572 سوال از ميرحسين موسوي (1)

«572 سوال از موسوي»
110 سوال از موسوي در مورد چرايي القاء تقلب در انتخابات!
جناب موسوي! چرا جنابعالي با وجود درخواستهاي متعدد مراجع قانوني براي ارائه مدارك تقلب در انتخابات هيچ مدركي نتوانستيد ارائه دهيد؟
اشاره: انقلاب اسلامي و نظام مقدس جمهوري اسلامي در طول 32 سال گذشته با حضور و فداكاري مردم، فتنههاي بسياري را پشت سرگذاشته است، لكن وقايعي كه سال گذشته قبل و پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري كليد خورد، از سنگينترين توطئههاي استعماري بود كه به لطف الهي و هوشياري و درايت رهبر حكيم انقلاب اسلامي مدظله العالي و بصيرت عموم مردم - كه در اين مدت خواص را پشت سر گذاشتند- با شكستي سنگين روبرو شد كه نقطه عطف آن در راهپيمايي خودجوش و بي نظير مردم در نهم ديماه سال گذشته رقم خورد.
نكته مهم اين است كه فتنه شكست خورده و به محاق رفته و فتنهگران افسرده شدهاند، لكن اميد آنها به اين است كه ويروس شبهه را همچنان در اذهان بسياري از خواص و گروههاي مرجع باقي نگه دارند و همچون آتش زير خاكستر در زماني ديگر، فتنهاي خطرناكتر را شعله ور كنند؛ بنابراين وفاداران به انقلاب اسلامي نبايد با ساده انديشي، ويروس را معدوم بينگارند و آسوده خاطر سر بر بالين بگذارند و دقيقا به همين دليل، رهبر روشن بين انقلاب نخبگان را موظف به روشنگري ميدانند و خود در اكثر بياناتشان به بررسي ابعاد مختلف اين فتنه ميپردازند.
بر این اساس مطالب منتشره در كتاب «عليه جمهوريت، 572 سوال از ميرحسين موسوي» كه سوالاتي بسيار مستدل و مستند و با لحني مودبانه تنظيم شده است در سالگرد حماسه "9دي " در معرض ديد و قضاوت منصفانه مخاطبان قرار می دهیم.
...تا پايان عصر صدارت
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه در سال 1364 هنگام راي اعتماد مجلس دوم به جنابعالي، نماينده مردم قهرمان بابل (آقاي وليالله زماني) به عنوان مخالف نخستوزيري شما سخنان بسيار تاثيرگذار و مستدلي ايراد كرد؛ در اين هنگام دو نفر از روحاني نمايان افراطي مجلس به نامهاي آقايان: هادي غفاري (كه در حال حاضر متهم به اختفاء و نگهداري غيرقانوني مقادير معتنابهي سلاح و مهمات ميباشد) و اكبر حميدزاده (كه مدتي بعد به جرايم مختلف توسط دادگاه ويژه روحانيت محكوم شد) به سمت تريبون حركت كردند و در مقابل چشمان حيرتزده نمايندگان به ضرب و شتم آقاي زماني پرداختند. جنابعالي كه با شعار حاكميت قانون و دفاع از «آزادي بيان» و «آزادي پس از بيان» به صحنه آمديد، لطفا پاسخ دهيد كه:
1. نماينده بابل مرتكب چه خلافي شده بود كه مستوجب ضرب و شتم طرفداران شما شد؟
2. شما به منظور تحقق شعار طرفداران دوم خردادي شما (زنده باد مخالف من) براي دلجويي از نماينده بابل چه اقدامي به عمل آورديد؟
3. ثالثا يا اقدام زشت نامبردگان را محكوم ساختيد يا با سكوت از كنار آن گذشتيد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در دوره نخست وزيريتان كه همزمان سرپرستي بنياد مستضعفان را نيز برعهده داشتيد:
4. چرا شركت جوراب آسيا (استارلايت سابق) را كه به مستضعفان تعلق داشت به قيمت نازل و بسيار پايين تر از بهاي بازار به بنياد «الهادي» (بخوانيد «هادي» غفاري) به مديريت آقاي هادي (بخوانيد: الهادي) غفاري واگذار كرديد؟
5. آيا اين اقدام شما براي قدرداني از زحمات ايشان در ضرب و جرح آقاي زماني و ساير حمايتهاي او از جناب عالي نبود؟
6. آيا نميدانستيد كه ايشان با تضييع حقوق كارگران، فضايي بسيار مسموم را در آن شركت به وجود آورده به طوري كه كارگران با هجوم به وي چنان مضروبش ساختند كه بسياري از استخوانهاي بدنش دچار شكستگي شديد شد و چندين ماه بستري بود؟
7. آيا شما نميدانستيد كه آقاي غفاري با به حداقل رساندن توليد جورابهاي مشكي و اولويت بخشيدن به توليد جورابها و محصولات زنانه بدن نما _ با انگيزههاي سوداگرانه_ عملا در مسير شبيخون فرهنگي گام ميزند؟
8. جناب عالي در مسير بهبود وضعيت آن كارخانه (از حيث ساماندهي حقوق كارگران و اصلاح وضعيت توليد آن) چه گامي برداشتيد؟
****
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه حضرت آيتالله خامنهاي در دوران رياست جمهوري خود، با نخست وزيري شما موافق نبودند و شخص ديگري را براي تصدي اين سمت به مجلس شوراي سالامي معرفي كردند و مسبوقيد كه در فاصله بررسي صلاحيت خود معرفي شده در مجلس، عوامل ناشناس، سه طرح ترور حضرت آيتالله خامنهاي را طراحي كردند كه كشف و خنثي شد تا آنكه امام براي حفظ جان معظمله، ناچار شدند از نخستوزيري شما حمايت كنند.
9. جنابعالي براي شناسايي عوامل ترورهاي سهگانه مزبور، چه اقدامي انجام داديد؟ آيا آن عوامل را شناسايي و به دستگاه قضاء معرفي نموديد؟(1)
جناب آقاي موسوي! جناب عالي كه خود را پيرو و مريد امام(ره) ميخوانيد،
10_ چرا بدون اطلاع و اجازه ايشان، ناگهان از نخستوزيري استعفا داديد، تا آنجا كه حتي با خشم امام امت روبرو شديد و مورد عتاب معظم له قرار گرفتيد؟
11. آيا اين اقدام نسنجيده، مويد اين نظر نيست كه شما تحت نفوذ اطرافيانتان بوديد و به خواست و اراده آنها بيش از نظر و راي امام اهميت ميداديد؟ و آيا امروز نيز به همين شكل نميباشد؟
12. جناب آقاي موسوي! در دوران نخستوزيري جنابعالي با مردم چه رفتاري ميشد كه امام فرمان هشت مادهاي را براي حفظ حريم خصوصي ملت صادر كرد؟
13. جناب آقاي موسوي! چرا جنابعالي به عنوان نخستوزير، بخشنامه صادر كرديد كه مردان با پيراهن آستين كوتاه، حق ورود به ادارات را ندارند؟
*****
جناب آقاي موسوي! در جريان مناظره با آقاي احمدي نژاد او شواهدي را مبني بر عدم رعايت قانون و تخلفات جنابعالي در دوران نخستوزيريتان مطرح نمود كه شما سكوت كرديد. (اين ادعاي آقاي احمدي نژاد به مواردي از جمله: فرمان 8 مادهاي امام براي رعايت حريم خصوصي ملت، انحلال گزينشها به دستور امام و اعمال فشار به مردم مربوط ميشد.)
14. آيا سكوت جنابعالي به معناي تاييد صحت اين سخنان بود؟
15. جناب آقاي موسوي! در دوران نخستوزيري جنابعالي در وزارت ارشاد آقاي خاتمي (در اداره كل مطبوعات و نشريات كه مديركل آن آقاي آرمين و معاون وي آقاي تاجزاده بود) در بحث مميزي و بررسي كتاب، جزوهاي از كلمات منكراتي! (همچون «لب به لب»، «روي هم رفته») تهيه شده بود تا به هر كتابي كه اين كلمات را استفاده كرد، مجوز نشر داده نشود.
16. جنابعالي كه در مناظره با آقاي احمدي نژاد وجود اين قبيل افراطكاريها را در دولت خود تكذيب كرديد ،چرا مانع اين قبيل تندرويها در وزارت ارشادتان نشديد؟
17. جناب آقاي موسوي! چرا در دوران نخستوزيري جنابعالي در وزارت ارشاد آقاي خاتمي، رمان (بينوايان» اثر ويكتور هوگو توقيف شد؟ آيا كسي غير از حضرت آيتالله خامنهاي دستور رفع توقيف از آن را صادر نمود؟
***جناب آقاي موسوي در جريان مناظره با آقاي كروبي اعلام فرموديد: «آن تندروهايي كه در دهه 60_ هنگام نخستوزيري شما كروات مردم را پاره و قيچي مي كردند ،همان كساني هستند كه اكنون قدرت را در دست دارند.»
18. جنابعالي چه دليل و مدركي براي اثبات اين ادعاي خود داريد؟
19. مگر آقاي اكبر گنجي و آقاي مصطفي تاجزاده و آقاي هاشم آغاجري و آقاي محسن آرمين و ... كه آن روزها در زمره همان تندروها بودند در دولت شما (در وزارت ارشاد) كار نميكردند؟ چرا مسئوليت اقدامات آنان را برعهده نميگيريد و فرافكني مينماييد؟
20. آيا اين افراد امروزه در دولت آقاي احمدي نژاد نقش دارند يا رو در روي اين كابينه ايستادهاند؟ چرا شما اقدامات آنان را به حاكمان كنوني منسوب ميسازيد؟(2)
نكته مهم اين است كه فتنه شكست خورده و به محاق رفته و فتنهگران افسرده شدهاند، لكن اميد آنها به اين است كه ويروس شبهه را همچنان در اذهان بسياري از خواص و گروههاي مرجع باقي نگه دارند و همچون آتش زير خاكستر در زماني ديگر، فتنهاي خطرناكتر را شعله ور كنند؛ بنابراين وفاداران به انقلاب اسلامي نبايد با ساده انديشي، ويروس را معدوم بينگارند و آسوده خاطر سر بر بالين بگذارند و دقيقا به همين دليل، رهبر روشن بين انقلاب نخبگان را موظف به روشنگري ميدانند و خود در اكثر بياناتشان به بررسي ابعاد مختلف اين فتنه ميپردازند.
بر این اساس مطالب منتشره در كتاب «عليه جمهوريت، 572 سوال از ميرحسين موسوي» كه سوالاتي بسيار مستدل و مستند و با لحني مودبانه تنظيم شده است در سالگرد حماسه "9دي " در معرض ديد و قضاوت منصفانه مخاطبان قرار می دهیم.
...تا پايان عصر صدارت
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه در سال 1364 هنگام راي اعتماد مجلس دوم به جنابعالي، نماينده مردم قهرمان بابل (آقاي وليالله زماني) به عنوان مخالف نخستوزيري شما سخنان بسيار تاثيرگذار و مستدلي ايراد كرد؛ در اين هنگام دو نفر از روحاني نمايان افراطي مجلس به نامهاي آقايان: هادي غفاري (كه در حال حاضر متهم به اختفاء و نگهداري غيرقانوني مقادير معتنابهي سلاح و مهمات ميباشد) و اكبر حميدزاده (كه مدتي بعد به جرايم مختلف توسط دادگاه ويژه روحانيت محكوم شد) به سمت تريبون حركت كردند و در مقابل چشمان حيرتزده نمايندگان به ضرب و شتم آقاي زماني پرداختند. جنابعالي كه با شعار حاكميت قانون و دفاع از «آزادي بيان» و «آزادي پس از بيان» به صحنه آمديد، لطفا پاسخ دهيد كه:
1. نماينده بابل مرتكب چه خلافي شده بود كه مستوجب ضرب و شتم طرفداران شما شد؟
2. شما به منظور تحقق شعار طرفداران دوم خردادي شما (زنده باد مخالف من) براي دلجويي از نماينده بابل چه اقدامي به عمل آورديد؟
3. ثالثا يا اقدام زشت نامبردگان را محكوم ساختيد يا با سكوت از كنار آن گذشتيد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در دوره نخست وزيريتان كه همزمان سرپرستي بنياد مستضعفان را نيز برعهده داشتيد:
4. چرا شركت جوراب آسيا (استارلايت سابق) را كه به مستضعفان تعلق داشت به قيمت نازل و بسيار پايين تر از بهاي بازار به بنياد «الهادي» (بخوانيد «هادي» غفاري) به مديريت آقاي هادي (بخوانيد: الهادي) غفاري واگذار كرديد؟
5. آيا اين اقدام شما براي قدرداني از زحمات ايشان در ضرب و جرح آقاي زماني و ساير حمايتهاي او از جناب عالي نبود؟
6. آيا نميدانستيد كه ايشان با تضييع حقوق كارگران، فضايي بسيار مسموم را در آن شركت به وجود آورده به طوري كه كارگران با هجوم به وي چنان مضروبش ساختند كه بسياري از استخوانهاي بدنش دچار شكستگي شديد شد و چندين ماه بستري بود؟
7. آيا شما نميدانستيد كه آقاي غفاري با به حداقل رساندن توليد جورابهاي مشكي و اولويت بخشيدن به توليد جورابها و محصولات زنانه بدن نما _ با انگيزههاي سوداگرانه_ عملا در مسير شبيخون فرهنگي گام ميزند؟
8. جناب عالي در مسير بهبود وضعيت آن كارخانه (از حيث ساماندهي حقوق كارگران و اصلاح وضعيت توليد آن) چه گامي برداشتيد؟
****
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه حضرت آيتالله خامنهاي در دوران رياست جمهوري خود، با نخست وزيري شما موافق نبودند و شخص ديگري را براي تصدي اين سمت به مجلس شوراي سالامي معرفي كردند و مسبوقيد كه در فاصله بررسي صلاحيت خود معرفي شده در مجلس، عوامل ناشناس، سه طرح ترور حضرت آيتالله خامنهاي را طراحي كردند كه كشف و خنثي شد تا آنكه امام براي حفظ جان معظمله، ناچار شدند از نخستوزيري شما حمايت كنند.
9. جنابعالي براي شناسايي عوامل ترورهاي سهگانه مزبور، چه اقدامي انجام داديد؟ آيا آن عوامل را شناسايي و به دستگاه قضاء معرفي نموديد؟(1)
جناب آقاي موسوي! جناب عالي كه خود را پيرو و مريد امام(ره) ميخوانيد،
10_ چرا بدون اطلاع و اجازه ايشان، ناگهان از نخستوزيري استعفا داديد، تا آنجا كه حتي با خشم امام امت روبرو شديد و مورد عتاب معظم له قرار گرفتيد؟
11. آيا اين اقدام نسنجيده، مويد اين نظر نيست كه شما تحت نفوذ اطرافيانتان بوديد و به خواست و اراده آنها بيش از نظر و راي امام اهميت ميداديد؟ و آيا امروز نيز به همين شكل نميباشد؟
12. جناب آقاي موسوي! در دوران نخستوزيري جنابعالي با مردم چه رفتاري ميشد كه امام فرمان هشت مادهاي را براي حفظ حريم خصوصي ملت صادر كرد؟
13. جناب آقاي موسوي! چرا جنابعالي به عنوان نخستوزير، بخشنامه صادر كرديد كه مردان با پيراهن آستين كوتاه، حق ورود به ادارات را ندارند؟
*****
جناب آقاي موسوي! در جريان مناظره با آقاي احمدي نژاد او شواهدي را مبني بر عدم رعايت قانون و تخلفات جنابعالي در دوران نخستوزيريتان مطرح نمود كه شما سكوت كرديد. (اين ادعاي آقاي احمدي نژاد به مواردي از جمله: فرمان 8 مادهاي امام براي رعايت حريم خصوصي ملت، انحلال گزينشها به دستور امام و اعمال فشار به مردم مربوط ميشد.)
14. آيا سكوت جنابعالي به معناي تاييد صحت اين سخنان بود؟
15. جناب آقاي موسوي! در دوران نخستوزيري جنابعالي در وزارت ارشاد آقاي خاتمي (در اداره كل مطبوعات و نشريات كه مديركل آن آقاي آرمين و معاون وي آقاي تاجزاده بود) در بحث مميزي و بررسي كتاب، جزوهاي از كلمات منكراتي! (همچون «لب به لب»، «روي هم رفته») تهيه شده بود تا به هر كتابي كه اين كلمات را استفاده كرد، مجوز نشر داده نشود.
16. جنابعالي كه در مناظره با آقاي احمدي نژاد وجود اين قبيل افراطكاريها را در دولت خود تكذيب كرديد ،چرا مانع اين قبيل تندرويها در وزارت ارشادتان نشديد؟
17. جناب آقاي موسوي! چرا در دوران نخستوزيري جنابعالي در وزارت ارشاد آقاي خاتمي، رمان (بينوايان» اثر ويكتور هوگو توقيف شد؟ آيا كسي غير از حضرت آيتالله خامنهاي دستور رفع توقيف از آن را صادر نمود؟
***جناب آقاي موسوي در جريان مناظره با آقاي كروبي اعلام فرموديد: «آن تندروهايي كه در دهه 60_ هنگام نخستوزيري شما كروات مردم را پاره و قيچي مي كردند ،همان كساني هستند كه اكنون قدرت را در دست دارند.»
18. جنابعالي چه دليل و مدركي براي اثبات اين ادعاي خود داريد؟
19. مگر آقاي اكبر گنجي و آقاي مصطفي تاجزاده و آقاي هاشم آغاجري و آقاي محسن آرمين و ... كه آن روزها در زمره همان تندروها بودند در دولت شما (در وزارت ارشاد) كار نميكردند؟ چرا مسئوليت اقدامات آنان را برعهده نميگيريد و فرافكني مينماييد؟
20. آيا اين افراد امروزه در دولت آقاي احمدي نژاد نقش دارند يا رو در روي اين كابينه ايستادهاند؟ چرا شما اقدامات آنان را به حاكمان كنوني منسوب ميسازيد؟(2)
------------------------------------------------------------
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه در دوران نخستوزيري جنابعالي، همه داوطلبان كنكور، علاوه بر آزمون علمي، بايد از فيلتر گزينش اخلاقي و تحقيقات محلي نيز ميگذشتند تا امكان تحصيل در دانشگاه را پيدا كنند؟
21. آيا اين بدين معنا نيست كه در آن روزگار اين اصل، حاكم بود كه تمام داوطلبان كنكور «ستارهدار» هستند مگر خلاف آن ثابت شود؟
22. آيا اين رفتار مؤيد اين مطلب نيست كه شما همه جوانان را اصالتا مشكوك و مسئلهدار ميدانستيد و به آنان اعتماد نداشتيد؟
23. جناب آقاي موسوي! چرا رئيس جمهور وقت - آيتالله خامنهاي - و رئيس وقت مجلس - آقاي هاشمي رفسنجاني - در دوران نخستوزيري تان به عملكرد جنابعالي به شدت انتقاد داشتند تا آنجا كه آقاي هاشمي در نماز جمعه تا مدتها پس از پايان نخستوزيري شما، از عملكردتان انتقاد ميكرد؟
****
جناب آقاي موسوي! يكي از ايرادات وارد جنابعالي به آقاي احمدي نژاد، كمتوجهي ايشان به نظرات و منويات مراجع عظام تقليد بود، اكنون اين سؤال مطرح است كه:
24. چرا جنابعالي در دوران نخستوزيري خود، همواره با مراجع عظام تقليد، سرگران بوديد و به نظرات آنان توجه نميكرديد؟
25. اساسا شما در دوران نخست وزيري خود، چند بار به ملاقات آن بزرگواران رفتيد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي خود را طرفدار جامعه «چندصدايي» معرفي مينماييد و به حذف مديران دوران آقاي خاتمي در كابينه آقاي احمدينژاد انتقاد داشتيد، حال به اين سؤالات پاسخ فرماييد كه:
26. آيا به چندصدايي در دوران نخستوزيري تان نيز قائل بوديد؟ اگر پاسختان مثبت است چرا در آن زمان، در كابينه خود «چندصدايي» را تحمل نكرديد و به تصفيه وزيران مستقل و مورد تاييد امام (همچون آقايان عسگر اولادي، مهندس سيدمرتضي نبوي و احمد توكلي) دست زديد؟
****
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه امام به فهم و درك سياسي آقاي دكتر ولايتي اعتقاد فراوان داشتند و حضور ايشان را در كابينه، ضروري ميدانستند لذا همواره از ايشان حمايت ميكردند تا آنجا كه نمايندگان مجلس به شوخي ميگفتند كه آقاي دكتر ولايتي در دولت «سهم امام» است.
27. جنابعالي كه خود را پيرو امام ميدانيد چرا همواره كوشش ميكرديد كه ايشان را از وزارت امور خارجه كنار بگذاريد؟
28. جناب آقاي موسوي! چرا در دوران نخستوزيري جنابعالي، در وزارت ارشاد آقاي خاتمي، كوشيده ميشد كه نمايندگان مجلس به آن وزارتخانه بدهي ارزي پيدا كنند؟ آيا براي اين نبود كه در بزنگاهها (همچون راي اعتمادها، تصويب بودجه و ساير لوايح حساس) با مطرح كردن مطالبات، راي لازم را از نمايندگان اخذ كنند؟
***
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه امام(ره) همواره ميگفتند «دولت بايد امور را به مردم بسپارد» و حتي ايشان با تأسيس بسيج، عملا و بهخلاف تمام استانداردهاي نظامي، جنگ را نيز مردمي كردند كه بركات آن را مشاهده كرديم، حال جنابعالي كه خود را پيرو امام(ره) معرفي ميفرماييد، به سؤالات زير پاسخ دهيد:
29. چرا بهخلاف نظر صريح امام در دوران صدارت خود، دولت را بيشتر متصدي امور ساختيد، تا آنجا كه تقريباً تمامي بازرگاني خارجي و داخلي را دولتي كرديد و با تاسيس تعداد زيادي «مركز تهيه و توزيع كالا» مردم را از اين عرصه بيرون رانديد؟
30. آيا اين به معناي بياعتمادي جنابعالي به مردم نيست؟ و آيا اين امر به خاطر تسليم بيقيد و شرط شما در برابر هجوم تفكرات سوسياليستي در آن دوران نبود؟
****
جناب آقاي موسوي! در زمان نخستوزيري جنابعالي، انتخابات مجلس سوم توسط وزير كشور وقت آقاي محتشمي (كه در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري، رئيس كميته صيانت از آرا در ستاد جنابعالي نيز بودند) انجام شد.
31. چرا در حوزه تهران، صحت اين انتخابات به دليل تخلفات گسترده، از سوي شوراي نگهبان تاييد نشد و در آستانه ابطال قرار گرفت، و در نهايت با حكم حكومتي به تاييد رسيد؟
32. جناب آقاي موسوي! چرا جنابعالي در دوران نخست وزيري با نهضت آزادي به شدت مخالفت ميورزيديد ولي اكنون با آنها سازش داريد؟
33. جناب آقاي موسوي! جنابعالي كه خود را پيرو خط امام(ره) معرفي مينماييد، چرا در زمان نخست وزيريتان اجازه داده بوديد طرفداران و وابستگان باند "مهدي هاشمي معدوم " در پستهاي مهم حضور داشته باشند تا جايي كه در مقابل اقدامات امام براي محاكمه و مجازات اين باند، مقاومت جدي در بدنه اجرايي كشور ايجاد كردند.
جناب آقاي موسوي! خود شما بهتر ميدانيد كه باند فاسد و توطئهگر مهدي هاشمي برادر داماد آقاي منتظري و تحت حمايت ايشان در دوران نخستوزيري جنابعالي در سطوح بالاي اجرايي دولت حضور داشتند و آزادانه به جنايت و اخلالگري مشغول بودند تا اينكه امام(ره) با آنها برخورد نمود و نيز ميدانيد كه در صورت عدم تمايل شما، عليرغم حمايت قائممقام رهبري امكان چنين حضوري براي آنان فراهم نميشد، زيرا شما ميدانستيد كه امام و رئيس جمهور وقت نيز با باند مزبور مخالف بودند؛ اينك اين سؤال پيش ميآيد كه:
34: چرا شما به اين باند فاسد، توطئهگر و جنايتكار اجازه فعاليت و آزادي عمل داديد؟
35. آيا باز هم مدعي هستيد كه افراطيها در كابينه شما حضور نداشتند؟
36. چرا در دوران نخستوزيري تان اجازه داديد اين باند فاسد و توطئهگر مقدار زيادي اسلحه و مواد منفجره را براي انجام كودتا به بحرين ببرند؟
37. آيا ميدانيد بر اثر همين اقداماتي كه در دوران صدارت جنابعالي انجام گرفت، كشورهاي عربي و همسايه ما به منظور مقابله با آنچه «توسعهطلبي ايران» ميخواندند، شوراي همكاري خليج فارس را تشكيل دادند؟
38. چرا جنابعالي با اغماض، اجازه داديد اين باند مفسد و تروريست، مقدار زيادي مواد منفجره را در ساكهاي پيرمردان و پيرزنان زائر خانه خدا مخفي كنند تا براي انجام انفجارهايي به عربستان ببرند؟
39. آيا شما معتقديد كه «سياست خارجي» ما بايد بر مبناي مداخله نظامي باشد و «صدور انقلاب» بر اساس كودتا؟
40. بعد از اين واقعه با آن باند چه برخوردي كرديد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي دولت نهم را به شكست در عرصه سياست خارجي متهم ساختيد؛ اكنون اين سؤال از خود شما مطرح است كه:
41. چرا در عرصه روابط خارجي دوران نخست وزيري شما، عزت ايران و ايراني به حدي پايين آمده بود كه در نتيجه آن، در موسم حج سال 1366 تعدادي وهابي بزدل در سعودي به خود جرات دادند صدها زائر ايراني را به خاك و خون بكشند؟
42. جناب آقاي موسوي! جنابعالي كه خود را پيرو امام(ره) ميدانيد، چرا پس از صدور حكم ارتداد سلمان رشدي توسط امام(ره) اجازه داديد در جلسه هيئت وزيران، آقاي بهزاد نبوي (وزير صنايع سنگين) اين اقدام امام(ره) را محكوم سازد و اين جريان را توطئه انگليس بخواند؟ چرا همان موقع با ايشان قاطعانه برخورد نكرديد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در خلال تبليغات انتخاباتي کوشيديد اقدامات دولت نهم را يكسره منفي جلوهگر سازيد و تصويري مشوه از آن به نمايش بگذاريد، در حالي كه آقاي احمدي نژاد - با همه كاستيها و فزونيهايش - در طول 4 ساله نخستين دوره رياست جمهوري خود با دو دور سفر به استانها، 60 سفر استاني، هزاران مصوبه براي آباداني و پيشرفت متوازن همه مناطق ايران داشت، اينك به اين سؤال پاسخ فرماييد كه:
43. آيا شما اساسا سفر استاني را پديدهاي منفي و مضر ميدانيد؟
44. اگر اينگونه نيست، جنابعالي در 8 سال نخستوزيري خود چند سفر استاني و چند مصوبه براي استانها داشتيد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در جريان گفتوگو (مناظره) با آقاي كروبي، هرگونه انتقاد از دوران نخستوزيري خود را «حمله به دهه اول انقلاب»، ناميديد و آن را «بيانصافي در حق امام(ره)» خوانديد.
45. آيا واقعا معتقديد كه عملكرد دولتتان هيچ عيبي نداشته نبايد آن دوران را نقد كرد؟
46. آيا هركس از آن دوران انتقاد كند، بايد با چماق «تخريب امام(ره)» رانده شود؟
47. آيا اين اظهارات، انتقادناپذيري شما را به ذهن شنونده متبادر نميكند؟
****
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در خلال مناظره با آقاي احمدي نژاد سؤالاتي را از ايشان پرسيديد كه همگي را پاسخ دادند متقابلا ايشان نيز سؤالاتي را از دوران نخست وزيري جنابعالي مطرح كردند كه شما هيچيك را پاسخ نگفتيد، لطفا به اين پرسشها جواب دهيد كه:
48. از يك سو اگر شما پاسخهاي ايشان بر سؤالاتتان را قبول نداشتيد، چرا هيچ جواب و نقدي را وارد نساختيد؟ و از ديگر سو اگر شما به سؤالات ايشان پاسخ داشتيد، چرا به هيچيك از آنها پاسخ نگفتيد؟
****
جناب آقاي موسوي! در خلال تبليغات انتخاباتي، آقاي احمدي نژاد شما را متهم به سختگيريهاي فراوان نسبت به مردم در دوران نخستوزيري تان كرد و شما اين امر را تكذيب كرديد و از سوي ديگر آقاي منتظري در نامهاي كه در زمان نخستوزيريتان خطاب به شما نوشت، مطالبي را عنوان كرد كه از سختگيري، تنگنظري، عدم دلسوزي و عدم تخصص شما و كارگزارانتان در برخورد با مردم حكايت ميكرد، از جمله وي نوشت:
*پس از جنگ انتظار تحول اساسي در اقتصاد و سياست و برخورد با مردم ميرفت.
* كمبودها و تبعيضها و تورم و درآمد كم و اختلاف قيمتهاي بيرويه كه منشأ عمده آنها خود دولت و عدم تخصص و دلسوزي و تنگنظريها و سختگيريهاي بعضي مسئولان بازرگاني و صادرات و واردات كشور و دخالت و تصدي بسياري از ارگانها نسبت به تجارت بيحساب از قبيل سپاه تحت فرماندهي آقاي محسن رضايي، بنياد شهيد تحت رياست آقاي مهدي كروبي و امثالهما ميشد، اينها همه وضع اقتصادي كشور را فلج كرده است.
*در بازرگاني خارجي دولت موفق نبوده
*امروزه كشورهاي چپرو و تند هم به اشتباه خود واقف شدهاند و به مردم بيشتر بها ميدهند و بايد مسئولان تنگنظر و سختگير و بياعتنا به مردم، اساسا عوض شوند چون ترك عادت براي بعضي ميسر نيست.
*تعزيرات حکومتي موفق نبوده است و ناراحتي زياد درست كرد، كار نوعا به دست بچههاي خام و عقدهدار افتاده شما به گزارشهاي مسئولان صد در صد اعتماد نكنيد.
*اصل را بايد بر صحت و سلامت ملت گذاشت نه بر فساد و انحراف آنان؛ در اين ارتباط سؤالات زير به ذهن متبادر ميشود:
49. آيا اين سخنان، مويد ادعاهاي آقاي احمدي نژاد نيست كه شما در دوران نخست وزيريتان مردم را در فشار گذارده بوديد؟
50. چگونه است كه پس از انتخابات، جنابعالي بهشدّت كوشش داشتيد به آقاي منتظري، كه در عصر صدارتتان به شما خيلي انتقاد داشت، نزديك شويد و از حمايت اين عنصر ورشكسته به تقصير برخوردار شويد؟ آيا منتظري از مواضع خود عقب نشسته و توبه كرده يا شما در حمايت از امام و انقلاب، دست شستهايد؟
****
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در تبليغات انتخاباتي خويش آقاي احمدينژاد را به دروغگويي متهم كرديد. از سوي ديگر آقاي منتظري - كه مطرود امام بود و متاسفانه شما پس از انتخابات دهم به او پناه برده و از وي درخواست اعتنا و حمايت كرديد - در نامهاي به تاريخ 9/7/67 (در زمان قائممقامي رهبري) پيرامون دروغهايي كه در دوران صدارت جنابعالي به مردم گفته ميشد، خطاب به شما چنين ميگويد: «... دروغهاي مصلحتآميز و توريهها بالاخره فاش ميشود...، اصلا سياست صحيح و اسلامي، سياستي است مبتني بر صداقت و راستگويي.»
سؤالات:
51. آيا اين سخنان، مويد آن نيست كه شما در دوران نخستوزيري خود، دروغهاي فراواني را با ظاهر شرعي و تحت عناويني همچون دروغ مصلحتآميز و توريه به زبان ميآورديد؟
52. اگر اينگونه است چرا رقيب خود در انتخابات را متهم به دروغگويي نموديد؟
53. و اگر اينگونه نبوده و اتهامهاي آقاي منتظري به شما دروغ بوده است، چرا آن موقع اين سخنان را تكذيب و محكوم نكرديد؟
54. چرا اينك براي جلب حمايت به سراغ كسي رفتهايد كه هم مطرود امام(ره) است و هم روزگاري شما را رسما متهم به دروغگويي نموده بود؟
21. آيا اين بدين معنا نيست كه در آن روزگار اين اصل، حاكم بود كه تمام داوطلبان كنكور «ستارهدار» هستند مگر خلاف آن ثابت شود؟
22. آيا اين رفتار مؤيد اين مطلب نيست كه شما همه جوانان را اصالتا مشكوك و مسئلهدار ميدانستيد و به آنان اعتماد نداشتيد؟
23. جناب آقاي موسوي! چرا رئيس جمهور وقت - آيتالله خامنهاي - و رئيس وقت مجلس - آقاي هاشمي رفسنجاني - در دوران نخستوزيري تان به عملكرد جنابعالي به شدت انتقاد داشتند تا آنجا كه آقاي هاشمي در نماز جمعه تا مدتها پس از پايان نخستوزيري شما، از عملكردتان انتقاد ميكرد؟
****
جناب آقاي موسوي! يكي از ايرادات وارد جنابعالي به آقاي احمدي نژاد، كمتوجهي ايشان به نظرات و منويات مراجع عظام تقليد بود، اكنون اين سؤال مطرح است كه:
24. چرا جنابعالي در دوران نخستوزيري خود، همواره با مراجع عظام تقليد، سرگران بوديد و به نظرات آنان توجه نميكرديد؟
25. اساسا شما در دوران نخست وزيري خود، چند بار به ملاقات آن بزرگواران رفتيد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي خود را طرفدار جامعه «چندصدايي» معرفي مينماييد و به حذف مديران دوران آقاي خاتمي در كابينه آقاي احمدينژاد انتقاد داشتيد، حال به اين سؤالات پاسخ فرماييد كه:
26. آيا به چندصدايي در دوران نخستوزيري تان نيز قائل بوديد؟ اگر پاسختان مثبت است چرا در آن زمان، در كابينه خود «چندصدايي» را تحمل نكرديد و به تصفيه وزيران مستقل و مورد تاييد امام (همچون آقايان عسگر اولادي، مهندس سيدمرتضي نبوي و احمد توكلي) دست زديد؟
****
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه امام به فهم و درك سياسي آقاي دكتر ولايتي اعتقاد فراوان داشتند و حضور ايشان را در كابينه، ضروري ميدانستند لذا همواره از ايشان حمايت ميكردند تا آنجا كه نمايندگان مجلس به شوخي ميگفتند كه آقاي دكتر ولايتي در دولت «سهم امام» است.
27. جنابعالي كه خود را پيرو امام ميدانيد چرا همواره كوشش ميكرديد كه ايشان را از وزارت امور خارجه كنار بگذاريد؟
28. جناب آقاي موسوي! چرا در دوران نخستوزيري جنابعالي، در وزارت ارشاد آقاي خاتمي، كوشيده ميشد كه نمايندگان مجلس به آن وزارتخانه بدهي ارزي پيدا كنند؟ آيا براي اين نبود كه در بزنگاهها (همچون راي اعتمادها، تصويب بودجه و ساير لوايح حساس) با مطرح كردن مطالبات، راي لازم را از نمايندگان اخذ كنند؟
***
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه امام(ره) همواره ميگفتند «دولت بايد امور را به مردم بسپارد» و حتي ايشان با تأسيس بسيج، عملا و بهخلاف تمام استانداردهاي نظامي، جنگ را نيز مردمي كردند كه بركات آن را مشاهده كرديم، حال جنابعالي كه خود را پيرو امام(ره) معرفي ميفرماييد، به سؤالات زير پاسخ دهيد:
29. چرا بهخلاف نظر صريح امام در دوران صدارت خود، دولت را بيشتر متصدي امور ساختيد، تا آنجا كه تقريباً تمامي بازرگاني خارجي و داخلي را دولتي كرديد و با تاسيس تعداد زيادي «مركز تهيه و توزيع كالا» مردم را از اين عرصه بيرون رانديد؟
30. آيا اين به معناي بياعتمادي جنابعالي به مردم نيست؟ و آيا اين امر به خاطر تسليم بيقيد و شرط شما در برابر هجوم تفكرات سوسياليستي در آن دوران نبود؟
****
جناب آقاي موسوي! در زمان نخستوزيري جنابعالي، انتخابات مجلس سوم توسط وزير كشور وقت آقاي محتشمي (كه در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري، رئيس كميته صيانت از آرا در ستاد جنابعالي نيز بودند) انجام شد.
31. چرا در حوزه تهران، صحت اين انتخابات به دليل تخلفات گسترده، از سوي شوراي نگهبان تاييد نشد و در آستانه ابطال قرار گرفت، و در نهايت با حكم حكومتي به تاييد رسيد؟
32. جناب آقاي موسوي! چرا جنابعالي در دوران نخست وزيري با نهضت آزادي به شدت مخالفت ميورزيديد ولي اكنون با آنها سازش داريد؟
33. جناب آقاي موسوي! جنابعالي كه خود را پيرو خط امام(ره) معرفي مينماييد، چرا در زمان نخست وزيريتان اجازه داده بوديد طرفداران و وابستگان باند "مهدي هاشمي معدوم " در پستهاي مهم حضور داشته باشند تا جايي كه در مقابل اقدامات امام براي محاكمه و مجازات اين باند، مقاومت جدي در بدنه اجرايي كشور ايجاد كردند.
جناب آقاي موسوي! خود شما بهتر ميدانيد كه باند فاسد و توطئهگر مهدي هاشمي برادر داماد آقاي منتظري و تحت حمايت ايشان در دوران نخستوزيري جنابعالي در سطوح بالاي اجرايي دولت حضور داشتند و آزادانه به جنايت و اخلالگري مشغول بودند تا اينكه امام(ره) با آنها برخورد نمود و نيز ميدانيد كه در صورت عدم تمايل شما، عليرغم حمايت قائممقام رهبري امكان چنين حضوري براي آنان فراهم نميشد، زيرا شما ميدانستيد كه امام و رئيس جمهور وقت نيز با باند مزبور مخالف بودند؛ اينك اين سؤال پيش ميآيد كه:
34: چرا شما به اين باند فاسد، توطئهگر و جنايتكار اجازه فعاليت و آزادي عمل داديد؟
35. آيا باز هم مدعي هستيد كه افراطيها در كابينه شما حضور نداشتند؟
36. چرا در دوران نخستوزيري تان اجازه داديد اين باند فاسد و توطئهگر مقدار زيادي اسلحه و مواد منفجره را براي انجام كودتا به بحرين ببرند؟
37. آيا ميدانيد بر اثر همين اقداماتي كه در دوران صدارت جنابعالي انجام گرفت، كشورهاي عربي و همسايه ما به منظور مقابله با آنچه «توسعهطلبي ايران» ميخواندند، شوراي همكاري خليج فارس را تشكيل دادند؟
38. چرا جنابعالي با اغماض، اجازه داديد اين باند مفسد و تروريست، مقدار زيادي مواد منفجره را در ساكهاي پيرمردان و پيرزنان زائر خانه خدا مخفي كنند تا براي انجام انفجارهايي به عربستان ببرند؟
39. آيا شما معتقديد كه «سياست خارجي» ما بايد بر مبناي مداخله نظامي باشد و «صدور انقلاب» بر اساس كودتا؟
40. بعد از اين واقعه با آن باند چه برخوردي كرديد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي دولت نهم را به شكست در عرصه سياست خارجي متهم ساختيد؛ اكنون اين سؤال از خود شما مطرح است كه:
41. چرا در عرصه روابط خارجي دوران نخست وزيري شما، عزت ايران و ايراني به حدي پايين آمده بود كه در نتيجه آن، در موسم حج سال 1366 تعدادي وهابي بزدل در سعودي به خود جرات دادند صدها زائر ايراني را به خاك و خون بكشند؟
42. جناب آقاي موسوي! جنابعالي كه خود را پيرو امام(ره) ميدانيد، چرا پس از صدور حكم ارتداد سلمان رشدي توسط امام(ره) اجازه داديد در جلسه هيئت وزيران، آقاي بهزاد نبوي (وزير صنايع سنگين) اين اقدام امام(ره) را محكوم سازد و اين جريان را توطئه انگليس بخواند؟ چرا همان موقع با ايشان قاطعانه برخورد نكرديد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در خلال تبليغات انتخاباتي کوشيديد اقدامات دولت نهم را يكسره منفي جلوهگر سازيد و تصويري مشوه از آن به نمايش بگذاريد، در حالي كه آقاي احمدي نژاد - با همه كاستيها و فزونيهايش - در طول 4 ساله نخستين دوره رياست جمهوري خود با دو دور سفر به استانها، 60 سفر استاني، هزاران مصوبه براي آباداني و پيشرفت متوازن همه مناطق ايران داشت، اينك به اين سؤال پاسخ فرماييد كه:
43. آيا شما اساسا سفر استاني را پديدهاي منفي و مضر ميدانيد؟
44. اگر اينگونه نيست، جنابعالي در 8 سال نخستوزيري خود چند سفر استاني و چند مصوبه براي استانها داشتيد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در جريان گفتوگو (مناظره) با آقاي كروبي، هرگونه انتقاد از دوران نخستوزيري خود را «حمله به دهه اول انقلاب»، ناميديد و آن را «بيانصافي در حق امام(ره)» خوانديد.
45. آيا واقعا معتقديد كه عملكرد دولتتان هيچ عيبي نداشته نبايد آن دوران را نقد كرد؟
46. آيا هركس از آن دوران انتقاد كند، بايد با چماق «تخريب امام(ره)» رانده شود؟
47. آيا اين اظهارات، انتقادناپذيري شما را به ذهن شنونده متبادر نميكند؟
****
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در خلال مناظره با آقاي احمدي نژاد سؤالاتي را از ايشان پرسيديد كه همگي را پاسخ دادند متقابلا ايشان نيز سؤالاتي را از دوران نخست وزيري جنابعالي مطرح كردند كه شما هيچيك را پاسخ نگفتيد، لطفا به اين پرسشها جواب دهيد كه:
48. از يك سو اگر شما پاسخهاي ايشان بر سؤالاتتان را قبول نداشتيد، چرا هيچ جواب و نقدي را وارد نساختيد؟ و از ديگر سو اگر شما به سؤالات ايشان پاسخ داشتيد، چرا به هيچيك از آنها پاسخ نگفتيد؟
****
جناب آقاي موسوي! در خلال تبليغات انتخاباتي، آقاي احمدي نژاد شما را متهم به سختگيريهاي فراوان نسبت به مردم در دوران نخستوزيري تان كرد و شما اين امر را تكذيب كرديد و از سوي ديگر آقاي منتظري در نامهاي كه در زمان نخستوزيريتان خطاب به شما نوشت، مطالبي را عنوان كرد كه از سختگيري، تنگنظري، عدم دلسوزي و عدم تخصص شما و كارگزارانتان در برخورد با مردم حكايت ميكرد، از جمله وي نوشت:
*پس از جنگ انتظار تحول اساسي در اقتصاد و سياست و برخورد با مردم ميرفت.
* كمبودها و تبعيضها و تورم و درآمد كم و اختلاف قيمتهاي بيرويه كه منشأ عمده آنها خود دولت و عدم تخصص و دلسوزي و تنگنظريها و سختگيريهاي بعضي مسئولان بازرگاني و صادرات و واردات كشور و دخالت و تصدي بسياري از ارگانها نسبت به تجارت بيحساب از قبيل سپاه تحت فرماندهي آقاي محسن رضايي، بنياد شهيد تحت رياست آقاي مهدي كروبي و امثالهما ميشد، اينها همه وضع اقتصادي كشور را فلج كرده است.
*در بازرگاني خارجي دولت موفق نبوده
*امروزه كشورهاي چپرو و تند هم به اشتباه خود واقف شدهاند و به مردم بيشتر بها ميدهند و بايد مسئولان تنگنظر و سختگير و بياعتنا به مردم، اساسا عوض شوند چون ترك عادت براي بعضي ميسر نيست.
*تعزيرات حکومتي موفق نبوده است و ناراحتي زياد درست كرد، كار نوعا به دست بچههاي خام و عقدهدار افتاده شما به گزارشهاي مسئولان صد در صد اعتماد نكنيد.
*اصل را بايد بر صحت و سلامت ملت گذاشت نه بر فساد و انحراف آنان؛ در اين ارتباط سؤالات زير به ذهن متبادر ميشود:
49. آيا اين سخنان، مويد ادعاهاي آقاي احمدي نژاد نيست كه شما در دوران نخست وزيريتان مردم را در فشار گذارده بوديد؟
50. چگونه است كه پس از انتخابات، جنابعالي بهشدّت كوشش داشتيد به آقاي منتظري، كه در عصر صدارتتان به شما خيلي انتقاد داشت، نزديك شويد و از حمايت اين عنصر ورشكسته به تقصير برخوردار شويد؟ آيا منتظري از مواضع خود عقب نشسته و توبه كرده يا شما در حمايت از امام و انقلاب، دست شستهايد؟
****
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در تبليغات انتخاباتي خويش آقاي احمدينژاد را به دروغگويي متهم كرديد. از سوي ديگر آقاي منتظري - كه مطرود امام بود و متاسفانه شما پس از انتخابات دهم به او پناه برده و از وي درخواست اعتنا و حمايت كرديد - در نامهاي به تاريخ 9/7/67 (در زمان قائممقامي رهبري) پيرامون دروغهايي كه در دوران صدارت جنابعالي به مردم گفته ميشد، خطاب به شما چنين ميگويد: «... دروغهاي مصلحتآميز و توريهها بالاخره فاش ميشود...، اصلا سياست صحيح و اسلامي، سياستي است مبتني بر صداقت و راستگويي.»
سؤالات:
51. آيا اين سخنان، مويد آن نيست كه شما در دوران نخستوزيري خود، دروغهاي فراواني را با ظاهر شرعي و تحت عناويني همچون دروغ مصلحتآميز و توريه به زبان ميآورديد؟
52. اگر اينگونه است چرا رقيب خود در انتخابات را متهم به دروغگويي نموديد؟
53. و اگر اينگونه نبوده و اتهامهاي آقاي منتظري به شما دروغ بوده است، چرا آن موقع اين سخنان را تكذيب و محكوم نكرديد؟
54. چرا اينك براي جلب حمايت به سراغ كسي رفتهايد كه هم مطرود امام(ره) است و هم روزگاري شما را رسما متهم به دروغگويي نموده بود؟
-----------------------------------------------------------
***جناب آقاي موسوي! در شهريور سال 1367 دقيقا آن شبي كه قرار بود فرداي آن، راي اعتماد به دولت جناب عالي در مجلس بررسي شود، شما در اعتراض به عدم پذيرش بعضي از وزراي پيشنهاديتان توسط مجس سوم_ كه اتفاقا اكثريت آن از حاميان شما بودند _ به طور ناگهاني و به شكل رسمي و علني، استعفا داديد و آن را در رسانهها منتشر كرديد و اين در شرايطي بود كه مذاكرات اتش بس ميان ايران و عراق تحت نظارت سازمان ملل در ژنو جريان داشت و اقدام شما، ضربهاي بر مذاكرات و منافع ملي وارد ميآورد، و ميدانيد كه امام امت روز 15 شهريور 67 با صدور نامهاي تند، به شما اعتراض كردند كه متن آن بدين شرح است:
بسمالله الرحمن الرحيم
جناب آقاي موسوي، نخست وزير محترم
نامه استعفاي شما باعث تعجب شد. حق اين بود كه اگر تصميم اين كار داشتيد، لااقل من و يا مسئولين رده بالاي نظام را در جريان ميگذاشتيد. در زماني كه مردم حزبالله براي ياري اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه ميبرند، چه وقت گله و استعفا است؟ شما در سنگر نخست وزيري، در چارچوب اسلام و قانون اساسي، به خدمت خود ادامه دهيد. در صورتي كه نسبت به بعضي وزرا به توافق نميرسيد، چون گذشته عمل ميشود. اين حق قانوني مجلس است كه به هر وزيري كه مايل بود، راي دهد.
تعزيرات از اين پس در اختيار مجمع تشخيص مصلحت است كه اگر صلاح بداند به هر ميزان كه مايل باشد، در اختيار دولت قرار خواهد داد.
همه بايد به خدا پناه بريم، و در مواقع عصبانيت دست به كارهايي نزنيم كه دشمنان اسلام از آن سوء استفاده كند.
مردم ما از اين گونه مسايل در طول انقلاب زياد ديدهاند، اين حركات هيچ تاثيري در خطوط اصيل و اساسي انقلاب اسلامي ايران نخواهد داشت.
از آنجا كه من به شما علاقمندم. ان شاءالله عندالملاقات مسايلي است به حضوراً گوشزد مينمايم.(صحيفه امام،21-124-125)
پيرامون اين نامه، گفتني بسيار است از جمله آنكه:
امام (ره)، بعضي مطالب را در نامه علني به جناب عالي متذكر شدند و بقيه مسايل را به ديار شما با خودشان موكول كردند.
در اين زمينه سوالات زير مطرح است كه پاسخ آن را از شما انتظار داريم:
55. با توجه به اينكه شما در دوران صدارت از سوي امام راحل بسيار حمايت ميشديد تا آنجا كه به «نخست وزير امام» مشهور شده بوديد و جناب عالي كه خود را پيرو و معتقد ولايت فقيه ميدانيد چطور زماني كه در شهريور 67 ميخواستيد استعفا دهيد بدون كوچكترين هماهنگي و اجازه از امام امت، يكباره متن استعفاي خود را در روزنامه جمهوري اسلامي چاپ كرديد و حتي خود را ملزم ندانستيد كه موضوعرا قبلا با امام مطرح نماييد؟ آيا حق نبود كه وقتي تصميم مهمي مانند استعفا داريد، با مقام ولايت و بزرگترين حامي خويش در ميان گذاريد و او را در مقابل عمل انجام شده قرار ندهيد؟
56. آيا اين رفتار شما مويد آن نيست كه شما اساسا در اعتقاد و التزامتان به ولايت فقيه (حتي اگر مصداق آن امام راحل باشد) مشكل داريد؟
57. آيا عبارت امام مبني بر اينكه «... چه وقت گله و استعفا است؟» مهر تاييدي بر موقع نشناسي و عدم درك سياسي شما نيست؟
58. چرا شما توقع داشتيد كه مجلس با هيچ يك از وزراي شما مخالفت نكند و به همه آنها به صورت فلهاي راي اعتماد دهد؟ آيا اين نوعي ديكتاتوري و قانونگريزي نيست؟
59. اينكه به تصريح امام، شما در موقع عصبانيت دست به كارهايي ميزنيد كه دشمنان اسلام از آن سوء استفاده ميكنند آيا ضعفي را در شما نشان نميدهد كه صلاحيتتان را براي پستهاي كليدي و مهم خدشهدار ميسازد؟
60. آيا اين ضعف شما، در جريان حوادث پس از انتخابات نيز يكبار ديگر خود را نشان نداد؟
جناب آقاي موسوي! در دوران نخست وزيريتان در سال 1367 چند روز پس از استعفاي جناب عالي، امام امت روز هفدهم شهريور همان سال در ملاقات خصوصي شما با ايشان، ضمن سخناني قاطع و صريح، اقدام شما را تقابل با انقلاب و نظام خواندند و جناب عالي را در عدم تبعيت از مجلس، با «ديگران» [كه مقصود بنيصدر است] مقايسه كردند. متن كامل بيانات حكيمانه ايشان از اين قرار است:
بسمه تعالي
من يك گله دارم و يك اعتراض
گله دارم از اينكه شما اگر مشكلي داشتيد مثل گذشته مراجعه ميكرديد و حل ميكرديد. اگر ميخواستيد برويد، بيسر و صدا ميرفتيد، چرا سر و صدا كرديد؟
اعتراض دارم به اينكه اين مطالب را چرا پاي نظام نوشتيد و نسبت به دولت داديد؟ و من اگر نبود كار اين چند سال شما، به ملت اعلام ميكردم كه در مقابل انقلاب و نظام ايستادهايد.
و بعد، اين چه توقعي است كه از مجلس داريد؟ اين حق مجلس است كه به هر وزيري ميخواهد راي بدهد يا ندهد. شما ميبايست از نظر مجلس تبعيت كنيد.
ديگران هم قبل از شما از اين حرفها ميزدند كه مجلس بايد هماهنگ با ما باشد. شما مجلس هرچه گفت: به مجلس احترام بگذاريد، اگر مسئلهاي بود شورا حل خواهد كرد:
حال پاسخ صادقانه شما، سوالات و ابهامات موجود را رفع ميكند:
61. آيا به قول امام «سر و صدايي» كه شما در قبال استعفاي خويش به پا كرديد، مويد آن نيست كه شما هرگاه كم ميآوريد! جنجال به پا ميكنيد تا با اردوكشي، خواسته خود را به كرسي بنشانيد؟ ايا شما در آن مقطع نيز چنين برنامهاي داشتيد؟ آيا امام با قاطعيت خويش، اين طرح را خنثي نكردند؟
62. چرا شما مخالفت خود با هر چيز را به پاي نظام مينويسيد؟ چرا آن زمان به دليل مخالفت مجلس سوم _ كه از قضا اكثريت آن نيز طرفدار شما بودند _ با بعضي وزراي پيشنهادي خود، به جنگ نظام آمديد تا آنجا كه اعتراض امام را برانگيخت و در شرايط كنوني نيز با توهم تقلب، اساس نظام را زير سوال برده و با رد همه ساز و كارهاي قانوني درخواست ابطال انتخابات را مطرح ميكنيد؟
63. چرا در زمان نخستوزيري خود، نظر مجلس پيرامون وزيران پيشنهادي را نپذيرفتيد و توقع داشتيد كه قوه مقننه اراده خود را رها كند و به نظر شما تمكين نمايد؟ و چرا شما در دوران نخستوزيريتان با حربه استعفا و شانتاژ تصميم داشتيد قانون را زير پا بگذاريد و مجلس را دور بزنيد تا آنجا كه امام امت فرمودند: «شما مجلس هر چه گفت به مجلس احترام بگذاريد.» آيا همين مشي در وقايع پس از انتخابات اخير از سوي شما تكرار نشد؟
64. شما در دوران نخستوزيري مستمرا از حمايتهاي امام راحل بهره ميبرديد و اگر پشتيبانيهاي آن بزرگوار نبود، دولت شما خيلي زود ساقط ميشد. در جريان استعفايتان شما چه ضربهاي به نظام زديد كه امام فرمودند: «من، اگر نبود كار اين چند سال شما، به ملت اعلام ميكردم كه در مقابل انقلاب و نظام ايستادهايد؟»
65. چرا حضرت امام شما را با قانونشكن بزرگ تاريخ انقلاب يعني ابوالحسن بني صدر مقايسه كردند؟
جناب آقاي موسوي! نقل است كه شما در اواخر دهه 30 شمسي به گروه انحرافي و التقاطي (جمعيت خداپرستان سوسياليست» به سركردگي محمد نخشب، تمايل داشتيد و بعدها نيز رهبري جناح چپ در حزب جمهوري اسلامي را عهدهدار بوديد و پس از نخستوزيري نيز سياستهاي تمركزگرا را با قوت در كشور پياده كرديد و حجم تصديگري دولت را به دشت افزايش داديد.
سوالات:
66. اينك كه تفكر مادي و سوسياليستي در سطح جهان شكست خورده و شوروي سابق فرو پاشيده است آيا اعتراف ميكنيد كه در آن دوران با تفكراتي كه داشتيد، اقتصاد ايران را به شدت دولتي ساخته و تضعيف نموديد؟
67. اكنون نظر شما پيرامون افكار سوسياليستي محمد نخشب و جمعيت خداپرستان سوسياليست چيست؟
***
جناب آقاي موسوي! در اوايل انقلاب بعضي از نيروهاي خط امام همچون شهيد دكتر ديالمه _ نماينده مردم مشهد در مجلس اول كه در واقعه هفتم تير به شهادت رسيد _ خط فكري شما را همان خط فكري التقاطي جنبش مسلمانان مبارز به رهبري حبيبالله پيمان ميدانستند.
سوالات:
68. آيا اين ادعا را قبول داريد؟ اگر قبول نداريد، سياستهاي چپگرايانه و سوسياليستي خود در دوران جنگ تحميلي و كنار گذاردن مردم از امور و افزايش تصديگري دولت (و در يك كلام: دولتي كردن مردم) را در آن دوران چگونه توجيه ميكنيد؟
69. اگر ميخواهيد اتخاذ اين سياستها را به الزامات اقتصاد جنگي منتسب كنيد، چرا در همان دوران جنگ به تاكيدات مكرر امام مبني بر واگذاري امور به مردم (يا در يك كلام، مردمي كردن دولت) بي توجه بوديد و اجازه نميداديد كه مردم همان طور كه جنگ را اداره ميكردند، اقتصاد را نيز خود اداره كنند؟
70. اكنون نظر شما در مورد جنبش مسلمانان مبارز و آقاي حبيبالله پيمان چيست؟
71. آيا همچنان سوسياليسم و اسلام را قابل جمع ميدانيد يا آن انديشهها را غلط و انحرافي ميخوانيد؟
جناب آقاي موسوي! به ياد داريد كه در دوران نخست وزيري شما و در مسير دولتي كردن اقتصاد ايران، خروج برنج از استانهاي شمالي ممنوع شده بود و ماموران دولتي با بستن جادهها و تفتيش وسايل نقليه، حتي چند كيلو برنج را كه مردم براي مصرف شخصي خود خريداري كرده بودند، مصادره ميكردند.
سوالات:
72. آيا اين اقدام در مسير دولتي كردن مردم و اقتصاد ايران نبود؟
73. آيا شما با اين سياست نميخواستيد شاليكاران را مجبور كنيد كه برنج خود را فقط به دولت بفروشند، آن هم با قيمتي كه دولت تعيين ميكند؟
74. آيا شما با اين سياست، به جنگ تمامي شاليكاران زحمتكش در شمال كشور نرفتيد؟
***
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در خلال تبليغات انتخاباتي در مقام نقد دولت نهم بارها از سفر خود به شمال كشور و ديدار از باغهاي چاي آن ديار سخن گفتيد و وضعيت چايكاران را بسيار اسفبار توصيف كرديد، آن چنان كه گويي تمام مشكلات آنان يك شبه در چند سال اخير ايجاد شده است.
سوالات:
75: آيا شما فراموش كردهايد كه اين گروه از مردم ايران در دوران صدارت شما به روزگاري دچار شدند كه نماينده مردم لاهيجان در مجلس و امام جمعه آن شهر با ارسال نامهاي خطاب به جناب عالي از آن به عنوان «تراژدي چاي» ياد كرد؟
76. آيا به ياد نميآوريد كه در ششمين سال نخستوزيري تان، حجتالاسلام والمسلمين زينالعابدين قرباني امام جمعه و نماينده مردم لاهيجان در مجلس با ارسال نامهاي خطاب به شما ضمن اشاره به پارهاي سياستهاي غلط و سوء تدبيرهاي دولت جناب عالي نوشت: «بيش از سه هزار هكتار باغات چاي متروك شده و مابقي نيز در معرض خطر تبديل به برنجكاري و نوغانداري و مسكن و مراكز تجاري قرار گرفته است»؟
77. آيا فراموش كردهايد كه بي توجهي جناب عالي و كارگزارانتان به صنعت چاي كشور، وضعيت را به جايي رساند كه ايشان در همان نامه به شما نوشتند: «صنعت چاي از لحاظ كيفيت، نسبت به گذشته به شدت پايين آمده تا جايي كه در نمايشگاه بينالمللي ژاپن اجازه طبخ چاي ما را ندادند و مردم ما نيز بر اثر همين امر به خوردن چاي خارجه ولو به قيمت گران (تا كيلويي 600 تومان!) گرايش پيدا كردهاند؟
78. آيا فراموش كردهايد كه بيتوجهي جناب عالي و كارگزارانتان به صنعت چاي كشور، وضعيت را به جايي رساند كه ايشان در همان نامه به شما نوشتند: «صنعت چاي از لحاظ كيفيت، نسبت به گذشته به شدت پايين آمده تا جايي كه در نمايشگاه بينالمللي ژاپن اجازه طبخ چاي ما را ندادند و مردم ما نيز بر اثر همين امر به خوردن چاي خارجه ولو به قيمت گرانتر (تا كيلويي 600 تومان!) گرايش پيدا كردهاند؟
78. آيا يادتان هست هك ايشان در خاتمه هشدار دادند كه در صورت تداوم سياستهاي شما: «بيش از 500 هزار نفر كه زير پوشش چاي قرار دارند، از زندگي ساقط خواهند شد و الان كه سي درصد چاي مصرفي را از خارج وارد ميكنيم، در آن وقت صد در صد به خارج نياز خواهيم داشت.»
79. جناب عالي در پاسخ به رنجنامه نماينده مجلس و امام جمعه وقت لاهيجان و به منظور رفع مشكلات چايكاران شمال چه اقدامي به عمل آورديد؟
80. جناب آقاي موسوي! اگر شما اقدم موثري در جهت حل مشكل اين عزيزان انجام دادهايد، چرا دو سال بعد (در آغاز صدارت آقاي هاشمي) باز هم آقاي قرباني با ارسال نامهاي در تاريخ 25 مهر 1368 به رئيس جمهور وقت (آقاي هاشمي) خواستار حل اين مشكل شد؟
81. آيا ميدانيد ايشان در بخشي از نامه نخست خود، شخص شما و وزارت بازرگاني (سازمان چاي) را در بروز اين وضعيت مقصر ميداند؟ اگر شك داريد پس بخوانيد: «گرچه بنده دو سال قبل، طرحي جامع جهت حفظ اين مختصر (اراضي باقيمانده زير كشت چاي)، تهيه و با امضاي نمايندگان شمال در دور دوم مجلس شوراي اسلامي تقديم نخست وزير وقت كرده بودم ولي به هر دليل اين كار هنوز انجام نگرفت و اين مختصر (اراضي باقيمانده زير كشت چاي) آخرين دقايق حيات را سپري ميكند.»
ايشان در بخش ديگري از اين نامه آوردهاند: «امسال به خاطر خسكسالي و عدم مديريت صحيح سازمان چاي، نصف محصول سال قبل توليد شد» و در ريشه يابي بروز اين معضل مينويسد: «علت عمده اين سير فهقرايي «سيستم انحصار تار عنكبوتي» اي است كه بر اين محصول، زير نام «سازمان چاي» متعلق به وزارت بازرگاني حاكم است».
82. آيا خبر داريد كه وضعيت جايكاران شمال بقدري وخيم بود كه ايشان حدود سه ماه بعد در سوم بهمن ماه 1368 با ارسال نامه ديگري به آقاي هاشمي بار ديگر وضعيت اسفبار چاي را متذكر شده و خواستار در فوريت قرار گرفتن اقدامات دولت و مجلس در اين زمينه ميشود؟
در تشريح وضعيت رقتبار چايكاران در دوران صدارت خودتان به جاست بخشهايي از اين نامه را بخوانيد؟ «در مورد معضلات چاي كشور و سوء مديريت سازمان چاي اينك مجددا تصدي ميدهد: اين حالت از يك سو به خاطر نامعلوم بودن خط مشي و سرنوشت، روحيه دلمردگي و عدم نشاط را براي همه دستاندركاران اين صنعت ارزشمند به وجود آورده و از سوي ديگر سرنوشت اين صنعت و كارخانهداران و كشاورزان و سياستگذاري آن را در هالهاي از ابهام قرار داده است».
83. با اين شواهد و قرائن آيا شما هنوز هم دولت نهم را در بروز مشكلات چاي كشور مقصر كامل ميدانيد و خود را در اين جريان تبرئه ميفرماييد؟
84. آيا نحوه برخورد شما با دولت آقاي احمدي نژاد را در اين قضيه ميتوان «صادقانه» دانست؟
85. آيا تصور نميكنيد وجود اين قيل مشكلات از دوران صدارت شما كه در حافظه تاريخي مردم باقي مانده بود، موجبات شكست سنگين جناب عالي را در انتخابات فراهم آورد.
***
جناب آقاي موسوي! شما كه خو را به آزادي مطبوعات معتقد و مقيد معرفي ميكنيد لطفا به سوالات زير پاسخ گوييد:
86. چرا در عصر صدارتتان، جريان رسانهاي كشور كاملا يك سويه در اختيار دولت بود و هيچ شخص و جرياني اجازه طرح كوچكترين انتقادي را نداشت.
87. چرا در روزگار نخست وزيري تان، روزنامه رسالت كه تنها روزنامهاي بود كه از عملكرد اقتصادي دولت انتقاد ميكرد، از هرگونه امكاني محروم بود و شما حتي انتشار آن را در فضاي رسانهاي كشور بر نميتابيديد و همواره ميكوشيديد آن روزنامه را به محاق تعطيلي بكشانيد؟
88. چرا به صلاحديد عدهاي از طرفداران افراطي دولت، فقط روزنامههاي حامي دولت در جبههها توزيع ميشد؟
89. چرا در آن فضا به دروغ گفته ميشد كه عدم توزيع روزنامه رسالت (تنها روزنامه منتقد دولت) در جبههها به دستور امام است در حالي كه مرحوم حاج احمد خميني اين ادعا را تكذيب كرده و گفتند: امام در اين خصوص منعي ندارند!
***
جناب آقاي موسوي! شما 23 سال قبل _ در دوران صدراتتان_ در پاسخ شبهاتي كه پيرامون سلامت يكي از انتخابات ميان دورهاي مجلس مطرح شده بود، گفتيد: « در انتخاباتي كه همه مردم و شوراي نگهبان و همچنين روحانيت عزيزمان ناظر هستند، دولت نميتواند اثر بگذارد».
سوالات:
90. اينك چه چيز تعبير كرده كه دولت توانسته بازده ميليون راي را جابهجا كند؟
91. ايا به شبهه «تقلب گسترده» كه شما مطرح كرديد، تمامي انتخابات 30 سال گذشته و من جمله انتخابات دوران نخستوزيري خودتان، زير سوال نميرود؟
جناب آقاي موسوي! مسبوقيد كه 30 سال از انقلاب گذشته و با همين قانون اساسي و قانون انتخابات، 30 دوره انتخابات در كشور برگزار شده و جناب عالي خود نيز در مقطع 8 ساله نخستوزيريتان مجري تعدادي از آنها بودهايد. حال پاسخ فرماييد كه:
92. چگونه ممكن است كه قانون انتخابات در زمان شما درست عمل كرده و محكم بوده ولي الان كه شما از دستيابي به رياست جمهوري باز ماندهايد، اين قانون مناسب نيست؟»
93. آيا برخورد جناب عالي مويد اين سخن نيست كه شما قانوني را قبول داريد كه به نفع شما عمل كند؟ آيا اين رويه، نوعي قانونگريزي را در شما نشان نميدهد؟
بسمالله الرحمن الرحيم
جناب آقاي موسوي، نخست وزير محترم
نامه استعفاي شما باعث تعجب شد. حق اين بود كه اگر تصميم اين كار داشتيد، لااقل من و يا مسئولين رده بالاي نظام را در جريان ميگذاشتيد. در زماني كه مردم حزبالله براي ياري اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه ميبرند، چه وقت گله و استعفا است؟ شما در سنگر نخست وزيري، در چارچوب اسلام و قانون اساسي، به خدمت خود ادامه دهيد. در صورتي كه نسبت به بعضي وزرا به توافق نميرسيد، چون گذشته عمل ميشود. اين حق قانوني مجلس است كه به هر وزيري كه مايل بود، راي دهد.
تعزيرات از اين پس در اختيار مجمع تشخيص مصلحت است كه اگر صلاح بداند به هر ميزان كه مايل باشد، در اختيار دولت قرار خواهد داد.
همه بايد به خدا پناه بريم، و در مواقع عصبانيت دست به كارهايي نزنيم كه دشمنان اسلام از آن سوء استفاده كند.
مردم ما از اين گونه مسايل در طول انقلاب زياد ديدهاند، اين حركات هيچ تاثيري در خطوط اصيل و اساسي انقلاب اسلامي ايران نخواهد داشت.
از آنجا كه من به شما علاقمندم. ان شاءالله عندالملاقات مسايلي است به حضوراً گوشزد مينمايم.(صحيفه امام،21-124-125)
پيرامون اين نامه، گفتني بسيار است از جمله آنكه:
امام (ره)، بعضي مطالب را در نامه علني به جناب عالي متذكر شدند و بقيه مسايل را به ديار شما با خودشان موكول كردند.
در اين زمينه سوالات زير مطرح است كه پاسخ آن را از شما انتظار داريم:
55. با توجه به اينكه شما در دوران صدارت از سوي امام راحل بسيار حمايت ميشديد تا آنجا كه به «نخست وزير امام» مشهور شده بوديد و جناب عالي كه خود را پيرو و معتقد ولايت فقيه ميدانيد چطور زماني كه در شهريور 67 ميخواستيد استعفا دهيد بدون كوچكترين هماهنگي و اجازه از امام امت، يكباره متن استعفاي خود را در روزنامه جمهوري اسلامي چاپ كرديد و حتي خود را ملزم ندانستيد كه موضوعرا قبلا با امام مطرح نماييد؟ آيا حق نبود كه وقتي تصميم مهمي مانند استعفا داريد، با مقام ولايت و بزرگترين حامي خويش در ميان گذاريد و او را در مقابل عمل انجام شده قرار ندهيد؟
56. آيا اين رفتار شما مويد آن نيست كه شما اساسا در اعتقاد و التزامتان به ولايت فقيه (حتي اگر مصداق آن امام راحل باشد) مشكل داريد؟
57. آيا عبارت امام مبني بر اينكه «... چه وقت گله و استعفا است؟» مهر تاييدي بر موقع نشناسي و عدم درك سياسي شما نيست؟
58. چرا شما توقع داشتيد كه مجلس با هيچ يك از وزراي شما مخالفت نكند و به همه آنها به صورت فلهاي راي اعتماد دهد؟ آيا اين نوعي ديكتاتوري و قانونگريزي نيست؟
59. اينكه به تصريح امام، شما در موقع عصبانيت دست به كارهايي ميزنيد كه دشمنان اسلام از آن سوء استفاده ميكنند آيا ضعفي را در شما نشان نميدهد كه صلاحيتتان را براي پستهاي كليدي و مهم خدشهدار ميسازد؟
60. آيا اين ضعف شما، در جريان حوادث پس از انتخابات نيز يكبار ديگر خود را نشان نداد؟
جناب آقاي موسوي! در دوران نخست وزيريتان در سال 1367 چند روز پس از استعفاي جناب عالي، امام امت روز هفدهم شهريور همان سال در ملاقات خصوصي شما با ايشان، ضمن سخناني قاطع و صريح، اقدام شما را تقابل با انقلاب و نظام خواندند و جناب عالي را در عدم تبعيت از مجلس، با «ديگران» [كه مقصود بنيصدر است] مقايسه كردند. متن كامل بيانات حكيمانه ايشان از اين قرار است:
بسمه تعالي
من يك گله دارم و يك اعتراض
گله دارم از اينكه شما اگر مشكلي داشتيد مثل گذشته مراجعه ميكرديد و حل ميكرديد. اگر ميخواستيد برويد، بيسر و صدا ميرفتيد، چرا سر و صدا كرديد؟
اعتراض دارم به اينكه اين مطالب را چرا پاي نظام نوشتيد و نسبت به دولت داديد؟ و من اگر نبود كار اين چند سال شما، به ملت اعلام ميكردم كه در مقابل انقلاب و نظام ايستادهايد.
و بعد، اين چه توقعي است كه از مجلس داريد؟ اين حق مجلس است كه به هر وزيري ميخواهد راي بدهد يا ندهد. شما ميبايست از نظر مجلس تبعيت كنيد.
ديگران هم قبل از شما از اين حرفها ميزدند كه مجلس بايد هماهنگ با ما باشد. شما مجلس هرچه گفت: به مجلس احترام بگذاريد، اگر مسئلهاي بود شورا حل خواهد كرد:
حال پاسخ صادقانه شما، سوالات و ابهامات موجود را رفع ميكند:
61. آيا به قول امام «سر و صدايي» كه شما در قبال استعفاي خويش به پا كرديد، مويد آن نيست كه شما هرگاه كم ميآوريد! جنجال به پا ميكنيد تا با اردوكشي، خواسته خود را به كرسي بنشانيد؟ ايا شما در آن مقطع نيز چنين برنامهاي داشتيد؟ آيا امام با قاطعيت خويش، اين طرح را خنثي نكردند؟
62. چرا شما مخالفت خود با هر چيز را به پاي نظام مينويسيد؟ چرا آن زمان به دليل مخالفت مجلس سوم _ كه از قضا اكثريت آن نيز طرفدار شما بودند _ با بعضي وزراي پيشنهادي خود، به جنگ نظام آمديد تا آنجا كه اعتراض امام را برانگيخت و در شرايط كنوني نيز با توهم تقلب، اساس نظام را زير سوال برده و با رد همه ساز و كارهاي قانوني درخواست ابطال انتخابات را مطرح ميكنيد؟
63. چرا در زمان نخستوزيري خود، نظر مجلس پيرامون وزيران پيشنهادي را نپذيرفتيد و توقع داشتيد كه قوه مقننه اراده خود را رها كند و به نظر شما تمكين نمايد؟ و چرا شما در دوران نخستوزيريتان با حربه استعفا و شانتاژ تصميم داشتيد قانون را زير پا بگذاريد و مجلس را دور بزنيد تا آنجا كه امام امت فرمودند: «شما مجلس هر چه گفت به مجلس احترام بگذاريد.» آيا همين مشي در وقايع پس از انتخابات اخير از سوي شما تكرار نشد؟
64. شما در دوران نخستوزيري مستمرا از حمايتهاي امام راحل بهره ميبرديد و اگر پشتيبانيهاي آن بزرگوار نبود، دولت شما خيلي زود ساقط ميشد. در جريان استعفايتان شما چه ضربهاي به نظام زديد كه امام فرمودند: «من، اگر نبود كار اين چند سال شما، به ملت اعلام ميكردم كه در مقابل انقلاب و نظام ايستادهايد؟»
65. چرا حضرت امام شما را با قانونشكن بزرگ تاريخ انقلاب يعني ابوالحسن بني صدر مقايسه كردند؟
جناب آقاي موسوي! نقل است كه شما در اواخر دهه 30 شمسي به گروه انحرافي و التقاطي (جمعيت خداپرستان سوسياليست» به سركردگي محمد نخشب، تمايل داشتيد و بعدها نيز رهبري جناح چپ در حزب جمهوري اسلامي را عهدهدار بوديد و پس از نخستوزيري نيز سياستهاي تمركزگرا را با قوت در كشور پياده كرديد و حجم تصديگري دولت را به دشت افزايش داديد.
سوالات:
66. اينك كه تفكر مادي و سوسياليستي در سطح جهان شكست خورده و شوروي سابق فرو پاشيده است آيا اعتراف ميكنيد كه در آن دوران با تفكراتي كه داشتيد، اقتصاد ايران را به شدت دولتي ساخته و تضعيف نموديد؟
67. اكنون نظر شما پيرامون افكار سوسياليستي محمد نخشب و جمعيت خداپرستان سوسياليست چيست؟
***
جناب آقاي موسوي! در اوايل انقلاب بعضي از نيروهاي خط امام همچون شهيد دكتر ديالمه _ نماينده مردم مشهد در مجلس اول كه در واقعه هفتم تير به شهادت رسيد _ خط فكري شما را همان خط فكري التقاطي جنبش مسلمانان مبارز به رهبري حبيبالله پيمان ميدانستند.
سوالات:
68. آيا اين ادعا را قبول داريد؟ اگر قبول نداريد، سياستهاي چپگرايانه و سوسياليستي خود در دوران جنگ تحميلي و كنار گذاردن مردم از امور و افزايش تصديگري دولت (و در يك كلام: دولتي كردن مردم) را در آن دوران چگونه توجيه ميكنيد؟
69. اگر ميخواهيد اتخاذ اين سياستها را به الزامات اقتصاد جنگي منتسب كنيد، چرا در همان دوران جنگ به تاكيدات مكرر امام مبني بر واگذاري امور به مردم (يا در يك كلام، مردمي كردن دولت) بي توجه بوديد و اجازه نميداديد كه مردم همان طور كه جنگ را اداره ميكردند، اقتصاد را نيز خود اداره كنند؟
70. اكنون نظر شما در مورد جنبش مسلمانان مبارز و آقاي حبيبالله پيمان چيست؟
71. آيا همچنان سوسياليسم و اسلام را قابل جمع ميدانيد يا آن انديشهها را غلط و انحرافي ميخوانيد؟
جناب آقاي موسوي! به ياد داريد كه در دوران نخست وزيري شما و در مسير دولتي كردن اقتصاد ايران، خروج برنج از استانهاي شمالي ممنوع شده بود و ماموران دولتي با بستن جادهها و تفتيش وسايل نقليه، حتي چند كيلو برنج را كه مردم براي مصرف شخصي خود خريداري كرده بودند، مصادره ميكردند.
سوالات:
72. آيا اين اقدام در مسير دولتي كردن مردم و اقتصاد ايران نبود؟
73. آيا شما با اين سياست نميخواستيد شاليكاران را مجبور كنيد كه برنج خود را فقط به دولت بفروشند، آن هم با قيمتي كه دولت تعيين ميكند؟
74. آيا شما با اين سياست، به جنگ تمامي شاليكاران زحمتكش در شمال كشور نرفتيد؟
***
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در خلال تبليغات انتخاباتي در مقام نقد دولت نهم بارها از سفر خود به شمال كشور و ديدار از باغهاي چاي آن ديار سخن گفتيد و وضعيت چايكاران را بسيار اسفبار توصيف كرديد، آن چنان كه گويي تمام مشكلات آنان يك شبه در چند سال اخير ايجاد شده است.
سوالات:
75: آيا شما فراموش كردهايد كه اين گروه از مردم ايران در دوران صدارت شما به روزگاري دچار شدند كه نماينده مردم لاهيجان در مجلس و امام جمعه آن شهر با ارسال نامهاي خطاب به جناب عالي از آن به عنوان «تراژدي چاي» ياد كرد؟
76. آيا به ياد نميآوريد كه در ششمين سال نخستوزيري تان، حجتالاسلام والمسلمين زينالعابدين قرباني امام جمعه و نماينده مردم لاهيجان در مجلس با ارسال نامهاي خطاب به شما ضمن اشاره به پارهاي سياستهاي غلط و سوء تدبيرهاي دولت جناب عالي نوشت: «بيش از سه هزار هكتار باغات چاي متروك شده و مابقي نيز در معرض خطر تبديل به برنجكاري و نوغانداري و مسكن و مراكز تجاري قرار گرفته است»؟
77. آيا فراموش كردهايد كه بي توجهي جناب عالي و كارگزارانتان به صنعت چاي كشور، وضعيت را به جايي رساند كه ايشان در همان نامه به شما نوشتند: «صنعت چاي از لحاظ كيفيت، نسبت به گذشته به شدت پايين آمده تا جايي كه در نمايشگاه بينالمللي ژاپن اجازه طبخ چاي ما را ندادند و مردم ما نيز بر اثر همين امر به خوردن چاي خارجه ولو به قيمت گران (تا كيلويي 600 تومان!) گرايش پيدا كردهاند؟
78. آيا فراموش كردهايد كه بيتوجهي جناب عالي و كارگزارانتان به صنعت چاي كشور، وضعيت را به جايي رساند كه ايشان در همان نامه به شما نوشتند: «صنعت چاي از لحاظ كيفيت، نسبت به گذشته به شدت پايين آمده تا جايي كه در نمايشگاه بينالمللي ژاپن اجازه طبخ چاي ما را ندادند و مردم ما نيز بر اثر همين امر به خوردن چاي خارجه ولو به قيمت گرانتر (تا كيلويي 600 تومان!) گرايش پيدا كردهاند؟
78. آيا يادتان هست هك ايشان در خاتمه هشدار دادند كه در صورت تداوم سياستهاي شما: «بيش از 500 هزار نفر كه زير پوشش چاي قرار دارند، از زندگي ساقط خواهند شد و الان كه سي درصد چاي مصرفي را از خارج وارد ميكنيم، در آن وقت صد در صد به خارج نياز خواهيم داشت.»
79. جناب عالي در پاسخ به رنجنامه نماينده مجلس و امام جمعه وقت لاهيجان و به منظور رفع مشكلات چايكاران شمال چه اقدامي به عمل آورديد؟
80. جناب آقاي موسوي! اگر شما اقدم موثري در جهت حل مشكل اين عزيزان انجام دادهايد، چرا دو سال بعد (در آغاز صدارت آقاي هاشمي) باز هم آقاي قرباني با ارسال نامهاي در تاريخ 25 مهر 1368 به رئيس جمهور وقت (آقاي هاشمي) خواستار حل اين مشكل شد؟
81. آيا ميدانيد ايشان در بخشي از نامه نخست خود، شخص شما و وزارت بازرگاني (سازمان چاي) را در بروز اين وضعيت مقصر ميداند؟ اگر شك داريد پس بخوانيد: «گرچه بنده دو سال قبل، طرحي جامع جهت حفظ اين مختصر (اراضي باقيمانده زير كشت چاي)، تهيه و با امضاي نمايندگان شمال در دور دوم مجلس شوراي اسلامي تقديم نخست وزير وقت كرده بودم ولي به هر دليل اين كار هنوز انجام نگرفت و اين مختصر (اراضي باقيمانده زير كشت چاي) آخرين دقايق حيات را سپري ميكند.»
ايشان در بخش ديگري از اين نامه آوردهاند: «امسال به خاطر خسكسالي و عدم مديريت صحيح سازمان چاي، نصف محصول سال قبل توليد شد» و در ريشه يابي بروز اين معضل مينويسد: «علت عمده اين سير فهقرايي «سيستم انحصار تار عنكبوتي» اي است كه بر اين محصول، زير نام «سازمان چاي» متعلق به وزارت بازرگاني حاكم است».
82. آيا خبر داريد كه وضعيت جايكاران شمال بقدري وخيم بود كه ايشان حدود سه ماه بعد در سوم بهمن ماه 1368 با ارسال نامه ديگري به آقاي هاشمي بار ديگر وضعيت اسفبار چاي را متذكر شده و خواستار در فوريت قرار گرفتن اقدامات دولت و مجلس در اين زمينه ميشود؟
در تشريح وضعيت رقتبار چايكاران در دوران صدارت خودتان به جاست بخشهايي از اين نامه را بخوانيد؟ «در مورد معضلات چاي كشور و سوء مديريت سازمان چاي اينك مجددا تصدي ميدهد: اين حالت از يك سو به خاطر نامعلوم بودن خط مشي و سرنوشت، روحيه دلمردگي و عدم نشاط را براي همه دستاندركاران اين صنعت ارزشمند به وجود آورده و از سوي ديگر سرنوشت اين صنعت و كارخانهداران و كشاورزان و سياستگذاري آن را در هالهاي از ابهام قرار داده است».
83. با اين شواهد و قرائن آيا شما هنوز هم دولت نهم را در بروز مشكلات چاي كشور مقصر كامل ميدانيد و خود را در اين جريان تبرئه ميفرماييد؟
84. آيا نحوه برخورد شما با دولت آقاي احمدي نژاد را در اين قضيه ميتوان «صادقانه» دانست؟
85. آيا تصور نميكنيد وجود اين قيل مشكلات از دوران صدارت شما كه در حافظه تاريخي مردم باقي مانده بود، موجبات شكست سنگين جناب عالي را در انتخابات فراهم آورد.
***
جناب آقاي موسوي! شما كه خو را به آزادي مطبوعات معتقد و مقيد معرفي ميكنيد لطفا به سوالات زير پاسخ گوييد:
86. چرا در عصر صدارتتان، جريان رسانهاي كشور كاملا يك سويه در اختيار دولت بود و هيچ شخص و جرياني اجازه طرح كوچكترين انتقادي را نداشت.
87. چرا در روزگار نخست وزيري تان، روزنامه رسالت كه تنها روزنامهاي بود كه از عملكرد اقتصادي دولت انتقاد ميكرد، از هرگونه امكاني محروم بود و شما حتي انتشار آن را در فضاي رسانهاي كشور بر نميتابيديد و همواره ميكوشيديد آن روزنامه را به محاق تعطيلي بكشانيد؟
88. چرا به صلاحديد عدهاي از طرفداران افراطي دولت، فقط روزنامههاي حامي دولت در جبههها توزيع ميشد؟
89. چرا در آن فضا به دروغ گفته ميشد كه عدم توزيع روزنامه رسالت (تنها روزنامه منتقد دولت) در جبههها به دستور امام است در حالي كه مرحوم حاج احمد خميني اين ادعا را تكذيب كرده و گفتند: امام در اين خصوص منعي ندارند!
***
جناب آقاي موسوي! شما 23 سال قبل _ در دوران صدراتتان_ در پاسخ شبهاتي كه پيرامون سلامت يكي از انتخابات ميان دورهاي مجلس مطرح شده بود، گفتيد: « در انتخاباتي كه همه مردم و شوراي نگهبان و همچنين روحانيت عزيزمان ناظر هستند، دولت نميتواند اثر بگذارد».
سوالات:
90. اينك چه چيز تعبير كرده كه دولت توانسته بازده ميليون راي را جابهجا كند؟
91. ايا به شبهه «تقلب گسترده» كه شما مطرح كرديد، تمامي انتخابات 30 سال گذشته و من جمله انتخابات دوران نخستوزيري خودتان، زير سوال نميرود؟
جناب آقاي موسوي! مسبوقيد كه 30 سال از انقلاب گذشته و با همين قانون اساسي و قانون انتخابات، 30 دوره انتخابات در كشور برگزار شده و جناب عالي خود نيز در مقطع 8 ساله نخستوزيريتان مجري تعدادي از آنها بودهايد. حال پاسخ فرماييد كه:
92. چگونه ممكن است كه قانون انتخابات در زمان شما درست عمل كرده و محكم بوده ولي الان كه شما از دستيابي به رياست جمهوري باز ماندهايد، اين قانون مناسب نيست؟»
93. آيا برخورد جناب عالي مويد اين سخن نيست كه شما قانوني را قبول داريد كه به نفع شما عمل كند؟ آيا اين رويه، نوعي قانونگريزي را در شما نشان نميدهد؟
-----------------------------------------------------------
۹۴. جناب آقاي موسوي! نقل است كه محسن رضايي در بحبوحه انتخابات از شما پرسيدهاند كه چه كسي كاسه زهر را به امام نوشاند؟ و نيز مي دانيد كه امام(ره) در پيام پذيرش قطعنامه فرمودند "من تاچند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع بودم " و نقل است كه بر اساس گزارشهاي منفي برخي از مسئولان نظام(من جمله جنابعالي) از اوضاع كشور، تغيير عقيده داده و قطعنامه 598 را پذيرفتند.
95. چرا اوضاع كشور را به گونهاي ترسيم كرديد كه امام(ره) مجبور به نوشيدن جام زهر(يا همان پذيرش قطعنامه) شدند؟
96.به راستي در پشت پرده بيانيه امام(ره) مبني بر نوشيدن جام زهر و پذيرش قطعنامه 598 چه گذشت و اصل موضوع چه بود؟
جناب آقاي موسوي ! محسن رضايي روز 15 ارديبهشت 88 اعلام كردند كه در دوران امام دو بار نزد ايشان وساطت كردم تا ميرحسين موسوي بتواند به مسئوليتش ادامه دهد؛ همچنين رضايي روز 22 ارديبهشت نيز گفتند كه در هر دو بارنخستوزيري موسوي، مسائلي پيش آمد كه تقاضايي كه من از امام (ره) كردم، منجر به نخستوزيري وي شد.
سوالات:
97. آيا اين درست است كه امام(ره) به نخستوزيري شما رغبتي نداشتند و محسن رضايي با اعلام اينكه كنارگذاردن شما باعث سرخوردگي رزمندگان در جبهههاي جنگ تحميلي ميشود، نظر امام(ره) را تغيير دادند؟
98. عملكرد شما چگونه بود كه امام خميني(ره) و حضرت آيتالله خامنهاي تصميم به كنار گذاردن شما گرفته بودند؟
99. جناب آقاي موسوي! آيا درست است كه در زمان رياستجمهوري آقاي هاشمي، جنابعالي خانهاي 1200 متري را حوالي خيابان پاستور تهران با يك هفتادم قيمت روز از بيت المال گرفتيد و در آن سكونت گزيديد؟
***
100. جناب آقاي موسوي! جنابعالي بارها در بيان علت كانديداتوري خويش اعلام كرديد كه پس از 20 سال سكوت، اينك به خاطر خطري كه كشور را تهديد مي كند، دوباره به عرصه سياست بازگشتيد؛ ازسوي ديگر ميدانيد كه در دوران هشت سال حاكميت جريان دوم خرداد، حريم شكني عناصر سكولار و لائيك، در روزنامههاي زنجيرهاي تا بدانجا رسيد كه خدا را نيز مستوجب استيضاح خواندند و قرآن را تحريف شده دانستند و در صحت آيات آن نيز تشكيك نمودند و خواستار تغيير محتواي ادعيه و زيارات وارده از ناحيه معصومين عليهم السلام شدند(چراكه آنها را خشونتزا قلمداد ميكردند) و كساني همچون آقاي محسن مخملباف به پيامبر رحمت (ص) جسارت كرد، و بعضيها شمر و يزيد را در كشتن امام حسين عليهالسلام و اصحابش محق دانستند و دوران امام خميني (قدس سره) را پايان يافته خواندند.
اكنون اين سوال مطرح است كه چرا شما در آن روزها احساس خطر نكرديد و براي خونخواهي اجداد بزرگوارتان با نماد سبز و شعار «يك ياحسين تا ميرحسين» وارد عرصه انتخابات نشديد؟
101.جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه امام امت در 14 تيرماه 58 پيرامون افيون دانستن دين از سوي ماركسيستها فرمودند «دين را اينها (كمونيست ها) اينطور تبليغات كردند و معالاسف در خود ايران و جوانهاي ماهم تاثيرگذاشت و گذاشته و در بعضي از اين روشنفكرهاي ما هم باز اثرش هست؛ اينها از همان تفالهايند...» (صحيفه امام 455/8)
جناب عالي كه با تاكيد بر آرمانهاي امام(ره) وارد عرصه انتخابات شديد و احساس خطر خويش از تداوم سياستهاي دولت نهم را عامل حضور خود در انتخابات دانستيد، لطفا توضيح دهيد كه چرا در دوران آقاي خاتمي در برابر اظهارات هاشم آغاجري كه دين را افيون تودهها خواند و هنجارهاي رايج و شرعي اين مردم در تقليد از مراجع عظام را "رفتار ميمون وار " خواند، هيچ احساس خطري نكرديد و سخنان وي را محكوم ننموديد؟
102. جناب آقاي موسوي! مستحضريد كه در روزگاري نه چندان دور، نظريهپردازان جبهه موسوم به دوم خرداد، به تئوريزه كردن توسعه سياسي در جامعه ديني ايران مشغول بودند و آموزههاي پروتستانتيستي را با شدت هرچه تمامتر دنبال ميكردند؛ آنان در اين راه، افراطيتر از «مارتين لوتر» به تشكيك در باورها و آموزههاي ديني مردم ايران مشغول بودند؛ چرا جناب عالي در آن شرايط بحراني براي نجات انقلاب از چنگال نااهلان و نامحرمان، احساس خطر نكرديد و «به دمي يا قلمي يا قدمي» وارد گود دفاع از اسلام و آرمانهاي امام(ره) و انقلاب نشديد؟
جناب آقاي موسوي! مطلعيد كه جمعي كه خود را طرفدار شما معرفي ميكردند، در روز قدس به خيابانها آمدند و شعار «جمهوري ايراني» سردادند.
شما بهتر از هر كس ميدانيد كه اين شعار و پايههاي فكري و نظري آن به طور عمده، ريشه در دوران اصلاحات دارد، در اين زمينه نيمي از يم و مشتي از خروار مطالب نشريات آن دوران را به جناب عالي يادآور ميشويم:
*نشريه «پيام هاجر» به مديريت خانم اعظم طالقاني روز 19/11/78 (در دهه مبارك فجر) اذعان كرد كه «تركيب جمهوري اسلامي، التقاطي است، جمهوري افلاطوني با اسلام محمدي يك التقاط است» (پيام هاجر، 19/11/78)
* روزنامه دوم خردادي «صبح امروز» به مديريت آقاي سعيد حجاريان در فروردين 78 در ايام نزديك به سالگرد استقرار نظام جمهوري اسلامي نوشت «حكومت بايد از حيث ايدئولوژي خنثي باشد، انقلاب ما به دنبال تحقق جمهوريت بود، نه احكام شريعت».
*هفتهنامه آبان در شهريور 77 نوشت «جمهوري با اسلاميت در تعارض است، جمهوري اسلامي يك جنسيت شترمرغي است»!
* و جناب آقاي موسوي، جنابعالي قطعا مطلعيد كه قويترين حزب متحد شما يعني جبهه مشاركت در كنگره پنجم خود بدين نتيجه رسيد كه «بين اسلاميت و جمهوريت پارادوكس وجود دارد، تلفيق كردن اسلاميت و جمهوريت جمع نفيضين است و جمع نفيضين هم محال است، لذا بايد يكي را انتخاب كرد و انتخاب ما هم جمهوري است.»
103. جناب آقاي موسوي! جناب عالي كه مدعي شديد به خاطر خطري كه كشور و انقلاب را تهديد ميكند بار ديگر به عرصه سياست بازگشتيد، حال به اين سوال پاسخ دهيد كه چرا در عصر اصلاحات! در مقابل اين هجوم فكري به مباني اسلامي و انقلاب و نظام، احساس خطر نكرديد و سكوت پيشه ساختيد؟
104. جناب آقاي موسوي! علت كنارهگيري 20 ساله جناب عالي از صحنه سياست چه بود؟ آيا در دوره رياستجمهوري آقايان هاشمي و خاتمي هيچ خطري متوجه انقلاب اسلامي نبود كه در شما احساس مسئوليت ايجاد كند؟
105. جناب آقاي موسوي! چرا پس از ارتحال امام (ره) آنگاه كه پديدههايي همچون «رانتخواري»، «تبعيض»، «اشرافيگري» و «آقازادگي» در اين مملكت رخ نمود و در دوران آقاي خاتمي گسترش يافت، احساس خطر نكرديد و وارد ميدان انتخابات نشديد؟
106. جناب آقاي موسوي! جناب عالي به سياست خارجي دولت نهم بسيار منتقد بوديد و اعتقاد داشتيد كه عزت ايران را پايمال نموده است، با اين وجود به نظر شما آيا عملكرد اين دولت در موضوع هستهاي موفقتر بود يا عملكرد دولت آقاي خاتمي (از تعليق كليه فعاليتهاي هستهاي)؟ اگر تعليق در دوران آقاي خاتمي براي ايران خطرناك بود، چرا هيچ موضعگيري نداشتيد؟ و چرا در آن زمان براي عزت و سربلندي ايران نگران نشديد؟
107. جناب آقاي موسوي! جناب عالي در بخشي از فيلم انتخاباتي خود در پاسخ به سوال شخصي كه شما را «دكتر موسوي» خطاب كرده بود، به درستي اظهار داشتيد كه «من دكتر نيستم»، حال بفرماييد كه چرا اجازه داديد بر سر در اتاقتان در دانشگاه تربيت مدرس (در گروه علوم سياسي) نام شما با عنوان «دكتر» نصيب شود؟
108. جناب آقاي موسوي! شما كه حتي دكتراي علوم سياسي را نداشتيد، به عنوان يك عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي_ كه بايد قوانين و مقررات آموزش عالي را به دقت رعايت كند _ چگونه قبول كرديد كه با مدرك فوق ليسانس معماري به عضويت گروه علوم سياسي دانشگاه تربيت مدرس درآمده و امر مهم و خطيري همچون راهنمايي پاياننامههاي دانشجويان فوق ليسانس و دكتراي علوم سياسي را عهدهدار شويد؟
جناب آقاي موسوي! آگاهيد كه همسر شما (خانم رهنورد) سال 69 در آزمون كارشناسي ارشد دانشگاه آزاد پذيرفته شده و سال 1372 فارغالتحصيل شد.
سوالات:
109. حال چگونه ايشان در سال 1365 در آزمون ورودي دكتراي دانشگاه آزاد پذيرفته شده در حالي كه هنوز مدرك فوق ليسانس را اخذ نكرده بوده است؟
110. آيا شما از وضعيت تحصيلي همسر خويش آگاهي نداشتيد؟ به عنوان يك عضو هيئت امناي آن دانشگاه، چرا به چنين تبعيض و قانونگريزي آشكاري در قبال همسر خويش رضايت داديد؟ و چرا ايشان را از اين منكر نهي ننموديد؟ چرا در مقابل اين تخلفات سكوت ميكرديد؟
111. آيا اين قبيل اقدامات با شعارهاي شما مبني بر قانونگرايي و التزام به قانون هماهنگي دارد؟
112. جناب عالي كه اين تخلفات را مشاهده ميكرديد، حتي اگر نميخواستيد در مقابل بعضي بزرگان قرار گيريد و با آنها درگير شويد، چرا لااقل كنار نكشيديد و استعفاء نداديد؟
جناب آقاي موسوي! مسبوقيد كه براي عضويت در هيئت علمي دانشگاه بايد مدرك مرتبط با آن رشته را ارائه نمود.
112. چطور همسر شما (خانم زهرا رهنورد) با داشتن مدرك كارشناسي ارشد «علوم سياسي» توانست در دانشكده هنرهاي زيبا به عضويت هيئت علمي رشته «پژوهش هنر» (با رتبه مربي) نايل آيد؟
114. چرا شما به عنوان عضو شورايعالي انقلاب فرهنگي با اين امر مخالفت نكرديد و مراتب را به مقامات مسئول گزارش نداديد؟
115. آيا جنابعالي نيز _مانند برخي از خواص_ معتقديد كه انجام اقدامات خلاف قانون از سوي نزديكان شما ايرادي ندارد؟
جناب آقاي موسوي! مطلعيد كه كسي به عنوان استاديار در يك گروه علمي برگزيده مي شود كه حائز مدرك دكترا در يكي از رشتههاي مرتبط با هيئت علمي مذكور باشد.
116. چطور همسر جناب عالي _ كه نزديكترين متحد شما و عضو فعال ستادتان در انتخابات دهم رياست جمهوري بود _ در سال 1376 بدون اخذ مدرك دكترا و با وجود مخالفت مقامات مسئول، به صورت غيرقانوني به «استادياري» رسيد؟
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه براي ارتقاء رتبه از «استادياري» به «دانشياري»، داشتن مدرك دكتراي تخصصي مرتبط، الزامي است؛
117. چطور همسر شما عليرغم مخالفت مقامات و مسئولان ذيربط، با داشتن دكتراي علوم سياسي (سال 1381) به مقام دانشياري دانشكده هنرهاي زيبا نائل شد؟
118. آيا اين رفتار، باعث لوث شدن رتبههاي اعضاي هيئت علمي دانشگاهها نميشود؟ آيا اين كردار، حيثيت ساير اساتيد را لكهدار نميشود و توهين به آنان به شمار نميرود؟ آيا اين عمل نوعي رانتخواري و قانون گريزي نيست؟
119. آيا نبايد همگان در برابر قانون يكسان باشند؟ آيا قانون در اين مورد براي همسر جناب عالي همچون همه اساتيد به تساوي اجرا شده است؟
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه كساني به رياست دانشگاه برگزيده ميشوند كه حداقل 5 سال سابقه آموزشي هيئت علمي را داشته باشند.
120. آيا شما از وضعيت تحصيلي همسر خويش آگاهي نداشتيد؟ به عنوان يك فرد قانونگرا و عدالتخواه چرا به چنين تبعيض و قانونگريزي آشكاري در قبال همسرتان رضا داديد؟
جناب آقاي موسوي! جناب عالي كه مدافع قانونگرايي هستيد،
122. چرا همسرتان بدون طي مراحل قانوني و با استفاده از رانت دولتي، توانست مدرك دكترا بگيرد؟
123. اگر معتقديد كه اقدامات خانم رهنورد به جناب عالي ربطي ندارد، چرا اين مطلب را در مناظره با آقاي احمدينژاد و تاكنون به صراحت اعلام نكرده و از اقدامات نزديكترين متحد انتخاباتيتان تبري نجستهايد؟
124. چرا جناب عالي و همسرتان هيچگاه به اين سوالات، پاسخ قانع كننده و محكمه پسند نداديد؟
125. آيا سكوت جناب عالي و خانم رهنورد مويد اين مطلب نيست كه مشاراليها در اين زمينه قانونگريزي كرده و با استفاده از رانت دولتي اين مدارج را طي كرده است؟
جناب آقاي موسوي! در راهپيمايي روز قدس، جمعي به طرفداري از شما و يا طرح شعارهاي انحرافي، به تخريب و آتش زدن اموال عمومي پرداختند، نكته جالب توجه اين كه افراد مذكور از قبل براي حضور خود _ و حتي شعارهايشان _ اطلاع رساني كرده بودند، و نيز از چند روز مانده به روز قدس، سايت وزارت خارجه رژيم صهيونيستي شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» را براي كساني كه قرار بود به نفع جناب عالي در راهپيمايي شركت كنند، اطلاعرساني ميكرد كه متاسفانه از سوي طرفدارانتان نيز در روز قدس به وفور مورد استفاده قرار گرفت، در اين زمينه چند پرسش زير وجود دارد؟
126. آيا مگر امام (ره) حمايت از فلسطين را يكي از اركان سياست خارجي ايران قرار نداد و نفرمودند كه «روز قدس روز اسلام است»؟ شما كه خود را پيرو امام ميخوانيد چرا مقابله آشكار هوادارانتان با آرمانهاي امام(ره) را بر تابيديد و دم بر نياورديد و آنان را از اين اقدام باز نداشتيد؟
127. شما در دوران نخستوزيريتان موضوع فلسطين را به درستي موضوع همه ميدانستيد، حال چه شده است كه در برابر شعار انحرافي «نه غزه، نه لبنان، ...» سكوت اختيار كردهايد؟ آيا نظرتان عوض شده يا به نفع صهيونيستها تغيير ماهيت دادهايد؟
128. با توجه به اينكه شعار مذكور به نفع رژيم صهيونيستي بود، چرا جناب عالي پيشاپيش، استفاده طرفدارانتان از آن را منع نكرديد؟
جناب آقاي موسوي! عدهاي در پوشش طرفداري از شما و جنبش سبز، روز قدس شعار پيشنهادي سايت وزارت خارجه اسرائيل (نه غزه، نه لبنان؛ جانم فداي ايران) را عليه آرمان فلسطين سردادند، آيا نميدانيد كه فضاي فرهنگي و سياسي دوران حاكميت دوستان شما در جبهه دوم خرداد اين نگاه ليبراليستي را در ميان بعضي افراد كم اطلاع رواج داده بود؟ اگر به صحت اين نظريه شك داريد، در اينجا اندكي از هجوم مطبوعات دم خردادي به راهبرد ضد صهيونيستي ملت ايران را به شما يادآور مي شويم:
*هفتهنامه مبين در مرداد 78 راهبرد ضد صهيونيستي نظام را زير سوال برد و نوشت كه «صلح خاورميانه به نفع مردم منطقه است و مخالفت ايران غيرواقعبينانه است».
*هفتهنامه آبان در بيستم فروردين 79 در جايگاه يك فقيه نشست و در مقابل راهبرد ضدصهيونيستي مرجع عاليقدر حضرت امام خميني اينگونه فتوا داد كه «مبارزه با اسرائيل مبناي فقهي و حقوقي ندارد زيرا اولا جهاد با كفار منوط به اجازه يا فرمان امام معصوم است و ثانيا اسرائيل اهل بغي نيست و اگر هم باشد، مقابله با ياغي منوط به اجازه معصوم است و ثالثا اسرائيل كيان اسلام را به خطر نينداخته تا با اين مستند با او مبارزه كنيم».
129. آيا شما به عنوان يك سياستمدار باتجربه اين سخنان و تقابلهاي آشكار با امام و نظام را نديديد؟
130. آيا فقط در چهار سال دولت نهم احساس خطر كرديد و به ميدان سياست بازگشتيد؟ چرا آن موقع احساس خطر نكرديد و فرياد نزديد؟
جناب آقاي موسوي! شما در جريان تبليغات انتخاباتي بارها عنوان كرديد كه پس از 20 سال سكوت به اين دليل به عرصه سياست بازگشتيد كه براي انقلاب و نظام احساس خطر جدي نموديد و از سوي ديگر مكررا مراتب اطاعت و انقياد خود از آرمانهاي امام امت را اعلام داشتيد.
131. آيا نميدانيد كه پس از دوم خرداد، آن هنگام كه جناب عالي مشاورت سياسي رئيس جمهور وقت آقاي خاتمي را برعهده داشتيد، سنگينترين حملات نه تنها به آرمانهاي امام(ره) بلكه به شخص ايشان نيز روا ميشد؟ شما چه دفاعي به عمل آورديد؟
132. آيا به خاطر نداريد كه در خلال كنفرانس برلين آقاي اكبر گنجي رسما اعلام كرد كه امام(ره) را بايد به موزههاي تاريخ سپرد؟ شما در برابر اين امام زداييها از ذهن و فكر نسل كنوني چه اقدامي كرديد و چه دفاعي از امام امت به عمل آورديد؟
133. آيا شما نميدانيد در همان دوران حاكميت دوستان اصلاحطلب شما به طور مكرر، امام امت در مطبوعات، مورد حمله قرار گرفت آن هم توسط كساني كه ريزهخوار سفره ايشان بودند؟ بعضي از آن حملات بدين شرح است:
«خميني ديگر وجود ندارد، آنچه وجود دارد، فقط برداشتهاي ما از سخنان اوست، اما او به هر حال يك روز به موزه خواهد رفت، هيچ كس نميتواند جلوگيري كند، اين يك تكامل تاريخي است، در جامعه مدني، جدايي دين از سياست يك امر بديهي است.» (گنجي در مصاحبه با نشريه تاكس سايتونگ)
* نشريه صبح امروز به مديريت آقاي سعيد حجاريان در 8/2/78 مينويسد كه «ايدههاي امام فقط براي ايجاد انقلاب مفيد بود و از آن ايدهها براي استمرار جمهوري اسلامي نميشود استفاده كرد.»
* نشريه اصلاحطلب «خانه» در شماره 62 آورده است «اين امامي كه ميگويند جامعترين شخصيت زمان معاصر بوده است، با حكم سلمان رشدي، ايران را به تروريست بينالمللي تبديل كرده است.»
جناب آقاي موسوي! اين مشتي از خروار و اندكي از بسيار حملات نشريات در روزگار حاكميت جريان دوم خرداد به امام راحل و آرمانهاي او بود، ممكن است جناب عالي بفرماييد كه:
134. چرا در آن روزگار تلخ، هيچ واكنشي از خود نشان نداديد؟ آيا بدين دليل بود كه اين مواضع را خطرناك نميدانستيد و لذا احساس خطر نميكرديد يا از آن روي بود كه با گويندگان اين سخنان كه بعضا دوستان و همجناحيهاي شما بودند، رودربايستي و تعارف داشتيد؟ و يا ميتوان يك فرض سوم را نيز در نظر گرفت مبني بر اين كه شما در باطن به آن سخنان معتقد بوديد؟
95. چرا اوضاع كشور را به گونهاي ترسيم كرديد كه امام(ره) مجبور به نوشيدن جام زهر(يا همان پذيرش قطعنامه) شدند؟
96.به راستي در پشت پرده بيانيه امام(ره) مبني بر نوشيدن جام زهر و پذيرش قطعنامه 598 چه گذشت و اصل موضوع چه بود؟
جناب آقاي موسوي ! محسن رضايي روز 15 ارديبهشت 88 اعلام كردند كه در دوران امام دو بار نزد ايشان وساطت كردم تا ميرحسين موسوي بتواند به مسئوليتش ادامه دهد؛ همچنين رضايي روز 22 ارديبهشت نيز گفتند كه در هر دو بارنخستوزيري موسوي، مسائلي پيش آمد كه تقاضايي كه من از امام (ره) كردم، منجر به نخستوزيري وي شد.
سوالات:
97. آيا اين درست است كه امام(ره) به نخستوزيري شما رغبتي نداشتند و محسن رضايي با اعلام اينكه كنارگذاردن شما باعث سرخوردگي رزمندگان در جبهههاي جنگ تحميلي ميشود، نظر امام(ره) را تغيير دادند؟
98. عملكرد شما چگونه بود كه امام خميني(ره) و حضرت آيتالله خامنهاي تصميم به كنار گذاردن شما گرفته بودند؟
99. جناب آقاي موسوي! آيا درست است كه در زمان رياستجمهوري آقاي هاشمي، جنابعالي خانهاي 1200 متري را حوالي خيابان پاستور تهران با يك هفتادم قيمت روز از بيت المال گرفتيد و در آن سكونت گزيديد؟
***
100. جناب آقاي موسوي! جنابعالي بارها در بيان علت كانديداتوري خويش اعلام كرديد كه پس از 20 سال سكوت، اينك به خاطر خطري كه كشور را تهديد مي كند، دوباره به عرصه سياست بازگشتيد؛ ازسوي ديگر ميدانيد كه در دوران هشت سال حاكميت جريان دوم خرداد، حريم شكني عناصر سكولار و لائيك، در روزنامههاي زنجيرهاي تا بدانجا رسيد كه خدا را نيز مستوجب استيضاح خواندند و قرآن را تحريف شده دانستند و در صحت آيات آن نيز تشكيك نمودند و خواستار تغيير محتواي ادعيه و زيارات وارده از ناحيه معصومين عليهم السلام شدند(چراكه آنها را خشونتزا قلمداد ميكردند) و كساني همچون آقاي محسن مخملباف به پيامبر رحمت (ص) جسارت كرد، و بعضيها شمر و يزيد را در كشتن امام حسين عليهالسلام و اصحابش محق دانستند و دوران امام خميني (قدس سره) را پايان يافته خواندند.
اكنون اين سوال مطرح است كه چرا شما در آن روزها احساس خطر نكرديد و براي خونخواهي اجداد بزرگوارتان با نماد سبز و شعار «يك ياحسين تا ميرحسين» وارد عرصه انتخابات نشديد؟
101.جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه امام امت در 14 تيرماه 58 پيرامون افيون دانستن دين از سوي ماركسيستها فرمودند «دين را اينها (كمونيست ها) اينطور تبليغات كردند و معالاسف در خود ايران و جوانهاي ماهم تاثيرگذاشت و گذاشته و در بعضي از اين روشنفكرهاي ما هم باز اثرش هست؛ اينها از همان تفالهايند...» (صحيفه امام 455/8)
جناب عالي كه با تاكيد بر آرمانهاي امام(ره) وارد عرصه انتخابات شديد و احساس خطر خويش از تداوم سياستهاي دولت نهم را عامل حضور خود در انتخابات دانستيد، لطفا توضيح دهيد كه چرا در دوران آقاي خاتمي در برابر اظهارات هاشم آغاجري كه دين را افيون تودهها خواند و هنجارهاي رايج و شرعي اين مردم در تقليد از مراجع عظام را "رفتار ميمون وار " خواند، هيچ احساس خطري نكرديد و سخنان وي را محكوم ننموديد؟
102. جناب آقاي موسوي! مستحضريد كه در روزگاري نه چندان دور، نظريهپردازان جبهه موسوم به دوم خرداد، به تئوريزه كردن توسعه سياسي در جامعه ديني ايران مشغول بودند و آموزههاي پروتستانتيستي را با شدت هرچه تمامتر دنبال ميكردند؛ آنان در اين راه، افراطيتر از «مارتين لوتر» به تشكيك در باورها و آموزههاي ديني مردم ايران مشغول بودند؛ چرا جناب عالي در آن شرايط بحراني براي نجات انقلاب از چنگال نااهلان و نامحرمان، احساس خطر نكرديد و «به دمي يا قلمي يا قدمي» وارد گود دفاع از اسلام و آرمانهاي امام(ره) و انقلاب نشديد؟
جناب آقاي موسوي! مطلعيد كه جمعي كه خود را طرفدار شما معرفي ميكردند، در روز قدس به خيابانها آمدند و شعار «جمهوري ايراني» سردادند.
شما بهتر از هر كس ميدانيد كه اين شعار و پايههاي فكري و نظري آن به طور عمده، ريشه در دوران اصلاحات دارد، در اين زمينه نيمي از يم و مشتي از خروار مطالب نشريات آن دوران را به جناب عالي يادآور ميشويم:
*نشريه «پيام هاجر» به مديريت خانم اعظم طالقاني روز 19/11/78 (در دهه مبارك فجر) اذعان كرد كه «تركيب جمهوري اسلامي، التقاطي است، جمهوري افلاطوني با اسلام محمدي يك التقاط است» (پيام هاجر، 19/11/78)
* روزنامه دوم خردادي «صبح امروز» به مديريت آقاي سعيد حجاريان در فروردين 78 در ايام نزديك به سالگرد استقرار نظام جمهوري اسلامي نوشت «حكومت بايد از حيث ايدئولوژي خنثي باشد، انقلاب ما به دنبال تحقق جمهوريت بود، نه احكام شريعت».
*هفتهنامه آبان در شهريور 77 نوشت «جمهوري با اسلاميت در تعارض است، جمهوري اسلامي يك جنسيت شترمرغي است»!
* و جناب آقاي موسوي، جنابعالي قطعا مطلعيد كه قويترين حزب متحد شما يعني جبهه مشاركت در كنگره پنجم خود بدين نتيجه رسيد كه «بين اسلاميت و جمهوريت پارادوكس وجود دارد، تلفيق كردن اسلاميت و جمهوريت جمع نفيضين است و جمع نفيضين هم محال است، لذا بايد يكي را انتخاب كرد و انتخاب ما هم جمهوري است.»
103. جناب آقاي موسوي! جناب عالي كه مدعي شديد به خاطر خطري كه كشور و انقلاب را تهديد ميكند بار ديگر به عرصه سياست بازگشتيد، حال به اين سوال پاسخ دهيد كه چرا در عصر اصلاحات! در مقابل اين هجوم فكري به مباني اسلامي و انقلاب و نظام، احساس خطر نكرديد و سكوت پيشه ساختيد؟
104. جناب آقاي موسوي! علت كنارهگيري 20 ساله جناب عالي از صحنه سياست چه بود؟ آيا در دوره رياستجمهوري آقايان هاشمي و خاتمي هيچ خطري متوجه انقلاب اسلامي نبود كه در شما احساس مسئوليت ايجاد كند؟
105. جناب آقاي موسوي! چرا پس از ارتحال امام (ره) آنگاه كه پديدههايي همچون «رانتخواري»، «تبعيض»، «اشرافيگري» و «آقازادگي» در اين مملكت رخ نمود و در دوران آقاي خاتمي گسترش يافت، احساس خطر نكرديد و وارد ميدان انتخابات نشديد؟
106. جناب آقاي موسوي! جناب عالي به سياست خارجي دولت نهم بسيار منتقد بوديد و اعتقاد داشتيد كه عزت ايران را پايمال نموده است، با اين وجود به نظر شما آيا عملكرد اين دولت در موضوع هستهاي موفقتر بود يا عملكرد دولت آقاي خاتمي (از تعليق كليه فعاليتهاي هستهاي)؟ اگر تعليق در دوران آقاي خاتمي براي ايران خطرناك بود، چرا هيچ موضعگيري نداشتيد؟ و چرا در آن زمان براي عزت و سربلندي ايران نگران نشديد؟
107. جناب آقاي موسوي! جناب عالي در بخشي از فيلم انتخاباتي خود در پاسخ به سوال شخصي كه شما را «دكتر موسوي» خطاب كرده بود، به درستي اظهار داشتيد كه «من دكتر نيستم»، حال بفرماييد كه چرا اجازه داديد بر سر در اتاقتان در دانشگاه تربيت مدرس (در گروه علوم سياسي) نام شما با عنوان «دكتر» نصيب شود؟
108. جناب آقاي موسوي! شما كه حتي دكتراي علوم سياسي را نداشتيد، به عنوان يك عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي_ كه بايد قوانين و مقررات آموزش عالي را به دقت رعايت كند _ چگونه قبول كرديد كه با مدرك فوق ليسانس معماري به عضويت گروه علوم سياسي دانشگاه تربيت مدرس درآمده و امر مهم و خطيري همچون راهنمايي پاياننامههاي دانشجويان فوق ليسانس و دكتراي علوم سياسي را عهدهدار شويد؟
جناب آقاي موسوي! آگاهيد كه همسر شما (خانم رهنورد) سال 69 در آزمون كارشناسي ارشد دانشگاه آزاد پذيرفته شده و سال 1372 فارغالتحصيل شد.
سوالات:
109. حال چگونه ايشان در سال 1365 در آزمون ورودي دكتراي دانشگاه آزاد پذيرفته شده در حالي كه هنوز مدرك فوق ليسانس را اخذ نكرده بوده است؟
110. آيا شما از وضعيت تحصيلي همسر خويش آگاهي نداشتيد؟ به عنوان يك عضو هيئت امناي آن دانشگاه، چرا به چنين تبعيض و قانونگريزي آشكاري در قبال همسر خويش رضايت داديد؟ و چرا ايشان را از اين منكر نهي ننموديد؟ چرا در مقابل اين تخلفات سكوت ميكرديد؟
111. آيا اين قبيل اقدامات با شعارهاي شما مبني بر قانونگرايي و التزام به قانون هماهنگي دارد؟
112. جناب عالي كه اين تخلفات را مشاهده ميكرديد، حتي اگر نميخواستيد در مقابل بعضي بزرگان قرار گيريد و با آنها درگير شويد، چرا لااقل كنار نكشيديد و استعفاء نداديد؟
جناب آقاي موسوي! مسبوقيد كه براي عضويت در هيئت علمي دانشگاه بايد مدرك مرتبط با آن رشته را ارائه نمود.
112. چطور همسر شما (خانم زهرا رهنورد) با داشتن مدرك كارشناسي ارشد «علوم سياسي» توانست در دانشكده هنرهاي زيبا به عضويت هيئت علمي رشته «پژوهش هنر» (با رتبه مربي) نايل آيد؟
114. چرا شما به عنوان عضو شورايعالي انقلاب فرهنگي با اين امر مخالفت نكرديد و مراتب را به مقامات مسئول گزارش نداديد؟
115. آيا جنابعالي نيز _مانند برخي از خواص_ معتقديد كه انجام اقدامات خلاف قانون از سوي نزديكان شما ايرادي ندارد؟
جناب آقاي موسوي! مطلعيد كه كسي به عنوان استاديار در يك گروه علمي برگزيده مي شود كه حائز مدرك دكترا در يكي از رشتههاي مرتبط با هيئت علمي مذكور باشد.
116. چطور همسر جناب عالي _ كه نزديكترين متحد شما و عضو فعال ستادتان در انتخابات دهم رياست جمهوري بود _ در سال 1376 بدون اخذ مدرك دكترا و با وجود مخالفت مقامات مسئول، به صورت غيرقانوني به «استادياري» رسيد؟
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه براي ارتقاء رتبه از «استادياري» به «دانشياري»، داشتن مدرك دكتراي تخصصي مرتبط، الزامي است؛
117. چطور همسر شما عليرغم مخالفت مقامات و مسئولان ذيربط، با داشتن دكتراي علوم سياسي (سال 1381) به مقام دانشياري دانشكده هنرهاي زيبا نائل شد؟
118. آيا اين رفتار، باعث لوث شدن رتبههاي اعضاي هيئت علمي دانشگاهها نميشود؟ آيا اين كردار، حيثيت ساير اساتيد را لكهدار نميشود و توهين به آنان به شمار نميرود؟ آيا اين عمل نوعي رانتخواري و قانون گريزي نيست؟
119. آيا نبايد همگان در برابر قانون يكسان باشند؟ آيا قانون در اين مورد براي همسر جناب عالي همچون همه اساتيد به تساوي اجرا شده است؟
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه كساني به رياست دانشگاه برگزيده ميشوند كه حداقل 5 سال سابقه آموزشي هيئت علمي را داشته باشند.
120. آيا شما از وضعيت تحصيلي همسر خويش آگاهي نداشتيد؟ به عنوان يك فرد قانونگرا و عدالتخواه چرا به چنين تبعيض و قانونگريزي آشكاري در قبال همسرتان رضا داديد؟
جناب آقاي موسوي! جناب عالي كه مدافع قانونگرايي هستيد،
122. چرا همسرتان بدون طي مراحل قانوني و با استفاده از رانت دولتي، توانست مدرك دكترا بگيرد؟
123. اگر معتقديد كه اقدامات خانم رهنورد به جناب عالي ربطي ندارد، چرا اين مطلب را در مناظره با آقاي احمدينژاد و تاكنون به صراحت اعلام نكرده و از اقدامات نزديكترين متحد انتخاباتيتان تبري نجستهايد؟
124. چرا جناب عالي و همسرتان هيچگاه به اين سوالات، پاسخ قانع كننده و محكمه پسند نداديد؟
125. آيا سكوت جناب عالي و خانم رهنورد مويد اين مطلب نيست كه مشاراليها در اين زمينه قانونگريزي كرده و با استفاده از رانت دولتي اين مدارج را طي كرده است؟
جناب آقاي موسوي! در راهپيمايي روز قدس، جمعي به طرفداري از شما و يا طرح شعارهاي انحرافي، به تخريب و آتش زدن اموال عمومي پرداختند، نكته جالب توجه اين كه افراد مذكور از قبل براي حضور خود _ و حتي شعارهايشان _ اطلاع رساني كرده بودند، و نيز از چند روز مانده به روز قدس، سايت وزارت خارجه رژيم صهيونيستي شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» را براي كساني كه قرار بود به نفع جناب عالي در راهپيمايي شركت كنند، اطلاعرساني ميكرد كه متاسفانه از سوي طرفدارانتان نيز در روز قدس به وفور مورد استفاده قرار گرفت، در اين زمينه چند پرسش زير وجود دارد؟
126. آيا مگر امام (ره) حمايت از فلسطين را يكي از اركان سياست خارجي ايران قرار نداد و نفرمودند كه «روز قدس روز اسلام است»؟ شما كه خود را پيرو امام ميخوانيد چرا مقابله آشكار هوادارانتان با آرمانهاي امام(ره) را بر تابيديد و دم بر نياورديد و آنان را از اين اقدام باز نداشتيد؟
127. شما در دوران نخستوزيريتان موضوع فلسطين را به درستي موضوع همه ميدانستيد، حال چه شده است كه در برابر شعار انحرافي «نه غزه، نه لبنان، ...» سكوت اختيار كردهايد؟ آيا نظرتان عوض شده يا به نفع صهيونيستها تغيير ماهيت دادهايد؟
128. با توجه به اينكه شعار مذكور به نفع رژيم صهيونيستي بود، چرا جناب عالي پيشاپيش، استفاده طرفدارانتان از آن را منع نكرديد؟
جناب آقاي موسوي! عدهاي در پوشش طرفداري از شما و جنبش سبز، روز قدس شعار پيشنهادي سايت وزارت خارجه اسرائيل (نه غزه، نه لبنان؛ جانم فداي ايران) را عليه آرمان فلسطين سردادند، آيا نميدانيد كه فضاي فرهنگي و سياسي دوران حاكميت دوستان شما در جبهه دوم خرداد اين نگاه ليبراليستي را در ميان بعضي افراد كم اطلاع رواج داده بود؟ اگر به صحت اين نظريه شك داريد، در اينجا اندكي از هجوم مطبوعات دم خردادي به راهبرد ضد صهيونيستي ملت ايران را به شما يادآور مي شويم:
*هفتهنامه مبين در مرداد 78 راهبرد ضد صهيونيستي نظام را زير سوال برد و نوشت كه «صلح خاورميانه به نفع مردم منطقه است و مخالفت ايران غيرواقعبينانه است».
*هفتهنامه آبان در بيستم فروردين 79 در جايگاه يك فقيه نشست و در مقابل راهبرد ضدصهيونيستي مرجع عاليقدر حضرت امام خميني اينگونه فتوا داد كه «مبارزه با اسرائيل مبناي فقهي و حقوقي ندارد زيرا اولا جهاد با كفار منوط به اجازه يا فرمان امام معصوم است و ثانيا اسرائيل اهل بغي نيست و اگر هم باشد، مقابله با ياغي منوط به اجازه معصوم است و ثالثا اسرائيل كيان اسلام را به خطر نينداخته تا با اين مستند با او مبارزه كنيم».
129. آيا شما به عنوان يك سياستمدار باتجربه اين سخنان و تقابلهاي آشكار با امام و نظام را نديديد؟
130. آيا فقط در چهار سال دولت نهم احساس خطر كرديد و به ميدان سياست بازگشتيد؟ چرا آن موقع احساس خطر نكرديد و فرياد نزديد؟
جناب آقاي موسوي! شما در جريان تبليغات انتخاباتي بارها عنوان كرديد كه پس از 20 سال سكوت به اين دليل به عرصه سياست بازگشتيد كه براي انقلاب و نظام احساس خطر جدي نموديد و از سوي ديگر مكررا مراتب اطاعت و انقياد خود از آرمانهاي امام امت را اعلام داشتيد.
131. آيا نميدانيد كه پس از دوم خرداد، آن هنگام كه جناب عالي مشاورت سياسي رئيس جمهور وقت آقاي خاتمي را برعهده داشتيد، سنگينترين حملات نه تنها به آرمانهاي امام(ره) بلكه به شخص ايشان نيز روا ميشد؟ شما چه دفاعي به عمل آورديد؟
132. آيا به خاطر نداريد كه در خلال كنفرانس برلين آقاي اكبر گنجي رسما اعلام كرد كه امام(ره) را بايد به موزههاي تاريخ سپرد؟ شما در برابر اين امام زداييها از ذهن و فكر نسل كنوني چه اقدامي كرديد و چه دفاعي از امام امت به عمل آورديد؟
133. آيا شما نميدانيد در همان دوران حاكميت دوستان اصلاحطلب شما به طور مكرر، امام امت در مطبوعات، مورد حمله قرار گرفت آن هم توسط كساني كه ريزهخوار سفره ايشان بودند؟ بعضي از آن حملات بدين شرح است:
«خميني ديگر وجود ندارد، آنچه وجود دارد، فقط برداشتهاي ما از سخنان اوست، اما او به هر حال يك روز به موزه خواهد رفت، هيچ كس نميتواند جلوگيري كند، اين يك تكامل تاريخي است، در جامعه مدني، جدايي دين از سياست يك امر بديهي است.» (گنجي در مصاحبه با نشريه تاكس سايتونگ)
* نشريه صبح امروز به مديريت آقاي سعيد حجاريان در 8/2/78 مينويسد كه «ايدههاي امام فقط براي ايجاد انقلاب مفيد بود و از آن ايدهها براي استمرار جمهوري اسلامي نميشود استفاده كرد.»
* نشريه اصلاحطلب «خانه» در شماره 62 آورده است «اين امامي كه ميگويند جامعترين شخصيت زمان معاصر بوده است، با حكم سلمان رشدي، ايران را به تروريست بينالمللي تبديل كرده است.»
جناب آقاي موسوي! اين مشتي از خروار و اندكي از بسيار حملات نشريات در روزگار حاكميت جريان دوم خرداد به امام راحل و آرمانهاي او بود، ممكن است جناب عالي بفرماييد كه:
134. چرا در آن روزگار تلخ، هيچ واكنشي از خود نشان نداديد؟ آيا بدين دليل بود كه اين مواضع را خطرناك نميدانستيد و لذا احساس خطر نميكرديد يا از آن روي بود كه با گويندگان اين سخنان كه بعضا دوستان و همجناحيهاي شما بودند، رودربايستي و تعارف داشتيد؟ و يا ميتوان يك فرض سوم را نيز در نظر گرفت مبني بر اين كه شما در باطن به آن سخنان معتقد بوديد؟
-----------------------------------------------------------
135- جناب آقاي موسوي! در زمان نخست وزيري جناب عالي، آقاي محتشمي وزير كشور بود و سال 1367انتخابات مجلس سوم را برگزار كرد كه بروز تخلفات متعدد در خلال آن، اعتراضات وسيعي را به راه انداخت و حوزه تهران در آستانه ابطال قرار گرفت؛ چرا شما چنين فردي را در ستاد خود به عنوان «رئيس كميته صيانت آراء» منصوب كرديد؟ اساسا با وجود ساز و كارهاي قانوني، بر چه مبنايي اين كميته را راه اندازي نموديد؟
136- جناب آقاي موسوي! همه ميدانند يك سياستمدار واقعي بايد همواره بكوشد، تا عصباني نشود زيرا ممكن است در شرايط عصبانيت، با يك تصميم يا سخن غلط ، به منافع ملي آسيب برساند.
جناب عالي كه معتقديد «ادب مرد به زدولت اوست»، چرا در جريان مناظره به آقاي كروبي- كه به جلسه انتقاد شما و آقاي كروبي از آقاي احمدي نژاد تبديل شده بود- در برابر تذكر قانوني مجري برنامه مبني بر عدم انتقاد از كانديداي غايب، كنترل خويش را از دست داديد و ضمن پرخاش به مجري، رئيس جمهور قانوني را آماج توهينهاي خويش قرار داديد و او را فردي دروغگو خوانديد؟» آيا اين رفتار، بد اخلاقي محسوب نميشود؟ براستي با اين وضعيت عصبي، آيا ميتوانستيد در مقام رئيس جمهور ،كشور را به نحو احسن اداره كنيد؟
137- جناب آقاي موسوي! درفيلم تبليغاتي شما در انتخابات دهم رياست جمهوري بعضي ناهنجاريها (همچون اعتياد) به گونهاي مطرح شده بود كه گويي در هيچ مقطعي از انقلاب اين آفتها وجود نداشته و يكباره در دولت آقاي احمدي نژاد ايجاد شده است.
138- آيا در كابينههاي شما و آقاي هاشمي و خاتمي اصلا اعتياد و مفاسد اجتماعي وجود نداشت؟
139-اگر پاسخ شما منفي است، آيا انداختن گناه اعتياد فقط بر دوش آقاي احمدي نژاد، دروغگويي و بي انصافي شمرده نميشود؟
***
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در خلال تبليغاتي، بحق بر لزوم حاكميت اخلاق و معنويت در جامعه انگشت تاكيد مينهاديد، حال در اين زمينه سوالات زير به ذهن متبادر ميشود:
140- به نظر شما، آيا اين انتخابات، شكست «اخلاق» به شمار نميرفت؟ اگر پاسختان مثبت است نقش خود را در اين شكست، چقدر ميدانيد؟
141- آيا اقداماتي همچون سي دي 90 سياسي و تاكيدهاي مكرر بر دروغگو بودن كانديداي رقيب، بخشي از فرآيند شكست اخلاق در انتخابات دهم نبود؟
142- همچنين در فرآيند اين انتخابات، هنجارشكنيهاي وسيعي (از جمله در ميان برخي از هواداران جناب عالي) صورت گرفت و موازين شرعي ناديده گرفته شد؛ شما كه با دغدغه حفظ ارزشها به عرصه انتخابات وارد شديد، چرا به سهم خود، به طرفدارانتان براي رعايت ضوابط اخلاقي و چهارچوبهاي ارزشي حاكم بر جامعه، تذكر شايستهاي نداديد؟
***
جناب آقاي موسوي!مطلع هستيد كه يكي از مهمترين حاميان جناب عالي يعني آقاي شيخ يوسف صانعي طي يكي از سخنرانيهاي خود، در اظهاراتي غيراخلاقي، رئيسجمهور ايران را «حرامزاده» خطاب كرد و بر اين سخن خويش، پاي فشرد، از سوي ديگر جناب عالي در تبليغات انتخاباتي خويش اعلام كرديد كه فضاي اخلاقي كشور سخت لطمه خورده و شما براي حاكميت اخلاق و معنويت نامزد رياست جمهوري شدهايد، با توجه به مطالب فوق ،لطفا اعلام فرماييد كه:
143- آيا اهانت آقاي صانعي به آقاي احمدي نژاد را قبول داريد يا نه؟ و اگر قبول نداريد، چه اقدامي در جهت محكوميت اين سخنان انجام دادهايد؟
***
جناب آقاي موسوي! شما در مناظره با آقاي احمدينژاد وقتي اقدامات خلاف قانون همسرتان خانم زهرا رهنورد برملا شد، به جاي پذيرش حقيقت، او را «مهمترين روشنفكر زن اين كشور» خوانديد؛ از سوي ديگر شهيد دكتر ديالمه نماينده مردم مشهد در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي-كه در جريان فاجعه هفتم تير به شهادت رسيد- در يكي از سخنرانيهاي خود، به جسارتهاي همسر شما (خانم رهنورد) به ساحت قدسي اميرالمومنين علي عليه السلام در كتاب «طلوع زن مسلمان» اشاره ميكند و ميگويد «در همين كتاب طلوع زن مسلمان جملاتي كه مربوط به نهج البلاغه علي عليهالسلام است را به فارسي نوشته و به عنوان تبليغات ارتجاعيون عليه زن، آنها را كوبيده است؛ هر كس هم كه ميخواند متوجه نميشود كه اينها عين متن نهج البلاغه است»
144-با توجه به جسارتهاي همسرتان به امام شيعيان، چگونه وي را در ستاد خود پذيرفتيد و مهمترين روشنفكر زن ايران خوانديد؟
145- بدين ترتيب آيا نميتوان گفت كه شما بر خلاف مدعايتان، رنگ سبز را از سر ارادت به اهل بيت عليهم السلام نبوده كه اختيار كردهايد؟
جناب آقاي موسوي! در خلال تبليغات انتخاباتي، حتي يك بار نكتهاي مثبت پيرامون دولت نهم از جناب عالي شنيده نشد.
146- آيا واقعا اين دولت در دوران چهارساله خود هيچ اقدام مفيد و صحيحي نداشته است؟
147- آيا اين كار شما مصداق سياهنمايي و نقد غيرمنصفانه نيست؟
***
جناب آقاي موسوي! در همايش دوم خرداد كه در حمايت از جناب عالي و با حضور آقاي سيد محمد خاتمي و نيز همسر و متحد انتخاباتيتان(خانم رهنورد) در سالن 12هزار نفري مجموعه ورزشي آزادي برگزار شد، سخنرانان بدترين اهانتها را به آقاي احمدينژاد رئيس جمهور قانوني كشور روا داشتند كه با لبخندهاي آقاي خاتمي و خانم رهنورد روبرو شد؛ شما كه 8سال نخست وزير بودهايد(و جناب آقاي خاتمي كه 8سال رئيس جمهور بودهاند) ميدانيد كه توهين به رئيسجمهور هر كشور ،اهانت به مردم آن كشور محسوب ميشود.
148- ايا اين بداخلاقيها مورد تاييد شما بود؟ اگر آن را تاييد نميكنيد چرا هيچگاه محكوم نكرديد؟
149- در همان همايش، يكي از سخنرانان گفت «در اين 4سال (رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد) من با هر سفر استاني و با هر سفر احمدينژاد به روستاها احساس حقارت كردم» آيا شما روستائيان و اهالي ساير استانها را شهروند درجه2 ميدانيد؟ اگر پاسختان منفي است چرا اين اظهارات را محكوم نكرديد؟
150- يكي ديگر از سخنرانان آن مراسم نيز در انتقاد از دولت نهم با بيتدبيري، پاي سلاح هستهاي را به ميان كشيد و گفت «ما نميخواهيم كودكان ما هر شب به ياد جنگ و سلاح هستهاي بخوابند» و بدين ترتيب كوشيد مواضع عزتمدارانه نظام در مسأله هستهاي را مخدوش سازد؛ چرا شما در برابر اين سخنان هيچ موضع قاطعي اتخاذ نكرديد؟
151.سخنران ديگر اين همايش، خانم فائزه هاشمي بود كه اتهامي را نسبت به رئيس جمهور قانوني كشور مطرح كرد و با اطمينان گفت «من مطمئن هستم كه اگر بر اثر خطاي ما اين دولت دوباره پيروز شود، مطمئناً ديگر بر ايشان، امر مشتبه ميشود و خود را امام زمان ميداند....» آيا جنابعالي نيز اين سخن را قبول داشتيد كه در برابر آن سكوت تائيدآميز پيشه كرديد؟
****
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در واكنش به حمله چند نژادپرست به آقاي احمدي نژاد در اجلاس ژنو، اين اقدام را به درستي، توهين به رئيس جمهور و به تبع آن، اهانت به ملت ايران دانستيد، حال توجه شما را به بعضي شعارهاي هوادارانتان در همايش دوم خرداد عليه دولت نهم و رئيس آن جلب ميكنيم «نصر منالله و فتح قريب، مرگ بر اين دولت مردم فريب»، «دولت سيبزميني، نميخوايم، نميخوايم»، «مرگ بر ديكتاتور»، «آحمدي نژاد حيا كن، رجايي رو رها كن».
152. چرا جناب عالي اين توهينهاي بيدريغ به رئيسجمهور را از سوي هواداران خود محكوم نساختيد؟
153. جناب آقاي موسوي! چرا بايد در همايش دوم خرداد در مجموعه 12000 نفري آزادي از سوي ستاد جناب عالي به نحوي عمل شود كه فرقه ضاله و استعماري بهائيت نيز به توزيع مواد تبليغي خويش در خلال آن همايش دست يازد؟
154. جناب آقاي موسوي! چرا جنابعالي اجازه داديد كه طرفدارانتان به شكل گستردهاي در شعارهاي خود، طرفداران كانديداي رقيب را بيسواد بخوانيد؟ آيا همه رايدهندگان به رقيب شما بيسواد و شهروند درجه 2 به شمار ميروند؟
155. آيا رواج اين نگرش، به ايجاد شكاف عميق اجتماعي منجر نميشود؟
156. جناب آقاي موسوي! چرا جنابعالي هيچگاه درباره منابع مالي ستاد تبليغاتي خود_ كه هزينه
بيسابقه چند صد ميليارد توماني آن بر سر زبانها است_ توضيحي نداديد و سكوت اختيار كرديد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي قبل از شروع رسمي فرصت تبليغات انتخاباتي به درستي به هوادارانتان تاكيد كرديد كه از امكانات و اموال عمومي به هر شكل، به نفع شما استفاده نكنند و حتي حق چاپ و تكثير عكستان را نيز به ستاد خود نداديد؛ همچنين گفته بوديد كه هوادارانتان نبايد در حمايت از شما مرتكب بيادبي نسبت به كسي شوند.
ولي در ايام انتخابات نه تنها عكس و پوسترهاي شما به شكل وسيع پخش شد، بلكه با استفاده از رنگ سبز، انواع تيشرت، مچبند، سربند، مانتو و ساير ملزومات تبليغي به رنگ سبز نيز ميان هوادارانتان پخش شد كه فقط در يك مورد آن گفته ميشود كه خانم فائزه هاشمي 200 هزار مانتوي سبز توزيع كرده است.
همچنين ايراد اتهامات فراوان از سوي شما و هوادارانتان به يك كانديداي مشخص، فصل ديگري از نقض موازين اخلاقي را به نمايش گذارد و در اين ميان امكانات عمومي نيز در ستاد شما به شكل گسترده مورد استفاده قرار گرفت و از جمله دانشگاه آزاد در سطح تمامي كشور، كليه رايانههاي موردنياز ستادهاي شما را تامين كرد.
157. آيا اين تفاوت گفتار و كردار شما چگونه قابل توجيه است؟
158. آيا اگر مردم اين امر را نشانگر نوعي عوامفريبي و دروغگويي به خود محسوب كنند، راه به خطا رفتهاند؟
جناب آقاي موسوي! منابع خبري گزارش دادند كه تمام رايانههاي موجود در ستادهاي شما را دانشگاه آزاد با دستور آقاي جاسبي تامين كرده است و رئيس دانشگاه آزاد نيز صحت اين خبر را تاييد نمود، آيا شما نيز اين خبر را تاييد ميكنيد؟! اگر تاييد نميكنيد:
159- چرا در زمان انتشار اين خبر و تاييد آقاي جاسبي نسبت به آن واكنش نشان نداديد؟
160- رايانههاي ستادهاي شما در سراسر كشور از كجا تامين شد؟
161- جناب آقاي موسوي! در افواه عموم مردم شايع شده است كه در ستاد جنابعالي از اموال برخي مراكز عمومي (همچون ستاد بهينهسازي مصرف سوخت به رياست آقاي مهدي هاشمي) به شكل گسترده و غيرقانوني استفاده شده است؛ آيا اين مطالب، صحت دارد؟ اگر نه، چرا در طول چند ماه گذشته نسبت به اين شايعات، هيچ واكنشي از خود نشان نداديد؟
162- جناب آقاي موسوي! هزينههاي سرسامآور و باور نكردني ستادهاي انتخاباتي شما (از جمله تهيه صدها هزار مانتو سبز و كرايه هواپيماهاي اختصاصي براي سفرهاي تبليغاتي و...) از چه محلي و توسط چه كساني تامين ميشد؟
163- جناب آقاي موسوي! در خلال مناظره با آقاي كروبي ادعا كرديد كه، با بالا بردن تعرفه موبايل و تغيير تعرفه شكر و خودرو، سودي حاصل شد كه مخارج تبليغاتي انتخاباتي آقاي احمدينژاد را از آن محل تامين نمودند؛ چرا جنابعالي براي اين اتهام بزرگ خود هيچ مدرك و سندي ارائه نكرديد؟
- جناب آقاي موسوي! خبرنگار مجلّه تايم آمريكا يك روز قبل از انتخابات (21 خرداد) با جنابعالي مصاحبه كرد و پرسيد اگر شما پيروز نشويد به طرفداران خود چه خواهيد گفت؟ شما پاسخ داديد كه «تغيير از مدتي قبل آغاز شده و بخشي از آن به پيروزي در انتخابات مربوط ميشود؛ بخشهاي ديگر ادامه خواهند يافت و هيچ عقب گردي در كار نيست». لطفا پاسخ دهيد كه:
164- در جمله بالا منظورتان از كلمه «تغيير» چيست؟ و آن بخش از «تغيير» كه بدون ارتباط با پيروزي انتخابات، ادامه خواهد يافت، كدام است؟
165- جناب آقاي موسوي! جنابعالي روز قبل از انتخابات در مصاحبه با مجله تايم آمريكا موكدا ابراز داشتيد كه «تجمعات چشمگير هفتههاي گذشته، احتمالا ماهيت ساختار قدرت را به نحوي بنيادين دگرگون خواهد ساخت و در واقع اين با فشار بر رهبر نسبت به پذيرش افكار عمومي رخ خواهد داد»؛ اگر اين جملهها يا بخشي از آن را جنابعالي به زبان نياوردهايد يا «تايم» به شكلي تحريفآميز منتشر كرده است، چرا تكذيب نكرديد و توضيح نداديد؟ و اگر اين سخنان را شما بيان كردهايد، آيا اين جملات به معناي مخالفت و عدم التزام شما به قانون اساسي، حاكميت اسلام در عرصههاي حكومتي و اصل ولايت فقيه نيست؟
166- جناب آقاي موسوي! جنابعالي روابط خارجي آقاي احمدينژاد را متضمن پايمال شدن عزت ايران ميخوانديد؛ به نظر شما چرا در نظرسنجيهاي خارجي، رئيس جمهور كنوني يكي از 3 چهره محبوب جهان عرب و جهان اسلام شناخته شده است؟ و چرا ايشان در نقاط مختلف جهان همچون آمريكاي لاتين از محبوبيت بسيار گستردهاي برخودار است؟
جناب آقاي موسوي! مسبوقيد كه آقاي سعيد حجاريان، نظريهپرداز جريان اصلاحات، سال 1387 توسط فردي به نام سعيد عسگر ترور شد، همچنين شنيدهها حاكي است كه تروريست مزبور مسئول ستاد انتخاباتي شما در منطقه شهر ري بوده است حال از شما ميپرسيم كه:
167- اگر اين سخن صحت ندارد، چرا آن را تكذيب نكرديد و اگر صحت دارد، چرا وي را در اين مسئوليت قرار داديد؟
168- آيا از اين مطلب نميتوان نتيجه گرفت كه آقاي حجاريان، به دستور يك نيروي دوم خردادي و توسط يك نيروي دوم خردادي ديگر ترور شده بود؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در يكي از برنامههاي تبليغات انتخاباتي خويش در رسانه ملي حاضر شده و عدم حضورتان در رسانهها طي 20 سال اخير را به ممنوعالتصوير بودن خود منتسب ساختيد در حالي كه تهيه كنندگان مختلف سيما از اين اتهام جنابعالي متعجب شدهاند از جمله:
ـ علي زاهدي (تهيه كننده برخي برنامههاي پربيننده شبكه سه همچون "فوقالعاده "، "محرمانه "، "كولهپشتي " و "پنجره شبانه ") اعلام كرده كه در فهرست مصاحبههاي متعددي كه آقاي فرزاد حسني، مجري اين برنامهها، از شخصيتهاي مختلف كشور گرفته، نام جنابعالي نيز وجود داشته است اما پيگيريهاي مداوم، به نتيجه مثبتي منجر نگرديده و جنابعالي همواره از مصاحبه امتناع ورزيدهاند.
قدرتالله رحماني روزنامهنگار و جانباز قطع نخاع كه مصاحبه 16 ساعتهاش با آقاي هاشمي رفسنجاني به صورت يك كتاب توسط مؤسسه كيهان منتشر شده، از تلاشهاي مكرر و نافرجام خويش براي مصاحبه با جنابعالي پرده برداشت و گفت كه مسئول دفتر شما پس از مشاهده درخواست كتبي كه در ملاقات حضوري در دفتر جنابعالي به ايشان داده است ـ صريحا اظهار داشته كه «آقاي مهندس اصلا مصاحبه نميكند. نه با شما [كيهان]، با هيچ رسانه ديگري هم حرف نميزند. من تقاضاي شما را مطرح كردم ولي جواب ايشان منفي است».
وحيد جليلي سردبير سابق ماهنامه "سوره " و سردبير فعلي ماهنامه "راه " نيز از درخواستهاي كتبي براي تعيين وقت مصاحبه (كه در تاريخهاي 26 شهريور و 9 مهرماه 84 و نيز 21 اسفند 87 ارسال شده) و مخالفت جنابعالي با آن، سخن به ميان آورده است.
سوالات:
169- با توجه به تكذيبهاي مختلفي كه از سوي اصحاب رسانه و قلم نسبت به اين ادعاي شما به عمل آمده است، چرا جنابعالي عدم حضور خود را به "ممنوعالتصوير بودن " منتسب ساختيد؟
170- آيا اين ادعا براي رهايي بخشي از بار سنگين "بيتفاوتي سياسي "بيست ساله " نبوده است؟
171- آيا ميخواستيد با بيان اين جمله، خود را از اپوزيسيون نظام معرفي كرده و آراء "تحريميها " را به نفع خويش مصادره كنيد؟
172- آيا مطبوعات دوم خردادي و وابسته به جناح متبوع جنابعالي نيز در اين مدت شما را تحريم كرده بودند؟ چرا با آنها مصاحبه نكرديد؟
- جناب آقاي موسوي! در ايام تبليغات انتخاباتي ضمن سخنراني در اجتماع دانشجويان زنجان در تخطئه سياست خارجي دولت نهم فرموديد «در زمينه سياست خارجي شاهد تناقضهاي متعددي هستيم، مثلا درباره مسائل ملي صحبتهايي ميكنيم، اما بعد زير پرچمي مينشينيم كه در آن به جاي نام خليجفارس، نام خليج عربي درج شده است».
ميدانيد كه در عبارت «دول الخليج العربيه» تاي تأنيثي كه بر سر «العربيه» آمده با توجه به مذكر بودن لفظ "الخليج " نميتواند صفت آن باشد و اين صفت به كمله "دول " ـ كه جمع مكسر دوله و مونث است ـ تعلق دارد؛ بنابراين، ترجمه صحيح آن، "دولتهاي عربي خليج " است و ترجمه "دولتهاي خليج عربي " صحيح نيست.
سوالات:
173- آيا به راستي جنابعالي به همين راحتي اتهامات ناروا و غلط را براي مخدوش ساختن عملكرد رقيب خويش مطرح ميفرماييد؟
174- چرا شما پس از كسب اطلاع از ناروا بودن اين ادعا و ناوارد بودن اين اتهام سنگين، درصدد تصحيح موضع غلط خويش و جبران آن برنيامديد؟
175-آيا ايراد اين اتهام را به نوعي فريبكاري و دروغگويي محسوب ميفرمائيد؟
176- آيا با اين شگردها ميخواستيد اخلاق و معنويت را در جامعه حاكم كنيد؟
جناب آقاي موسوي! شما در مصاحبه 18دقيقهاي كه روز 24فروردين با نشريه تايمز مالي(فايننشال تايمز) داشتيد، درپاسخ به اين سوال كه آيا آقاي احمدينژاد را خطري براي ايران و نظام سياسي جمهوري اسلامي ميدانيد؟ با اتخاذ موضعي معقول و منطقي گفتيد «آقاي احمدي نژاد رئيس جمهور ماست و به همين دليل به او احترام ميگذارم. انتقاداتي درباره نظرات و رفتار ايشان وجود دارد. اين در كشورهايي مثل ما كه در آنها آزادي وجود دارد، طبيعي است. من خود آقاي احمدينژاد را خطر نميبينم». و در جواب اين سوال كه«آيا اگر او مجددا انتخاب شود، كشور به بحران خواهد رفت؟ پاسخ داديد «نميخواهم اين را بگويم و دوست ندارم از كلمات خشن استفاده كنم».
حال با مطالعه پاسخهاي جناب عالي و عملكرد بعدي شما اين سوالات به ذهن متبادر ميشود كه:
177-در عرض كمتر از دو ماه(از فروردين تا خرداد 88) چه اتفاقي افتاد كه مواضع شما نسبت به آقاي احمدي نژاد تغيير اساسي پيدا كرد و شما آقاي احمدينژاد را خطري براي آينده ايران و انقلاب دانستيد و ترجيح داديد كه در مورد ايشان از كلمات بسيار خشن و تند استفاده كنيد و به شديدترين شكل ممكن او را مورد هجوم و حمله قرار دهيد؟
178- شما در اين مصاحبه، آقاي احمدي نژاد را خطر ندانستيد اما بعدا در جريان تبليغات انتخاباتي، بارها اعلام كرديد كه به دليل احساس خطرشديدي كه از ناحيه قانون گريزيها و دروغگوييهاي ايشان براي كشور احساس ميشد، به عرصه انتخابات وارد شديد، آيا اين تفاوت در مواضع، نوعي عدم صداقت شما با مردم محسوب نميشود؟
جناب آقاي موسوي! شما در خلال تبليغات انتخاباتي درباره مرزبنديتان با برخي گروههاي اصلاحطلب و دستجات معاند، گفتيد كه به «خودي» و «غيرخودي» اعتقاد نداريد و از همه گرايشهايي كه از شما حمايت كنند، استقبال ميكنيد، همچنين ميدانيد كه امام امت فرمودند « در ميان شما باشم يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش ميكنم نگذاريد انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بيفتد».
سوالات:
179- آيا منظور امام(ره) از نااهلان و نامحرمان همان «غيرخودي»ها نيست؟
180-وقتي كه امام به «خودي» و غير«خودي» اعتقاد دارند،شما به عنوان پيرو ايشان چرا اعلام ميكنيد كه به اين بحث اعتقاد نداريد؟
جناب آقاي موسوي! شما در خلال تبليغات انتخاباتي و پس از آن اعلام كرديد كه رنگ سبز را به نشانه علاقه وفاداري به اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام انتخاب كردهايد، از سوي ديگر به گفته نشريه «اخبار روز» ارگان گروهك كمونيستي فدائيان خلق، اين سازمان نيز خود را به جريان سبز منتسب ميداند و آنها نيز حضور خويش در اين جريان را به سخنان شما مستند ميكنند كه گفتهايد «جنبش سبز يك رنگين كماني و چند صدايي است». در اينجا سوالاتي به ذهن متبادر ميشود كه پاسخ شما را طلب ميكند.
181. آيا شما سخنان ادعايي فدائيان خلق را بر زبان آوردهايد و گفتههاي اين گروهك معاند و ملحد را تاييد ميكنيد؟
182. اگر اين گونه نيست چرا اين اظهارات، از سوي جريان سبز، كه (بحمدالله) سخنگويان ادعايي فراوان در داخل و خارج از كشور دارد، تكذيب نميشود و اگر ايراد اين سخنان را از سوي خودتان تاييد ميكنيد، چطور ميخواهيد بين مرام ائمه عليهمالسلام و مشي كمونيستها، وفاق ايجاد كنيد؟
183. آيا امام خميني (ره) كه شما خود را پيرو ايشان ميخوانيد در دوران مبارزات خويش عليه رژيم ستمشاهي با كمونيستها نيز مغازله داشتند يا از ابتدا صف خودر ا از آنان جدا كردند؟
جناب آقاي موسوي! جناب عالي و متحدانتان در انتخابات ميكوشيد كه اكثريت خاموش را رو در روي نظام نشان دهيد و مدعي بوديد كه شما و جناحتان ميتوانيد آن اكثريت را به صحنه بياوريد.
184. آيا معجزه 22 خرداد و مشاركت 85 درصدي واجدان شرايط راي دادن مويد آن نبود كه اتفاقا همين اكثريت خاموش، كساني بودند كه دغدغه عدالت داشتند؟
185. آيا حضور آنها در انتخابات و راي بينظيرشان به رقيب شما بدين خاطر نبود كه ميديدند جريان سرمايهداري جهاني و صهيونيسم بينالملل و امپرياليسم خبري در صفوف به هم فشرده براي حمايت از يك چهره به ظاهر موجه به ميدان آمدهاند؟
186. آيا مشاركت اكثريت خاموش در اين دوره بدان جهت نبود كه احساس كردند اين دفعه اختلافات كانديداها جنگ زرگري نيست و اشرافيگري و عدالتخواهي با همه توان، رودرروي هم قرار گرفتهاند و لذا آن اكثريت خاموش در حمايت از عدالتخواهي وارد ميدان شدند؟
****
جناب آقاي موسوي! فرزندان شهيد بهشتي (آقايان محمدرضا و عليرضا بهشتي) جزء نزديكترين متحدان جناب عالي در ستادتان بودند و شما حفظ حرمت آنان را به دليل احترام به پدر شهيدشان ضروري ميدانستيد و به همين دليل پس از بازداشت يكي از آنها سريعا اطلاعيه داده و از اين حادثه ابراز تاسف نموديد؛ از سوي ديگر شهيد بهشتي در آخرين مصاحبه خود كه در روزنامه جمهوري اسلامي 27 تير 1360 (يعني بيست روز پس از شهادت ايشان) درج شد، نسبت به ولايت فقيه و ضرورت اعتقاد رئيس جمهور به آن ميگويند «اصل ولايت فقيه، يعني رهبري و امامت يك اسلامشناس عادل درستكار مورد قبول مردم در قانون اساسي ما به عنوان يك وسيله اعتماد و اطمينان براي جامعه تصويب شده است، رئيس جمهور ما بايد نسبت به اين اصل، هم كاملا آشنا باشد، و هم ايمان داشته باشد.»
187. اين اين سوال مطرح است كه در جريان انتخابات رياست جمهوري و حوادث پس از آن، جنابعالي در عمل، نسبت به اصل ولايت فقيه چقدر اعتقاد و التزام نشان داديد و تا چه ميزان طرفدارانتان را به اطاعت از ولي فقيه فرا خوانديد؟
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در جريان اغتشاشات پس از انتخابات، روز 25 خرداد كه به ديدار رهبر معظم انقلاب رفتيد، ايشان گفتند: «لازم است كارها را با متانت و آرامش پيگيري كنيد... شما هم مسايل موردنظر را از طريق قانوني پيگيري كنيد.»
سوالات:
188. شما كه در جريان تبليغات انتخاباتي مكررا بر تبعيت و فرمانبرداري از ولايت فقيه تاكيد داشتيد، چرا به دستور معظمله تمكين نكرديد و شكايت خود را از طريق قانوني پيگيري ننموديد؟
189. شما در دوران تبليغات انتخاباتي همواره به مردم توصيه ميكرديد به كانديدايي راي دهند كه روراست باشد و دروغ نگويد، حال اين سوال پيش ميآيد كه آيا تاكيدات جناب عالي مبني بر اطاعت از رهبري، از روي صداقت بود يا خير؟ اگر از روي صداقت بود، چرا پس از انتخابات به فرمان رهبر عمل نكرديد؟
جناب آقاي موسوي! شما در مناظره (يا به تعبير صحيحتر: گفتوگو) با آقاي كروبي دو نمودار درباره ضريب جيني را به مردم نشان داديد و يكي از آنها را گراف نمايش داده شده توسط آقاي احمدي نژاد خوانديد و با رد صحت آن، نمودار ديگري را به عنوان گراف صحيح به نمايش گذارديد. بعدا معلوم شد كه گراف نمايش داده شده توسط آقاي احمدي نژاد، آن چيزي نبوده است كه شما آن را به ايشان منتسب ساخته و صحت آن را رد كرده بوديد.
190. چرا شما نمودار ديگري را به عنوان گراف موردنظر آقاي احمدينژاد به نمايش گذارديد؟ آيا اين با شعار «صداقت» سنخيت دارد؟ آيا اين اقدام دروغگويي به مردم محسوب نميشود؟
191. جناب آقاي موسوي! شما طي ملاقات با آيتاللهالعظمي نوري همداني در ايام قبل از انتخابات، از آقاي احمدينژاد بسيار بدگويي كرديد تا بلكه نظر ايشان را تغيير دهيد؛ نقل است كه ايشان در پاسخ فرمودند «يعني در اين 4 سال آقاي احمدينژاد هيچ كار مفيدي انجام نداده است؟ شما در اين 20 سال كجا بودي و چه كردي؟»
آيا شما براي اين سوالات معظم له پاسخي داريد؟
192. جناب آقاي موسوي! سركار خانم دكتر زهرا مصطفوي فرزند گرامي حضرت امام از شما سوالي پرسيدهاند كه يك سايت اينترنتي آن را درج كرده است. ما عينا همين سوال را درج و پاسخ جنابعالي را طلب ميكنيم: «پرسش من از موسوي اين است كه چگونه ميتوانيم افرادي مثل نهضت آزادي را كه با آنها اختلافنظر داريم در مناصب اجرايي به كار گرفته و به آنها مسئوليت بسپاريم؟
جناب آقاي موسوي! جناب عالي خود را فرزند آذربايجان ميخوانيد و در جريان تبليغات انتخاباتي بر حقوق قوميتها در چارچوب ايران يكپارچه تاكيد فراوان داشتيد؛ از سوي ديگر، آقاي خاتمي _ كه 10 سال وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و 8 سال رئيس جمهور ايران بودهاند و در انتخابات اخير از بزرگترين و نزديكترين متحدان شما به شمار ميرفتند_ به خود اجازه دادند كه در حضور برخي از شخصيتها به هموطنان آذري در قالب يك لطيفه توهين كنند، ميدانيد كه اين لطيفه از طريق تلفن همراه منتشر شد و نيز مسبوقيد كه هموطنان غيور آذري در اعتراض به اين اقدام آقاي خاتمي، به آقاي مجيد انصاري_ كه براي سخنراني انتخاباتي در حمايت از جناب عالي به تبريز رفته بود_ اجازه سخنراني ندادند؛ خوب است در اين زمينه براي تنوير افكار عمومي به سوالات زير پاسخ فرماييد:
193: آيا فكر نميكنيد كه اين قبيل لودگيها يكي از علل ريزش آراء شما در سرزمين مادريتان باشد؟
194. چرا جناب عالي از اين سخنان آقاي خاتمي اعلام برائت نكرديد؟
195. آيا بهتر نبود به جاي آنكه در علتيابي شكست خويش به حربه تقلب روي بياوريد، قبلا اين «غضنفر»ها را در اطراف خود شناسايي نموده و آنان را از خود دور ميساختيد؟
136- جناب آقاي موسوي! همه ميدانند يك سياستمدار واقعي بايد همواره بكوشد، تا عصباني نشود زيرا ممكن است در شرايط عصبانيت، با يك تصميم يا سخن غلط ، به منافع ملي آسيب برساند.
جناب عالي كه معتقديد «ادب مرد به زدولت اوست»، چرا در جريان مناظره به آقاي كروبي- كه به جلسه انتقاد شما و آقاي كروبي از آقاي احمدي نژاد تبديل شده بود- در برابر تذكر قانوني مجري برنامه مبني بر عدم انتقاد از كانديداي غايب، كنترل خويش را از دست داديد و ضمن پرخاش به مجري، رئيس جمهور قانوني را آماج توهينهاي خويش قرار داديد و او را فردي دروغگو خوانديد؟» آيا اين رفتار، بد اخلاقي محسوب نميشود؟ براستي با اين وضعيت عصبي، آيا ميتوانستيد در مقام رئيس جمهور ،كشور را به نحو احسن اداره كنيد؟
137- جناب آقاي موسوي! درفيلم تبليغاتي شما در انتخابات دهم رياست جمهوري بعضي ناهنجاريها (همچون اعتياد) به گونهاي مطرح شده بود كه گويي در هيچ مقطعي از انقلاب اين آفتها وجود نداشته و يكباره در دولت آقاي احمدي نژاد ايجاد شده است.
138- آيا در كابينههاي شما و آقاي هاشمي و خاتمي اصلا اعتياد و مفاسد اجتماعي وجود نداشت؟
139-اگر پاسخ شما منفي است، آيا انداختن گناه اعتياد فقط بر دوش آقاي احمدي نژاد، دروغگويي و بي انصافي شمرده نميشود؟
***
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در خلال تبليغاتي، بحق بر لزوم حاكميت اخلاق و معنويت در جامعه انگشت تاكيد مينهاديد، حال در اين زمينه سوالات زير به ذهن متبادر ميشود:
140- به نظر شما، آيا اين انتخابات، شكست «اخلاق» به شمار نميرفت؟ اگر پاسختان مثبت است نقش خود را در اين شكست، چقدر ميدانيد؟
141- آيا اقداماتي همچون سي دي 90 سياسي و تاكيدهاي مكرر بر دروغگو بودن كانديداي رقيب، بخشي از فرآيند شكست اخلاق در انتخابات دهم نبود؟
142- همچنين در فرآيند اين انتخابات، هنجارشكنيهاي وسيعي (از جمله در ميان برخي از هواداران جناب عالي) صورت گرفت و موازين شرعي ناديده گرفته شد؛ شما كه با دغدغه حفظ ارزشها به عرصه انتخابات وارد شديد، چرا به سهم خود، به طرفدارانتان براي رعايت ضوابط اخلاقي و چهارچوبهاي ارزشي حاكم بر جامعه، تذكر شايستهاي نداديد؟
***
جناب آقاي موسوي!مطلع هستيد كه يكي از مهمترين حاميان جناب عالي يعني آقاي شيخ يوسف صانعي طي يكي از سخنرانيهاي خود، در اظهاراتي غيراخلاقي، رئيسجمهور ايران را «حرامزاده» خطاب كرد و بر اين سخن خويش، پاي فشرد، از سوي ديگر جناب عالي در تبليغات انتخاباتي خويش اعلام كرديد كه فضاي اخلاقي كشور سخت لطمه خورده و شما براي حاكميت اخلاق و معنويت نامزد رياست جمهوري شدهايد، با توجه به مطالب فوق ،لطفا اعلام فرماييد كه:
143- آيا اهانت آقاي صانعي به آقاي احمدي نژاد را قبول داريد يا نه؟ و اگر قبول نداريد، چه اقدامي در جهت محكوميت اين سخنان انجام دادهايد؟
***
جناب آقاي موسوي! شما در مناظره با آقاي احمدينژاد وقتي اقدامات خلاف قانون همسرتان خانم زهرا رهنورد برملا شد، به جاي پذيرش حقيقت، او را «مهمترين روشنفكر زن اين كشور» خوانديد؛ از سوي ديگر شهيد دكتر ديالمه نماينده مردم مشهد در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي-كه در جريان فاجعه هفتم تير به شهادت رسيد- در يكي از سخنرانيهاي خود، به جسارتهاي همسر شما (خانم رهنورد) به ساحت قدسي اميرالمومنين علي عليه السلام در كتاب «طلوع زن مسلمان» اشاره ميكند و ميگويد «در همين كتاب طلوع زن مسلمان جملاتي كه مربوط به نهج البلاغه علي عليهالسلام است را به فارسي نوشته و به عنوان تبليغات ارتجاعيون عليه زن، آنها را كوبيده است؛ هر كس هم كه ميخواند متوجه نميشود كه اينها عين متن نهج البلاغه است»
144-با توجه به جسارتهاي همسرتان به امام شيعيان، چگونه وي را در ستاد خود پذيرفتيد و مهمترين روشنفكر زن ايران خوانديد؟
145- بدين ترتيب آيا نميتوان گفت كه شما بر خلاف مدعايتان، رنگ سبز را از سر ارادت به اهل بيت عليهم السلام نبوده كه اختيار كردهايد؟
جناب آقاي موسوي! در خلال تبليغات انتخاباتي، حتي يك بار نكتهاي مثبت پيرامون دولت نهم از جناب عالي شنيده نشد.
146- آيا واقعا اين دولت در دوران چهارساله خود هيچ اقدام مفيد و صحيحي نداشته است؟
147- آيا اين كار شما مصداق سياهنمايي و نقد غيرمنصفانه نيست؟
***
جناب آقاي موسوي! در همايش دوم خرداد كه در حمايت از جناب عالي و با حضور آقاي سيد محمد خاتمي و نيز همسر و متحد انتخاباتيتان(خانم رهنورد) در سالن 12هزار نفري مجموعه ورزشي آزادي برگزار شد، سخنرانان بدترين اهانتها را به آقاي احمدينژاد رئيس جمهور قانوني كشور روا داشتند كه با لبخندهاي آقاي خاتمي و خانم رهنورد روبرو شد؛ شما كه 8سال نخست وزير بودهايد(و جناب آقاي خاتمي كه 8سال رئيس جمهور بودهاند) ميدانيد كه توهين به رئيسجمهور هر كشور ،اهانت به مردم آن كشور محسوب ميشود.
148- ايا اين بداخلاقيها مورد تاييد شما بود؟ اگر آن را تاييد نميكنيد چرا هيچگاه محكوم نكرديد؟
149- در همان همايش، يكي از سخنرانان گفت «در اين 4سال (رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد) من با هر سفر استاني و با هر سفر احمدينژاد به روستاها احساس حقارت كردم» آيا شما روستائيان و اهالي ساير استانها را شهروند درجه2 ميدانيد؟ اگر پاسختان منفي است چرا اين اظهارات را محكوم نكرديد؟
150- يكي ديگر از سخنرانان آن مراسم نيز در انتقاد از دولت نهم با بيتدبيري، پاي سلاح هستهاي را به ميان كشيد و گفت «ما نميخواهيم كودكان ما هر شب به ياد جنگ و سلاح هستهاي بخوابند» و بدين ترتيب كوشيد مواضع عزتمدارانه نظام در مسأله هستهاي را مخدوش سازد؛ چرا شما در برابر اين سخنان هيچ موضع قاطعي اتخاذ نكرديد؟
151.سخنران ديگر اين همايش، خانم فائزه هاشمي بود كه اتهامي را نسبت به رئيس جمهور قانوني كشور مطرح كرد و با اطمينان گفت «من مطمئن هستم كه اگر بر اثر خطاي ما اين دولت دوباره پيروز شود، مطمئناً ديگر بر ايشان، امر مشتبه ميشود و خود را امام زمان ميداند....» آيا جنابعالي نيز اين سخن را قبول داشتيد كه در برابر آن سكوت تائيدآميز پيشه كرديد؟
****
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در واكنش به حمله چند نژادپرست به آقاي احمدي نژاد در اجلاس ژنو، اين اقدام را به درستي، توهين به رئيس جمهور و به تبع آن، اهانت به ملت ايران دانستيد، حال توجه شما را به بعضي شعارهاي هوادارانتان در همايش دوم خرداد عليه دولت نهم و رئيس آن جلب ميكنيم «نصر منالله و فتح قريب، مرگ بر اين دولت مردم فريب»، «دولت سيبزميني، نميخوايم، نميخوايم»، «مرگ بر ديكتاتور»، «آحمدي نژاد حيا كن، رجايي رو رها كن».
152. چرا جناب عالي اين توهينهاي بيدريغ به رئيسجمهور را از سوي هواداران خود محكوم نساختيد؟
153. جناب آقاي موسوي! چرا بايد در همايش دوم خرداد در مجموعه 12000 نفري آزادي از سوي ستاد جناب عالي به نحوي عمل شود كه فرقه ضاله و استعماري بهائيت نيز به توزيع مواد تبليغي خويش در خلال آن همايش دست يازد؟
154. جناب آقاي موسوي! چرا جنابعالي اجازه داديد كه طرفدارانتان به شكل گستردهاي در شعارهاي خود، طرفداران كانديداي رقيب را بيسواد بخوانيد؟ آيا همه رايدهندگان به رقيب شما بيسواد و شهروند درجه 2 به شمار ميروند؟
155. آيا رواج اين نگرش، به ايجاد شكاف عميق اجتماعي منجر نميشود؟
156. جناب آقاي موسوي! چرا جنابعالي هيچگاه درباره منابع مالي ستاد تبليغاتي خود_ كه هزينه
بيسابقه چند صد ميليارد توماني آن بر سر زبانها است_ توضيحي نداديد و سكوت اختيار كرديد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي قبل از شروع رسمي فرصت تبليغات انتخاباتي به درستي به هوادارانتان تاكيد كرديد كه از امكانات و اموال عمومي به هر شكل، به نفع شما استفاده نكنند و حتي حق چاپ و تكثير عكستان را نيز به ستاد خود نداديد؛ همچنين گفته بوديد كه هوادارانتان نبايد در حمايت از شما مرتكب بيادبي نسبت به كسي شوند.
ولي در ايام انتخابات نه تنها عكس و پوسترهاي شما به شكل وسيع پخش شد، بلكه با استفاده از رنگ سبز، انواع تيشرت، مچبند، سربند، مانتو و ساير ملزومات تبليغي به رنگ سبز نيز ميان هوادارانتان پخش شد كه فقط در يك مورد آن گفته ميشود كه خانم فائزه هاشمي 200 هزار مانتوي سبز توزيع كرده است.
همچنين ايراد اتهامات فراوان از سوي شما و هوادارانتان به يك كانديداي مشخص، فصل ديگري از نقض موازين اخلاقي را به نمايش گذارد و در اين ميان امكانات عمومي نيز در ستاد شما به شكل گسترده مورد استفاده قرار گرفت و از جمله دانشگاه آزاد در سطح تمامي كشور، كليه رايانههاي موردنياز ستادهاي شما را تامين كرد.
157. آيا اين تفاوت گفتار و كردار شما چگونه قابل توجيه است؟
158. آيا اگر مردم اين امر را نشانگر نوعي عوامفريبي و دروغگويي به خود محسوب كنند، راه به خطا رفتهاند؟
جناب آقاي موسوي! منابع خبري گزارش دادند كه تمام رايانههاي موجود در ستادهاي شما را دانشگاه آزاد با دستور آقاي جاسبي تامين كرده است و رئيس دانشگاه آزاد نيز صحت اين خبر را تاييد نمود، آيا شما نيز اين خبر را تاييد ميكنيد؟! اگر تاييد نميكنيد:
159- چرا در زمان انتشار اين خبر و تاييد آقاي جاسبي نسبت به آن واكنش نشان نداديد؟
160- رايانههاي ستادهاي شما در سراسر كشور از كجا تامين شد؟
161- جناب آقاي موسوي! در افواه عموم مردم شايع شده است كه در ستاد جنابعالي از اموال برخي مراكز عمومي (همچون ستاد بهينهسازي مصرف سوخت به رياست آقاي مهدي هاشمي) به شكل گسترده و غيرقانوني استفاده شده است؛ آيا اين مطالب، صحت دارد؟ اگر نه، چرا در طول چند ماه گذشته نسبت به اين شايعات، هيچ واكنشي از خود نشان نداديد؟
162- جناب آقاي موسوي! هزينههاي سرسامآور و باور نكردني ستادهاي انتخاباتي شما (از جمله تهيه صدها هزار مانتو سبز و كرايه هواپيماهاي اختصاصي براي سفرهاي تبليغاتي و...) از چه محلي و توسط چه كساني تامين ميشد؟
163- جناب آقاي موسوي! در خلال مناظره با آقاي كروبي ادعا كرديد كه، با بالا بردن تعرفه موبايل و تغيير تعرفه شكر و خودرو، سودي حاصل شد كه مخارج تبليغاتي انتخاباتي آقاي احمدينژاد را از آن محل تامين نمودند؛ چرا جنابعالي براي اين اتهام بزرگ خود هيچ مدرك و سندي ارائه نكرديد؟
- جناب آقاي موسوي! خبرنگار مجلّه تايم آمريكا يك روز قبل از انتخابات (21 خرداد) با جنابعالي مصاحبه كرد و پرسيد اگر شما پيروز نشويد به طرفداران خود چه خواهيد گفت؟ شما پاسخ داديد كه «تغيير از مدتي قبل آغاز شده و بخشي از آن به پيروزي در انتخابات مربوط ميشود؛ بخشهاي ديگر ادامه خواهند يافت و هيچ عقب گردي در كار نيست». لطفا پاسخ دهيد كه:
164- در جمله بالا منظورتان از كلمه «تغيير» چيست؟ و آن بخش از «تغيير» كه بدون ارتباط با پيروزي انتخابات، ادامه خواهد يافت، كدام است؟
165- جناب آقاي موسوي! جنابعالي روز قبل از انتخابات در مصاحبه با مجله تايم آمريكا موكدا ابراز داشتيد كه «تجمعات چشمگير هفتههاي گذشته، احتمالا ماهيت ساختار قدرت را به نحوي بنيادين دگرگون خواهد ساخت و در واقع اين با فشار بر رهبر نسبت به پذيرش افكار عمومي رخ خواهد داد»؛ اگر اين جملهها يا بخشي از آن را جنابعالي به زبان نياوردهايد يا «تايم» به شكلي تحريفآميز منتشر كرده است، چرا تكذيب نكرديد و توضيح نداديد؟ و اگر اين سخنان را شما بيان كردهايد، آيا اين جملات به معناي مخالفت و عدم التزام شما به قانون اساسي، حاكميت اسلام در عرصههاي حكومتي و اصل ولايت فقيه نيست؟
166- جناب آقاي موسوي! جنابعالي روابط خارجي آقاي احمدينژاد را متضمن پايمال شدن عزت ايران ميخوانديد؛ به نظر شما چرا در نظرسنجيهاي خارجي، رئيس جمهور كنوني يكي از 3 چهره محبوب جهان عرب و جهان اسلام شناخته شده است؟ و چرا ايشان در نقاط مختلف جهان همچون آمريكاي لاتين از محبوبيت بسيار گستردهاي برخودار است؟
جناب آقاي موسوي! مسبوقيد كه آقاي سعيد حجاريان، نظريهپرداز جريان اصلاحات، سال 1387 توسط فردي به نام سعيد عسگر ترور شد، همچنين شنيدهها حاكي است كه تروريست مزبور مسئول ستاد انتخاباتي شما در منطقه شهر ري بوده است حال از شما ميپرسيم كه:
167- اگر اين سخن صحت ندارد، چرا آن را تكذيب نكرديد و اگر صحت دارد، چرا وي را در اين مسئوليت قرار داديد؟
168- آيا از اين مطلب نميتوان نتيجه گرفت كه آقاي حجاريان، به دستور يك نيروي دوم خردادي و توسط يك نيروي دوم خردادي ديگر ترور شده بود؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در يكي از برنامههاي تبليغات انتخاباتي خويش در رسانه ملي حاضر شده و عدم حضورتان در رسانهها طي 20 سال اخير را به ممنوعالتصوير بودن خود منتسب ساختيد در حالي كه تهيه كنندگان مختلف سيما از اين اتهام جنابعالي متعجب شدهاند از جمله:
ـ علي زاهدي (تهيه كننده برخي برنامههاي پربيننده شبكه سه همچون "فوقالعاده "، "محرمانه "، "كولهپشتي " و "پنجره شبانه ") اعلام كرده كه در فهرست مصاحبههاي متعددي كه آقاي فرزاد حسني، مجري اين برنامهها، از شخصيتهاي مختلف كشور گرفته، نام جنابعالي نيز وجود داشته است اما پيگيريهاي مداوم، به نتيجه مثبتي منجر نگرديده و جنابعالي همواره از مصاحبه امتناع ورزيدهاند.
قدرتالله رحماني روزنامهنگار و جانباز قطع نخاع كه مصاحبه 16 ساعتهاش با آقاي هاشمي رفسنجاني به صورت يك كتاب توسط مؤسسه كيهان منتشر شده، از تلاشهاي مكرر و نافرجام خويش براي مصاحبه با جنابعالي پرده برداشت و گفت كه مسئول دفتر شما پس از مشاهده درخواست كتبي كه در ملاقات حضوري در دفتر جنابعالي به ايشان داده است ـ صريحا اظهار داشته كه «آقاي مهندس اصلا مصاحبه نميكند. نه با شما [كيهان]، با هيچ رسانه ديگري هم حرف نميزند. من تقاضاي شما را مطرح كردم ولي جواب ايشان منفي است».
وحيد جليلي سردبير سابق ماهنامه "سوره " و سردبير فعلي ماهنامه "راه " نيز از درخواستهاي كتبي براي تعيين وقت مصاحبه (كه در تاريخهاي 26 شهريور و 9 مهرماه 84 و نيز 21 اسفند 87 ارسال شده) و مخالفت جنابعالي با آن، سخن به ميان آورده است.
سوالات:
169- با توجه به تكذيبهاي مختلفي كه از سوي اصحاب رسانه و قلم نسبت به اين ادعاي شما به عمل آمده است، چرا جنابعالي عدم حضور خود را به "ممنوعالتصوير بودن " منتسب ساختيد؟
170- آيا اين ادعا براي رهايي بخشي از بار سنگين "بيتفاوتي سياسي "بيست ساله " نبوده است؟
171- آيا ميخواستيد با بيان اين جمله، خود را از اپوزيسيون نظام معرفي كرده و آراء "تحريميها " را به نفع خويش مصادره كنيد؟
172- آيا مطبوعات دوم خردادي و وابسته به جناح متبوع جنابعالي نيز در اين مدت شما را تحريم كرده بودند؟ چرا با آنها مصاحبه نكرديد؟
- جناب آقاي موسوي! در ايام تبليغات انتخاباتي ضمن سخنراني در اجتماع دانشجويان زنجان در تخطئه سياست خارجي دولت نهم فرموديد «در زمينه سياست خارجي شاهد تناقضهاي متعددي هستيم، مثلا درباره مسائل ملي صحبتهايي ميكنيم، اما بعد زير پرچمي مينشينيم كه در آن به جاي نام خليجفارس، نام خليج عربي درج شده است».
ميدانيد كه در عبارت «دول الخليج العربيه» تاي تأنيثي كه بر سر «العربيه» آمده با توجه به مذكر بودن لفظ "الخليج " نميتواند صفت آن باشد و اين صفت به كمله "دول " ـ كه جمع مكسر دوله و مونث است ـ تعلق دارد؛ بنابراين، ترجمه صحيح آن، "دولتهاي عربي خليج " است و ترجمه "دولتهاي خليج عربي " صحيح نيست.
سوالات:
173- آيا به راستي جنابعالي به همين راحتي اتهامات ناروا و غلط را براي مخدوش ساختن عملكرد رقيب خويش مطرح ميفرماييد؟
174- چرا شما پس از كسب اطلاع از ناروا بودن اين ادعا و ناوارد بودن اين اتهام سنگين، درصدد تصحيح موضع غلط خويش و جبران آن برنيامديد؟
175-آيا ايراد اين اتهام را به نوعي فريبكاري و دروغگويي محسوب ميفرمائيد؟
176- آيا با اين شگردها ميخواستيد اخلاق و معنويت را در جامعه حاكم كنيد؟
جناب آقاي موسوي! شما در مصاحبه 18دقيقهاي كه روز 24فروردين با نشريه تايمز مالي(فايننشال تايمز) داشتيد، درپاسخ به اين سوال كه آيا آقاي احمدينژاد را خطري براي ايران و نظام سياسي جمهوري اسلامي ميدانيد؟ با اتخاذ موضعي معقول و منطقي گفتيد «آقاي احمدي نژاد رئيس جمهور ماست و به همين دليل به او احترام ميگذارم. انتقاداتي درباره نظرات و رفتار ايشان وجود دارد. اين در كشورهايي مثل ما كه در آنها آزادي وجود دارد، طبيعي است. من خود آقاي احمدينژاد را خطر نميبينم». و در جواب اين سوال كه«آيا اگر او مجددا انتخاب شود، كشور به بحران خواهد رفت؟ پاسخ داديد «نميخواهم اين را بگويم و دوست ندارم از كلمات خشن استفاده كنم».
حال با مطالعه پاسخهاي جناب عالي و عملكرد بعدي شما اين سوالات به ذهن متبادر ميشود كه:
177-در عرض كمتر از دو ماه(از فروردين تا خرداد 88) چه اتفاقي افتاد كه مواضع شما نسبت به آقاي احمدي نژاد تغيير اساسي پيدا كرد و شما آقاي احمدينژاد را خطري براي آينده ايران و انقلاب دانستيد و ترجيح داديد كه در مورد ايشان از كلمات بسيار خشن و تند استفاده كنيد و به شديدترين شكل ممكن او را مورد هجوم و حمله قرار دهيد؟
178- شما در اين مصاحبه، آقاي احمدي نژاد را خطر ندانستيد اما بعدا در جريان تبليغات انتخاباتي، بارها اعلام كرديد كه به دليل احساس خطرشديدي كه از ناحيه قانون گريزيها و دروغگوييهاي ايشان براي كشور احساس ميشد، به عرصه انتخابات وارد شديد، آيا اين تفاوت در مواضع، نوعي عدم صداقت شما با مردم محسوب نميشود؟
جناب آقاي موسوي! شما در خلال تبليغات انتخاباتي درباره مرزبنديتان با برخي گروههاي اصلاحطلب و دستجات معاند، گفتيد كه به «خودي» و «غيرخودي» اعتقاد نداريد و از همه گرايشهايي كه از شما حمايت كنند، استقبال ميكنيد، همچنين ميدانيد كه امام امت فرمودند « در ميان شما باشم يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش ميكنم نگذاريد انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بيفتد».
سوالات:
179- آيا منظور امام(ره) از نااهلان و نامحرمان همان «غيرخودي»ها نيست؟
180-وقتي كه امام به «خودي» و غير«خودي» اعتقاد دارند،شما به عنوان پيرو ايشان چرا اعلام ميكنيد كه به اين بحث اعتقاد نداريد؟
جناب آقاي موسوي! شما در خلال تبليغات انتخاباتي و پس از آن اعلام كرديد كه رنگ سبز را به نشانه علاقه وفاداري به اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام انتخاب كردهايد، از سوي ديگر به گفته نشريه «اخبار روز» ارگان گروهك كمونيستي فدائيان خلق، اين سازمان نيز خود را به جريان سبز منتسب ميداند و آنها نيز حضور خويش در اين جريان را به سخنان شما مستند ميكنند كه گفتهايد «جنبش سبز يك رنگين كماني و چند صدايي است». در اينجا سوالاتي به ذهن متبادر ميشود كه پاسخ شما را طلب ميكند.
181. آيا شما سخنان ادعايي فدائيان خلق را بر زبان آوردهايد و گفتههاي اين گروهك معاند و ملحد را تاييد ميكنيد؟
182. اگر اين گونه نيست چرا اين اظهارات، از سوي جريان سبز، كه (بحمدالله) سخنگويان ادعايي فراوان در داخل و خارج از كشور دارد، تكذيب نميشود و اگر ايراد اين سخنان را از سوي خودتان تاييد ميكنيد، چطور ميخواهيد بين مرام ائمه عليهمالسلام و مشي كمونيستها، وفاق ايجاد كنيد؟
183. آيا امام خميني (ره) كه شما خود را پيرو ايشان ميخوانيد در دوران مبارزات خويش عليه رژيم ستمشاهي با كمونيستها نيز مغازله داشتند يا از ابتدا صف خودر ا از آنان جدا كردند؟
جناب آقاي موسوي! جناب عالي و متحدانتان در انتخابات ميكوشيد كه اكثريت خاموش را رو در روي نظام نشان دهيد و مدعي بوديد كه شما و جناحتان ميتوانيد آن اكثريت را به صحنه بياوريد.
184. آيا معجزه 22 خرداد و مشاركت 85 درصدي واجدان شرايط راي دادن مويد آن نبود كه اتفاقا همين اكثريت خاموش، كساني بودند كه دغدغه عدالت داشتند؟
185. آيا حضور آنها در انتخابات و راي بينظيرشان به رقيب شما بدين خاطر نبود كه ميديدند جريان سرمايهداري جهاني و صهيونيسم بينالملل و امپرياليسم خبري در صفوف به هم فشرده براي حمايت از يك چهره به ظاهر موجه به ميدان آمدهاند؟
186. آيا مشاركت اكثريت خاموش در اين دوره بدان جهت نبود كه احساس كردند اين دفعه اختلافات كانديداها جنگ زرگري نيست و اشرافيگري و عدالتخواهي با همه توان، رودرروي هم قرار گرفتهاند و لذا آن اكثريت خاموش در حمايت از عدالتخواهي وارد ميدان شدند؟
****
جناب آقاي موسوي! فرزندان شهيد بهشتي (آقايان محمدرضا و عليرضا بهشتي) جزء نزديكترين متحدان جناب عالي در ستادتان بودند و شما حفظ حرمت آنان را به دليل احترام به پدر شهيدشان ضروري ميدانستيد و به همين دليل پس از بازداشت يكي از آنها سريعا اطلاعيه داده و از اين حادثه ابراز تاسف نموديد؛ از سوي ديگر شهيد بهشتي در آخرين مصاحبه خود كه در روزنامه جمهوري اسلامي 27 تير 1360 (يعني بيست روز پس از شهادت ايشان) درج شد، نسبت به ولايت فقيه و ضرورت اعتقاد رئيس جمهور به آن ميگويند «اصل ولايت فقيه، يعني رهبري و امامت يك اسلامشناس عادل درستكار مورد قبول مردم در قانون اساسي ما به عنوان يك وسيله اعتماد و اطمينان براي جامعه تصويب شده است، رئيس جمهور ما بايد نسبت به اين اصل، هم كاملا آشنا باشد، و هم ايمان داشته باشد.»
187. اين اين سوال مطرح است كه در جريان انتخابات رياست جمهوري و حوادث پس از آن، جنابعالي در عمل، نسبت به اصل ولايت فقيه چقدر اعتقاد و التزام نشان داديد و تا چه ميزان طرفدارانتان را به اطاعت از ولي فقيه فرا خوانديد؟
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در جريان اغتشاشات پس از انتخابات، روز 25 خرداد كه به ديدار رهبر معظم انقلاب رفتيد، ايشان گفتند: «لازم است كارها را با متانت و آرامش پيگيري كنيد... شما هم مسايل موردنظر را از طريق قانوني پيگيري كنيد.»
سوالات:
188. شما كه در جريان تبليغات انتخاباتي مكررا بر تبعيت و فرمانبرداري از ولايت فقيه تاكيد داشتيد، چرا به دستور معظمله تمكين نكرديد و شكايت خود را از طريق قانوني پيگيري ننموديد؟
189. شما در دوران تبليغات انتخاباتي همواره به مردم توصيه ميكرديد به كانديدايي راي دهند كه روراست باشد و دروغ نگويد، حال اين سوال پيش ميآيد كه آيا تاكيدات جناب عالي مبني بر اطاعت از رهبري، از روي صداقت بود يا خير؟ اگر از روي صداقت بود، چرا پس از انتخابات به فرمان رهبر عمل نكرديد؟
جناب آقاي موسوي! شما در مناظره (يا به تعبير صحيحتر: گفتوگو) با آقاي كروبي دو نمودار درباره ضريب جيني را به مردم نشان داديد و يكي از آنها را گراف نمايش داده شده توسط آقاي احمدي نژاد خوانديد و با رد صحت آن، نمودار ديگري را به عنوان گراف صحيح به نمايش گذارديد. بعدا معلوم شد كه گراف نمايش داده شده توسط آقاي احمدي نژاد، آن چيزي نبوده است كه شما آن را به ايشان منتسب ساخته و صحت آن را رد كرده بوديد.
190. چرا شما نمودار ديگري را به عنوان گراف موردنظر آقاي احمدينژاد به نمايش گذارديد؟ آيا اين با شعار «صداقت» سنخيت دارد؟ آيا اين اقدام دروغگويي به مردم محسوب نميشود؟
191. جناب آقاي موسوي! شما طي ملاقات با آيتاللهالعظمي نوري همداني در ايام قبل از انتخابات، از آقاي احمدينژاد بسيار بدگويي كرديد تا بلكه نظر ايشان را تغيير دهيد؛ نقل است كه ايشان در پاسخ فرمودند «يعني در اين 4 سال آقاي احمدينژاد هيچ كار مفيدي انجام نداده است؟ شما در اين 20 سال كجا بودي و چه كردي؟»
آيا شما براي اين سوالات معظم له پاسخي داريد؟
192. جناب آقاي موسوي! سركار خانم دكتر زهرا مصطفوي فرزند گرامي حضرت امام از شما سوالي پرسيدهاند كه يك سايت اينترنتي آن را درج كرده است. ما عينا همين سوال را درج و پاسخ جنابعالي را طلب ميكنيم: «پرسش من از موسوي اين است كه چگونه ميتوانيم افرادي مثل نهضت آزادي را كه با آنها اختلافنظر داريم در مناصب اجرايي به كار گرفته و به آنها مسئوليت بسپاريم؟
جناب آقاي موسوي! جناب عالي خود را فرزند آذربايجان ميخوانيد و در جريان تبليغات انتخاباتي بر حقوق قوميتها در چارچوب ايران يكپارچه تاكيد فراوان داشتيد؛ از سوي ديگر، آقاي خاتمي _ كه 10 سال وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و 8 سال رئيس جمهور ايران بودهاند و در انتخابات اخير از بزرگترين و نزديكترين متحدان شما به شمار ميرفتند_ به خود اجازه دادند كه در حضور برخي از شخصيتها به هموطنان آذري در قالب يك لطيفه توهين كنند، ميدانيد كه اين لطيفه از طريق تلفن همراه منتشر شد و نيز مسبوقيد كه هموطنان غيور آذري در اعتراض به اين اقدام آقاي خاتمي، به آقاي مجيد انصاري_ كه براي سخنراني انتخاباتي در حمايت از جناب عالي به تبريز رفته بود_ اجازه سخنراني ندادند؛ خوب است در اين زمينه براي تنوير افكار عمومي به سوالات زير پاسخ فرماييد:
193: آيا فكر نميكنيد كه اين قبيل لودگيها يكي از علل ريزش آراء شما در سرزمين مادريتان باشد؟
194. چرا جناب عالي از اين سخنان آقاي خاتمي اعلام برائت نكرديد؟
195. آيا بهتر نبود به جاي آنكه در علتيابي شكست خويش به حربه تقلب روي بياوريد، قبلا اين «غضنفر»ها را در اطراف خود شناسايي نموده و آنان را از خود دور ميساختيد؟
مطالب مرتبط:
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹ ساعت 0:8 توسط ادمین2
|