رابطه ی چاکرا های بدن با نحوه وضو گرفتن

رابطه ی چاکراهای بدن با نحوه وضو گرفتن
با عمل مسح يكي از مهمترين چاكراهايبدن - چاكراي تاج - تحريك ميشود.
از ديد دانش مدرن هم بيشترين حجم استرسهاي محيطي در پوستصورت ذخيره ميشود. پس اگر هر چند ساعت به چند ساعت، دستي بر رويصورت بكشيم؛ در پايان روز بسيار آرامتر هستيم. به هنگام وضو گرفتن، اينفرآيند با آب - بخصوص با آب سرد - همراه ميشود كه تأثير آن را بيشتر همميكند. راجع به آب سرد و اهميت آن در صفحات آتي صحبت خواهد شد.
مرحله بعدي كشيدن دستها بر روي يكديگر است. ابتدا با دست چپ ازآرنج تا نوك انگشتان دست راست را لمس ميكنيم. حركات به گونهاي است كهدست راست كاملاً پوشيده ميشود. يكي از چهار نادي (كانال انرژي) اصليبدن در دست راست است. حركت رو به جلو باعث تحريك اين نادي و تخليهشديد انرژيهاي راكد باقي مانده در آن ميشود. انرژيهاي راكدي كه بهصورت حب و بغض و خستگيهاي روزانه نمود پيدا ميكنند.لمس كردن تا كفدست و نوك انگشتان ادامه پيدا ميكند. گويي دست چپ، انرژيهاي راكد رامشايعت نموده تا از خروج آنها از بدن مطمئن گردد. اين عمل دو تأثير فوِالعاده مهم دارد. در ابتدا چاكراهاي كف دست و نوك انگشتان دست راست را باشدت باز و فعال ميكند. و در ادامه باعث تبادل انرژي سمت چپ و راست بدنميشود.
در كف دست چپ هم يك چاكراي مهم وجود دارد كه به هنگام انرژيدادن ميتوان از آن كمك گرفت. به هنگامي كه با كف دست چپ بر روي دستراست ميكشيم؛ انرژي سمت چپ بدن را نيز بر روي دست راست ميريزيم.انجام اين عمل تأ ثير زيادي بر روي ايجاد تعادل بدن دارد و انرژيهاي دو گانهبدن را متوازن ميكند. بر طبق فلسفه تائو و اعتقاد مردم چين بدن از دو بعدمتضاد ساخته شده كه مدام در حال تقابل با يكديگر هستند. زماني كه تعادل ايندو بعد به هم بخورد؛ بيماري رخ ميدهد. اين دو بعد را يين و يانگمينامند. تمام هنر يك رزميكار چيني درك اين دوگانگي و به تعادل رساندن آناست.
هنگامي كه با دست راست، دست چپ را لمس ميكنيم؛ انرژي سمتراست بدن نيز به سمت چپ راه يافته و تعادل كامل ميشود. در اين هنگامچاكراها به تعادل بالايي رسيده كاملاً متوازن ميشوند. اين توازن بهترين بستربراي برنامه ريزيهاي بعدي است. فردي را تصور كنيد كه از پلههاي زيادي بالاميرود و در يكي از پاگردها لحظهاي ميايستد تا خستگي در آورده و دو مرتبهتعادل را در بدن خود ايجاد كند. بالطبع پس از ايجاد تعادل و رفع خستگي باقدرت بيشتري ميتواند از پلهها بالا رود.
باز شدن چاكراهاي كف دست تأثير بسيار زيادي بر روي كليت انرژي بدنميگذارد.چاكراهاي دستها ادامه چاكراي قلب هستند. چاكراهاي كف دست وپا در درمانگري از اهميت خاصي بر خوردارند. به طوريكه پس از انرژي دادن بهآنها، بر خلاف ساير چاكراها، نبايد تثبيت شوند. اين چهار نقطه همانند انتهايشلنگهايي هستند كه بايد به بيرون باز باشند. در غير اين صورت انباشتگيشديدي در كالبد انرژي و سپس در جسم فيزيكي بوجود ميآيد. باز و فعالبودن اين چاكرا ارتباط مستقيمي با سرزندگي و سلامتي فرد دارد. هر چه شماسرحالتر و سالمتر باشيد؛ چاكراهاي كف دست و پاي شما بزرگتر و فعالترهستند.
يكي از دلايل كلافگي و سر رفتن حوصله بسته شدن اين چاكراست.فلز، چاكراها را ميبندد. به طور كلي تماس مستقيم فلز با هيچ نقطهاي از بدنتوصيه نميشود. براي درك بهتر تأثير آن ميتوانيد آزمايش سادهاي انجام دهيد.اگر در كف هر يك از دستهاي خود يك سكه بگذاريد و براي دقايقي آنهارا نگهداريد؛ پس از مدتي به شدت احساس كلافگي و خفگي ميكنيد. گويي در درونقفسي قرار گرفتهايد. سكههاي فلزي قادرند چاكراهاي شما را مسدود كنند.تماس طولاني مدت با فلز به تنهايي ميتواند مسبب بيماريهاي مختلفي گردد.ريشه بسياري از بيماريهاي شايع ميتواند وسايل و ابزارهاي فلزي باشد كه همهروزه با پوست بدن - بخصوص نقاط حساسي نظير پيشاني، فرِ سر و كفدست و پا - در تماس قرار ميگيرند.
به وضو بر روي ريز چاكراهاي انگشتان نيز تأ ثير ميگذارد. در اين عملبخصوص چاكراهاي انگشتان شست، مياني و انگشت كوچك تحريكميشوند. تحريك چاكراي انگشتان دنباله تحريك و فعاليت صحيح چاكرايكف دست است.
انجام مرحله بعد يكي از كليديترين تأثيرات انرژيكي را با خود به همراهدارد. اين عمل مسح سر است. با تحريك فرِ سر يكي از مهمترين چاكراهايبدن - چاكراي تاج - تحريك ميشود. اين چاكرا دروازه تجربيات روحاني استو فعال بودن آن از نشانههاي معنوي بودن فرد است. فعاليت اين چاكرا باضخامت طناب روحي نيز در ارتباط است. اين چاكرا حالت تفوِ و برتريخاصي بر روي ساير اندامها داشته و تحريك آن، بر روي عملكرد تمامي بدنتأثير ميگذارد. به هنگامي كه اين چاكرا كاملاً باز و فعال شود؛ همانند تاجدرخشان و نوراني بر روي سر به تلألو ميپردازد. شايد تاجي كه پادشاهان بر سرميگذارند؛ نمادي جسماني و بسيار كوچك از اين وضعيت برتر باشد. لمسكردن فرِ سر تأثير زيادي نيز بر هماهنگ كردن فعاليت نيمكرههاي مغز دارد.نيمكره چپ بيشتر مربوط به استدلال، منطق و امور دنيوي است. هنگامي كهفرد زياد درگير مسايل و مشكلات دنيوي ميشود اين نيمكره به شدت فعالميشود. نيمكره راست بيشتر مربوط به احساسات و عواطف است. قابليتهايهنري، لذت بردن و خلسه همگي مربوط به فعاليت اين بخش از مغز هستند.بخاطر شرايط محيطي ممكن است در يكي از اين حالات افراط شود. كساني كهزياد درگير مشغلههاي زندگي شده، مسئله رياضي حل ميكنند و كمتر به بعدروحاني و استراحت خود بها ميدهند؛ داراي فعاليت زيادي در نيمكره چپهستند. به همين ترتيب كساني كه درگير مسايل عاطفي و هنر شده، كمترمسئوليت پذير بوده و نسبت به مسايل جاري زندگي بي تفاوت ميشوند؛ داراينيمكره راست فعالتري هستند. هر دو اين حالات افراط است و سلامتي فقط درصورتي حادث ميشود كه اين دو به تعادل برسند. لمس كردن فرِ سر (مسحسر) باعث تحريك پل ارتباطي بين دو نيمكره و فعاليت غده پينه آل ميشود.بدين ترتيب تعادلي نسبي در وضعيت فعاليت نيمكرههاي مغز پديد آمده؛انرژي با سهولت بيشتري در آنها جريان مييابد. تحريك اين نقطه در تقويتحافظه نيز ميتواند تأثير گذارد.