
با اوج گيري نهضت اما كم كم واقعيت چهره هاي انجمني ها مشخص شد. حجتيه اي ها در مبارزات نيز نه تنها به بهانه مبارزه با بهائيت كمكي به انقلابيون نكردند بلكه با سخنراني هاي متعدد، حركت امام را محكوم نمودند. در اين دوره در زماني كه سه وزير كشور بهايي هستند و مسئوليت هاي متعددي در اختيار بهائيان است، شاه با استقبال كامل فعاليت انجمن را همراهي ميكند و با تأييدات مكرر ادامه حركت را تضمين مينمايد. در اينجاست كه همكاري صميمانه تر با ساواك شروع مي شود. در واقع شاه تعادلي ميان حضور بهائيان و فعاليت هاي انجمن ايجاد ميكند كه همواره بهانه اي براي مبارزه در دست انجمني ها باشد و متعاقب آن نوعي تفرقه در بدنه مذهبي جامعه ايجاد شود.
با پيروزي انقلاب، حلبي حتي صريحاً نسبت به امام موضع گرفت و به حركت انقلابيون اعتراض كرد. او در مورد امام تصريح كرد: "يك خودكاري در دستش گرفته و يك اعلاميهاي نوشته، ميخواهد امريكا را شكست بدهد. " انجمن اصل انقلاب قبل از ظهور را زير سؤال مي برد و بيان ميكرد كه بايد نشست تا امام زمان بيايد و كارها را انجام دهد. حلبي در سخناني همراه با طعنه و حتي اهانت به امام(ره) مي گويد: "يك چند صباحي است دارند تشجيع ميكنند اما به بيراهه، ملتفت نكته باشيد، اول شما يك افسر، يك پيشوا و رهبر معصوم، جنگي پيدا كنيد يك رهبري كه بتواند اداره اجتماع كند روي نقطه عصمت نه عدالت، عدالت كافي نيست. پريشب گفتم اول او را پيدا كنيد، او را اقامه به كار كنيد، مطرح داشته باشيد، نقشه صحيح طبق نظر اين رهبر معصوم داشته باش، آنوقت برو جانت را بده. آنوقت من هم واجب است منبر را رها كنم. منبر بازي است، هفتتير به كمرم ببندم بروم جلو. آن رهبر جلو باشد رهبر معصوم جلو بيفتد، فهميدي؟ بنده توي خانهام بنشينم، پلو بخورم، به جناب آقا بگويم برو ميدان (طعنه به حضرت امام)، ميگويد: برو آقا دنبال كار خودت، خيلي خوب است، خودت بيا عمل كن، التفات فرموديد يا نه؟ خون مردم عرض و ناموس مردم را نميتوان داد به كسي كه خطا ميكند. ان شاءاللهتعالي، به ياري خدا، به لطف خدا آن حاكم اسلامي، آن حاكم الهي كه معصوم از هر خطا و اشتباه است و معصوم از هر گناه است، حضرت بقيهالله تشريف بياورند، جانمان را قربانش ميكنيم. "
كناره گيري نماينده امام
---------------------------
امام بعدها از آيت الله خزعلي خواستند تا به حضورش با عنوان نماينده در انجمن پايان دهد. آيت الله خزعلي در اين خصوص مي گويد: "نظر به سازماندهي و گستردگي انجمن حجتيه، امام به من فرمودند كه بر اين گروه نظارت كنم و به ايشان گزارش نمايم. از ايشان درخواست كردم تا حكم كتبي به من بدهند.ايشان گفتند: نيازي به اين مسأله نيست. ولي به علت سوءاستفادههاي بعضي افراد انجمن آن هم در حد فردي نه خود انجمن، اينگونه براي ديگران مطرح ميكردند كه بودن اينجانب در انجمن دليل بر تأييد امام بر كل انجمن است. امام هم از 12 رمضان 60 اين نظارت را از من گرفتند.با پيروزي انقلاب انجمن در چرخشي تعجب بر انگيز از مبارزات زمان طاغوت و شهيدان خود سخن گفت و حلبي كه روزي در تماس با آقاي شريعتمداري مي گفت بايد در تقواي امام شك كرد در اين دوره مدافع انقلاب شد و چنان سخن گفت كه انگار ساليان دراز است همراه با امام بوده!رسول جعفريان در اين باره مي نويسد: به دنبال پيروزى انقلاب اسلامى كه به نوعى پيروزى مذهبىهاى سياسى بود، انجمن به موضع انفعال افتاد. نيروهاى تربيتشده در انجمن در سطح مختلف، پس از انقلاب به سه دسته تقسيم شدند. برخى مانند آقاى پرورش، دكتر صادقى استاد دانشكده الهيات مشهد، عبدالكريمى استاد دانشگاه مشهد، مهندس مصحف و بسيارى ديگر به انقلاب پيوستند. از ميان اينان، جوانانى نيز بودند كه دست كم چندسالى انجمن را تجربه كرده و به صف انقلابيون پيوسته بودند. برخى مانند آقاى طيب كه مسئوليت برگزارى مراسم سخنرانىها را در تهران برعهده داشت، نه تنها به انقلابيون پيوستند، بلكه به نوعى در برابر انجمن هم قرار گرفتند. دسته دوم در برابر انقلاب بىتفاوت ماندند و دسته سوم به انتقاد از آن پرداخته به صف مخالفان ـ از نوع ديندار ـ پيوستند. انجمن چندماه پيش از انقلاب، يعنى در شهريور 57 مواضع خود را در ارتباط با سياست تغيير داده، شروع به همراهى با انقلاب كرد. پس از انقلاب، از سوى برخى از رهبران انقلابى، انجمن به عنوان يك عنصر خطرناك معرفى شده و براى جلوگيرى از نفوذ آن در مراكز، تبليغات وسيعى بر ضد آنان آغاز شد. اين اعتراضات كه غالباً در پوشش دفاع از انقلاب صورت مىگرفت، به مرور به حذف شمار زيادى از چهرههاى مذهبى با سابقه منجر شد. طبعاً برخى از سوابق برخوردهاى منفى رهبران انجمن با جريان انقلاب به عنوان يك تجربه براى موضعگيرى عليه آنان مورد استفاده قرار گرفت. براى نمونه امام خمينى كه روزگارى آقاى حلبى را تأييد مىكرد، در سالهاى پيش از انقلاب به تدريج نسبت به حركت انجمن بدبين شده و حمايت خود را قطع كرد. آقاى گرامى كه اخبار داخلى ايران را براى نجف مىنوشته است، نامهاى در اين باره به امام نوشته كه پاسخ امام اين بوده است: "از وقتى كه مطلع شدم، ديگر تأييدى نكردهام "
انتقاد از ايجاد تضاد انجمني و غير انجمني
---------------------------------------------
و اگرچه مواضع محكم و سخت امام كار را براي انجمني ها سخت مي كرد اما آيتا... خامنهاى كه آن زمان رئيس جمهور بود، از ايجاد تضاد انجمنى و ضدانجمنى در جامعه بشدت انتقاد مي كرد. ايشان در پاسخ پرسشى در اين باره، ضمن رد هر گونه حركتى براى عمده كردن اين ماجرا اظهار كرد "به نظر من در ميان افرادى كه در انجمن حجتيه هستند، عناصرى انقلابى، مؤمن، صادق، دلسوز براى انقلاب، مؤمن به امام و ولايت فقيه و در خدمت كشور و جمهورى اسلامى پيدا مىشوند، همچنان كه افرادى منفى، بدبين، كج فهم، بىاعتقاد و در حال نقزدن و اعتراض هم پيدا مىشوند. پس انجمن از نقطه نظر تفكر سياسى و حركتى انقلابى، يك طيف وسيعى است و يك دايره محدودى نمىباشد ". خود را از مواليان حضرت حجت و حاميان واقعي انقلاب جلوه ميدادند، اما همچنان انحراف هاي ايدئولوژيك در عمق بينش آنها وجود داشت. انحراف هايي كه با واكنش جدي تر امام مواجه شد: "يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريدكه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد. حضرت صاحب مگر براي چه ميآيد؟ حضرت صاحب ميآيد كه معصيت را بردارد. ما معصيت ميكنيم كه او بيايد؟ اين اعوجاجات را برداريد، اين دستهبنديها را براي خاطر خدا، اگر مسلمانيد، و براي خاطر كشورتان، اگر ملي هستيد، اين دستهبنديها را برداريد. در اين موجي كه الان اين ملت را به پيش ميبرد، در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست. "
به دنبال اين قبيل مواضع، انجمن با چهره اي حق به جانب طي بيانيه اي پرمعنا و كنايه دار تعطيلي خويش را اعلام كرد. در اين بيانيه با اشاره به سخنان امام آمده بود: "در پي اين فرمايش شايع شد كه طرف خطاب امر مبارك اين انجمن است. اگر چه به هيچ وجه افراد انجمن را مصداق مقدمه بيان فوق نيافته و نمي يابيم و در ايام گذشته به خصوص از زماني كه حضرت ايشان با صدور اجازه مصرف انجمن از سهم امام عليه السلام اين خدمات ديني و فرهنگي را تأييد فرموده بودند هيچ دليل روشن و شاهد مسلميكه دلالت بر صلاحديد معظم له به تعطيلي انجمن نمايد در دست نبود. معذلك در مقام استفسار برآمديم. البته تماس مستقيم ميسر نگشت؛ ليكن با تحقيق از مجاري ممكنه و شخصيت هاي محترمه موثقه و بنا به قرائن كافيه محرز شد كه مخاطب امر معظم له اين انجمن مي باشد. لذا موضوع توسط مسئولين انجمن به عرض مؤسس معظم و استاد مكرم حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاي حلبي دامت بركاته رسيد. فرمودند: در چنين حالتي وظيفه شرعي در ادامه فعاليت نيست. كليه جلسه ها و برنامه ها بايد تعطيل شود... " اين بيانيه همچنين مي افزود: "براساس عقيده دينى و تكليف شرعى خود، تبعيت از مقام معظم رهبرى و مرجعيت و حفظ وحدت و يكپارچگى امت و رعايت مصالح عاليه مملكت و ممانعت از سوءاستفاده دستگاههاى تبليغاتى بيگانه و دفع غرضورزى دشمنان اسلام... اعلام مىداريم كه از اين تاريخ، تمامى جلسات انجمن تعطيل مىباشد و هيچ كس مجاز نيست تحت عنوان اين انجمن كوچكترين فعاليتى كند. " البته امام نيز با بيان اينكه انجمن تعطيل شده است و نه منحل آن روز اين حركت را بي فايده خواند.
امام بعدها نيز در منشور روحانيت به صراحت در مورد انجمني ها سخن به ميان آوردند. ايشان فرمودند: "دستهاي ديگر از روحاني نماياني كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مي دانستند و سر به آستانه دربار مي ساييدند، يك مرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفي كه براي اسلام آن همه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد كشيدند، تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاي بي شعور مي گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است؛ امروز مي گويند مسئولين نظام كمونيست شده اند! تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براي ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفيد و راهگشا مي دانستند، امروز از اين كه در گوشه اي خلاف شرعي كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ مي دهد، فرياد وا اسلاما سر مي دهند! ديروز حجتيهاي ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابي تر از انقلابيون شده اند! ولايتيهاي ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريخته اند در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت بر ايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مي خورند! راستي اتهام امريكايي و روسي و التقاطي، اتهام حلال كردن حرام ها و حرام كردن حلال ها، اتهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقي از چه كساني صادر مي شود؟ از آدم هاي لامذهب يا از مقدس نماهاي متحجر و بي شعور؟ فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به مسخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعن ها و كنايه ها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهي؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه هاست و برخورد واقعي هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است. از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراي حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژهاي به دست دشمنان كار آساني نيست. با اين كه در كشور ما در اجراي عدالت بين روحاني و غير آن امتيازي نيست، ولي وقتي با متخلفي از روحانيت خوش سابقه يا بدسابقه برخورد شرعي و قانوني و جدي ميشود، فوراً باندها فرياد ميزنند كه چه نشسته ايد جمهوري اسلامي مي خواهد آبروي روحانيت را ببرد.
"امام در جايي خطاب به ناطق نوري، وزير كشور و علي اكبر پرورش، وزير آموزش و پرورش، نظر خود را نسبت به انجمن چنين ابراز ميكنند: "به آنها پست كليدي ندهيد. خطرناكند. وقتي آمدند بين شما تفرقه ايجاد ميكنند، تشتت ايجاد ميكنند. برادران را به جان هم مي اندازند. آنها كار ديگري دارند. دنبال مسئله ديگري هستند. اينها با شاه همكاري ميكردند. برايشان مسئله دين مطرح نبوده است. "ايشان همچنين در جواب آقاي اماميكاشاني در جايي مي فرمايند: " آنها را من تأييد نميكنم، آنها از نظر بينشي انحراف دارند و اينها معتقدند كه در زمان غيبت امام زمان نمي شود تشكيل حكومت داد و ادامه مي دهند كه انجمن قابل اصلاح نيست. "
منبع: ويژه نامه رمز عبور 1