IRNON.com
روايتي از حضور رهبر معظم انقلاب در آستانه مقدسه حضرت معصومه(س)
ببخشيد منتظر مانديد
 

مردم فرياد مي‌زدند: "صل علي محمد. نايب مهدي آمد " صداي نقاره و طبل‌هاي حرم بلندشد. انتظار مردم سرآمد؛ رهبر آمد.


 

پايگاه اينترنتي دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله خامنه‌اي روايتي از حضور رهبر معظم انقلاب در آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) و ديدار با علماي قم را به قلم مهدي قزلي به شرح زير منتشر كرد:

تجربه كمك مي‌كند كه آدم وقت تقسيم كار، راحت‌ترهايش را بردارد و سخت‌ترهايش را بگذارد براي ديگران! تقي قرار شد برود بالاي ماشين خبرنگارها و حتما حسابي تيزي شاخه‌هاي قم را تجربه خواهد كرد. حامد و محمد هم قرار شد بين جمعيت باشند و مزه فشار و ازدحام را خواهند چشيد. من هم قرار شد بروم حرم؛ كه اصلا تعطيل بود و خالي. فقط تعدادي از علما قرار بود بيايند. اين يك تقسيم عادلانه بود!

داخل حرم شديم و با نشان‌دادن كارت‌هايمان رسيديم به جايي كه قرار بود رهبر بيايد و با علما سلام و عليكي بكند. محافظ گفت برويم كفش‌ها را بگذاريم در مسير ميدان آستانه (كه قرار بود سخنراني عمومي رهبر آنجا برگزار شود) و برگرديم. موقع رفتن، از كنار ضريح حضرت معصومه(س) رد شديم و محافظ نگذاشت زيارت كنيم. ما كه رد شديم، بچه‌هاي ديگر يواشكي زيارت كردند؛ خلوت و خالي.
صحن قديمي خاليِ خالي بود. آفتاب از شرق بلند شده بود و زاويه‌دار مي‌تابيد به چشم‌هايمان. صداي مردم از دورترها شنيده مي‌شد كه "دسته‌گل محمدي. به شهر ما خوش آمدي " و "الله اكبر. خامنه‌اي رهبر "
دلم براي شور و هيجان و ذوق مردم در مراسم استقبال تنگ شد. از تقسيم كار عادلانه‌اي كه كرده بوديم، پشيمان شدم.

آن‌قدر خلوت بود صحن قديمي كه صداي بال‌بال‌زدن كبوترهاي حرم شنيده مي‌شد، همين‌طور صداي آب‌نماي وسط حوض. وقتي خواستيم برگرديم به مسجد بالاي سر كه علما مي‌آمدند و يكي‌يكي مي‌نشستند، باز هم از كنار ضريح حضرت معصومه(س) رد شديم و اين‌بار ديگر به حرف محافظ‌ها گوش نداديم... چه زيارت خوب و البته كوتاهي.


زيارت‌مان كه تمام شد، يك روحاني گفت: "اينجا كه الآن زيارت كرديد، قسمت خواهران بود. ديگر معلوم نيست قسمت‌تان بشود از اينجا زيارت كنيد! "

علما يكي‌يكي مي‌آمدند و كفش‌هايشان را در كفش‌داري مي‌گذاشتند و مي‌رفتند مسجد بالاي‌سر. هركدام كه وارد مي‌شدند، به‌حسب قدر و منزلت علمي و اخلاقي كه داشتند، عده‌اي برايش بلند مي‌شدند و عده‌اي هم نيم‌خيز به احترام.
بعضي هم كه ساكن قم نبودند، يا خوش‌سليقه‌تر بودند، اول مي‌رفتند زيارت مي‌كردند ضريح خلوت از زائرين را. مثل آقاي ري‌شهري، آقاي مصباح، دكتر لاريجاني و...

جمع علما جمع بود. از نوه آيت‌الله بروجردي كه خودش آيت‌الله است بگير تا آقازاده‌هاي آيت‌الله گلپايگاني و آيت‌الله مرعشي نجفي و آيت‌الله بهجت و آيت‌الله فاضل و ...
ولش كنيد. اگر اسم بنويسم و كسي جا بيفتد خوب نيست. خلاصه مسوولين و معاونين حوزه علميه، مدرسين، فضلا، نمايندگان بيوت مراجع و... همه بودند.
يك آقاي روحاني مي‌گفت: "اين جمع علمايي، فقط حول محور ولايت امكان داشت تشكيل بشود. و الا اين آقايان، اختلافات علمي كم ندارند. "

علما از حدود ساعت 8 مي‌آمدند و حدود ساعت 10 بالاخره آقاي محمدي گلپايگاني آمد پشت تريبون و از علما معذرت‌خواهي كرد و دليل ديرشدن برنامه را گفت؛ رهبر در ميان استقبال و ازدحام مردم مانده. و اين يعني ازدحام، يعني هيجان، يعني شور مردم. لعنت بر تقسيم كار!

كم‌كم داشتيم نگران مي‌شديم كه حدود ساعت 10:30 زمزمه آمدن رهبر زيادتر شد. پيرمردي كه كليددار به نظر مي‌رسيد و كليدهاي قشنگ و بزرگي در دست‌هايش بود، آرام قدم مي‌زد. آقاي محمدي گلپايگاني و آقاي حقاني هم قدم مي‌زدند. برنامه بيش از 40 دقيقه دير شده بود. بالاخره رهبر را از پشت شيشه‌ها ديدم كه بالاي سر مزار آيت‌الله بروجردي ايستاد و فاتحه خواند و بعد داخل شد. پيرمرد كليد‌دار همه را خبر كرد كه: "براي سلامتي آيت‌الله خامنه‌اي صلوات "

رهبر بعد از زيارتي كوتاه و دو ركعت نماز، رفتند سراغ حضرات علما. از همان ورودي با همه سلام و عليك رودررو كردند و كل مسجد بالاسر را چرخيدند. اول كار، حيا مانع بود، ولي كم‌كم كه جو صميمي مجلس براي حضرات معلوم شد، جلو رفتند و دست رهبر را بوسيدند، به شانه و عبايش دست كشيدند و آخر كار ازدحام زيادشد. جوري كه محافظ‌ها مجبور شدند دور رهبر را بگيرند كه در فشار ازدحام علما نرود وقتي مي‌آيند براي دست‌بوسي.

آقاي محمدي گلپايگاني وقتي رهبر رفت و نشست (اولين بار بود كه ديدم رهبر در اين سال‌هاي اخير روي زمين نشستند و نه روي صندلي هميشگي آن هم دو زانو و با تواضع) به آقاي حقاني گفت: "خيلي خسته شده‌اند. اصلا حال ندارند. "
از جماعت علما، چند نفري اشك شوق مي‌ريختند و البته بيشترشان خندان بودند و خوشحال. چند نفري هم البته كمي از ازدحام شاكي. در مجموع، مثل مردم بود رفتارشان.

آيت‌الله اميني به نمايندگي تبريك گفت ولادت امام رضا(ع) را خيرمقدم گفت آمدن رهبر را و چند نكته‌اي را در جمع مطرح كرد.

ساعت از 11 گذشته بود كه صداي رهبر را شنيدم. تشكر كرد و گفت: "راضي به زحمت شما نبوديم... معذرت مي‌خواهم كه منتظر شديد. تاخير اختياري نبود. مردم اظهار محبت داشتند و ازدحام زياد بود... مردم قم گرم و صميمي و بابصيرت هستند. معلوم است مجاورت حوزه و آقايان علما، اثر گذاشته روي مردم. "
رهبر خيلي زود عذرخواهي كرد و چون مردم منتظر سخنراني بودند، بلند شد.

در مسير رفتن به ميدان آستانه؛ دو بار گفت به آقايان علما تعارف و اصرار نكنيد در برنامه شركت كنند. با اين حال، اكثر علماي حاضر در مسجد بالاسر، پشت‌سر رهبر رفتند به ميدان آستانه.

تقي نرسيده بود به ميدان و جايگاه عكاس‌ها. حتما براي ورودشان مشكلي پيش آمده بود. رفتم از جايگاه بالا. تا چشم كار مي‌كرد جمعيت بود و ما درست در مرز خانم‌ها و آقايان.
چهره مردها برافروخته بود از گرما و فشار و آفتاب. مردم فرياد مي‌زدند: "صل علي محمد. نايب مهدي آمد " صداي نقاره و طبل‌هاي حرم بلندشد. انتظار مردم سرآمد؛ رهبر آمد.

با آمدن رهبر، صداي جيغي ممتد از طرف زنها و شعار "نايب مهدي آمد " از طرف مردها بلندشد. چيزي نمي‌شنيدم از زيادي صدا. تمام ميدان يك‌پارچه مشت شده‌بود. همه دست‌هايشان را گره كرده‌بودند. اين صحنه را تابه‌حال نديده‌بودم. بيشتر مردم، جوان و حتي نوجوان بودند. مشت‌هاي گره‌كرده همان‌طور بالا ماند تا 5دقيقه و شعار قطع نشد از شور مردم.


رهبر صحبتش را شروع كرد و از قم گفت و خاستگاهش و اينكه قم شهر انقلاب است و انقلاب از آنجا شروع شده؛ هم حركتش، هم رهبري‌اش.
زن جواني خودش را روي داربست‌ها كشيد اين طرف و انداخت كنار يكي از محافظ‌هاي خانم. محافظ خانم مدام تذكر مي‌داد و زن جوان توجه نمي‌كرد. محافظ كم‌كم از رو رفت. زن جوان فقط حواسش به رهبر بود. معلوم بود وقت زيادي جنگيده تا بيايد اين جلو و او را ببيند. وقتي محافظ دست از تذكردادن برداشت، زن جوان لب‌هايش لرزيد. چادرش را كشيد جلوي صورتش و بعد آرام شانه‌هايش لرزيد.
رهبر هنوز داشت در مورد قم و مردمش صحبت مي‌كرد: "اين انقلاب خاستگاهش قم است، مذهبي‌ترين شهر كشور و رهبرش يك فقيه و فيلسوف بود و هيچ تعبير مادي از انقلاب نمي‌شود كرد. "


رهبر به خاطر نزديكي به اذان، صحبت طولاني نكرد. وقتي صحبت‌شان تمام شد، صداي اذان از بلندگو بلند شد. ايشان هم پايين آمد. وقتي رسيد به فرش‌هايي كه پهن كرده‌بودند وسط صحن تا علما از روي آن رد بشوند، از كنار فرش رد شد و پا روي گل‌هاي قالي نگذاشت. خوب كه دقت كردم، ديدم كفش به‌پا دارند.

رهبر همان مسير را برگشت. از داخل حرم، از كنار ضريح و وقتي داشت از حرم حضرت معصومه(س) خارج مي‌شد، پيرمردي كه كليدهاي قشنگ، بزرگ و قديمي دستش بود، بلند گفت: "براي سلامتي رهبر معظم انقلاب، آيت‌الله خامنه‌اي، صلوات. "

 

 

 

روايتي از حضور رهبر معظم انقلاب در آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) - پنجشنبه بیست و نهم مهر 1389
"شور شيرين "؛ در مسيراستقبال از رهبر معظم انقلاب - پنجشنبه بیست و نهم مهر 1389
روايت استقبال مردم قم‌ از رهبر معظم انقلاب؛ سرعت؛ چهار كيلومتر در ساعت - پنجشنبه بیست و نهم مهر 1389