572 سوال از ميرحسين موسوي (2)

اگر شما اين انتخابات را ناعادلانه ميدانستيد، چرا نامزد شديد؟ و چرا صبر كرديد و اين بيعدالتيها را پس از انتخابات مطرح و علم كرديد؟ آيا به اين دليل نبود كه پس از انتخابات ،هيچ دليلي براي اثبات تقلب نداشتيد؟
روزهاي تلخ پس از انتخابات...
الف) ادعاي تقلب
شبهه تقلب بزرگ
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در نامه خويش به شوراي نگهبان (به تاريخ 30/3/88) كه عليالقاعده بايد محكمترين استدلالها و مستندات خويش براي وقوع «تقلب گسترده» و «دستكاري در آراء» را در آن ارايه كرده باشيد، در نخستين بند به تجليل و دفاع از آقايان هاشمي رفسنجاني و ناطق نوري پرداخته و با تاكيد بر محتواي مناظرههاي انتخاباتي مينويسيد: «در ايام تبليغات و خصوصا در مناظره آقاي احمدي نژاد، اتهامات بزرگي عليه بعضي از شخصيتهاي حقيقي از جمله آيتالله هاشمي رفسنجاني و نيز آقاي ناطق نوري ... در رسانه ملي مطرح شد كه... اين اتهامات، خوراك اصلي تبليغات انتخاباتي آقاي احمدي نژاد عليه ساير نامزدها، خصوصا اينجانب قرار گرفت.»
196. آيا منظور شما اين است كه سخنان آقاي احمدي نژاد در مناظرهها عليه برخي شخصيتها و آقازادهها، به تحريك و «اغفال» گسترده مردم منجر شده و آراء را جابهجا كرد؟ آيا در اين صورت جناب عالي ميپذيريد كه رقيبتان راي بسيار بالايي آورده و اصولا در فرآيند انتخابات تقلبي رخ نداده است؟
197. اگر واقعا چنين اعتقادي داشتيد، چرا پس از مناظره با آقاي احمدي نژاد، ضمن طرح اين مطالب، از دور رقابتها خارج نشديد؟ و چرا در مناظرههاي بعدي نيز شركت جستيد و چرا شامگاه 21 خرداد خود را قاطعانه پيروز انتخابات خوانديد؟
198. اينكه بند اول نامه شما به تجليل آشكار از آقايان رفسنجاني و ناطق نوري اختصاص دارد بدين معنا نيست كه ناخواسته ريشه اصلي درگيريهاي بعد از انتخابات را بازگو كردهايد كه همان «جوشش آتشفشاني» و «دود آتش» و «بنزيني» بود كه قبلا آقاي هاشمي در نامه به مقام معظم رهبري هشدار آن را داده بود؟
به راستي چه رابطهاي ميان نامه آقاي هاشمي به رهبر و اين نامه جنابعالي وجود دارد؟ آيا شما در اين نامه اذعان ميكنيد كه اعتراض اصليتان به نام بردن از آقايان هاشمي و ناطق نوري و فرزندان آنها توسط آقاي احمدي نژاد، در مناظرههاي انتخاباتي است؟ اگر چنين نيست چه لزومي دارد كه اين موضوع را در پيشاني نامه خود قرار داديد؟
199. اگر فرضا بپذيريم كه آقاي احمدي نژاد در نام بردن از افراد فوق و انتساب سوء استفاده مالي به فرزندانشان مرتكب تخلف در تبليغات انتخاباتي شده باشد، آيا اين تخلف به معناي «تقلب» در نتايج است؟ ميدانيد كه به فرض ثبوت اين تخلف، هيچ خللي بر نتيجه انتخابات وارد نيست و آقايان هاشمي و ناطق و فرزندانشان بايد موضوع را از طريق قضايي، پيگيري و درخواست اعاده حيثيت كنند.
***
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در نامه خويش به شوراي نگهبان كه در خلال آن دلايل و مستندات خويش براي اثبات «تقلب گسترده» و «دستكاري در آراء» را ارايه نمودهايد، در بند دوم چنين مينويسيد: «ايشان [احمدينژاد] در مناظرههاي انتخاباتي اقدام به بيان مطالب خلاف امنيت ملي نموده كه نتيجه آن زير سوال بردن بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره) بود.» در مورد اين بخش از مطالب شما سوالاتي چند به ذهن متبادر ميشود:
200. آيا جنابعالي به عنوان يك نامزد انتخاباتي مسئوليتي در قبال تشخيص و صيانت از امنيت ملي داريد؟
201. آيا به طور طبيعي اين مسئوليت بر دوش رئيس جمهور نيست كه ضمنا رياست شوراي عالي امنيت ملي را نيز برعهده دارد؟ آيا آقاي احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهور صاحب تشخيص در مورد مصالح و امنيت ملي نيست؟
202. آيا اين روش شما به نوعي، گره زدن ميان منافع شخصي خودتان با «مصالح و امنيت ملي» نيست؟
203. اگر بر فرض، اقاي احمدي نژاد در مناظرهها مطالبي را برخلاف مصالح و امنيت ملي بيان كرده باشد و حتي فرضا بپذيريم كه امام راحل (ره) را نيز تضعيف كرده باشد، آيا اين دليل بر وجود «تقلب گسترده» در انتخابات و هنگام اخذ راي است؟
204. وانگهي اگر اين قدر حرمتها و مرزها توسط آقاي احمدينژاد شكسته شد چرا جناب عالي حاضر شديد در چنين انتخاباتي شركت كنيد و حتي خود را پيش از موعد، پيروز آن نيز اعلام كنيد؟
205. آيا اعتراض جنابعالي اين مطلب را به ذهن متبادر نميكند كه شما اعتقاد داريد كه چون حرمتها شكسته شد، آرا، اقاي احمدي نژاد به پيش از 24 ميليون رسيد؟
206. اين مدعا چه دخلي به بنيانگذار جمهوري اسلامي دارد كه جناب عالي مدعي شدهايد آن بزرگوار زير سوال رفتهاند؟ ايا شما _ دوستانتان_ در صدد هستيد به هر نحو ممكن، تمامي اقدامات خويش در دوران نخستوزيري را به طور فلهاي مورد تاييد امام خميني (ره) قلمداد نماييد؟
207. آيا معرفي جنابعالي در ايام تبليغات و پس از آن به عنوان «نخستوزير امام (ره» و طرح شعارهايي نظير: «راي ما يك كلام نخستوزير امام» اين مطلب را به ذهن متبادر نميكند كه با انتساب شما به امام و با استفاده از عناويني نظير: «تضعيف امام» و «زير سوال بردن بنيانگذار انقلاب اسلامي» راه را براي هرگونه نقد دوران صدارتتان ميبنديد؟ آيا اين در شان چهرهاي همچون شماست كه براي دفاع از عملكرد خويش در دهه شصت به چنين مطالبي متمسّك شويد؟
208. همچنين اگر اين استدلال شما را بپذيريم، آيا اين روش بحث در شرايط كنوني توسط آقاي احمدي نژاد نيز قابل اقتباس نيست؟ يعني آيا ايشان نميتواند بگويد كه انتقادهاي شديد جناب عالي و دو كانديداي ديگر از عملكرد ايشان در اين انتخابات، مصداق «زير سوال بردن ولي فقيه كنوني» است؟
***
جناب آقاي موسوي! شما 40676 ناظر در حوزههاي اخذ راي در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري داشتيد كه غالبا نه تنها در حين رايگيري و شمارش آراء هيچ اعتراضي نكردند بلكه با حضور در هنگام تنظيم صورتجلسه و مصاحبههاي مختلف، فرآيند اخذ راي را تاييد نيز كردند.
209. با اين حال چطور اتهام تقلب توسط شما مطرح شد؟
210. مگر نبايد اين اتهام پس از دريافت گزارشهاي فراوان از سوي هزاران ناظر شما تاييد ميشد. چطور جنابعالي بدون مراجعه به آنها و اخذ گزارشهاي ايشان، چنين اتهام سنگيني را مطرح نموديد؟
جناب آقاي موسوي! شما در بند سوم نامه به شوراي نگهبان در اثبات مدعاي خويشمبني بر وقوع تقلب بزرگ و جابجايي گسترده آرا، به عدم صدور كارت براي تعدادي از ناظران خود و آقاي كروبي استناد جسته و نوشتهايد: «كارشكنيهاي عديده مسئولان وزارت كشور و بسياري از فرمانداريها، از جمله فرمانداري تهران در ارايه كارتهاي نمايندگان... منجر به عدم امكان حضور تعداد قابل توجهي از نمايندگان ... گرديد و نمايندگان نامزدها هيچگونه نظارتي بر انتخابات نداشتند.»
در زمينه اين مدعاي جنابعالي سوالات زير به چشم ميخورد:
211. ميدانيم كه وزارت كشور براي 40676 نفر از نمايندگانتان كارت حضور در شعب اخذ راي صادر كرد كه با احتساب كل صندوقها (45713 صندوق) شما تقريبا در 90 صندوقها نماينده داشتهايد.
212. آيا اين امر ميتواند مويد ادعاي جناب عالي مبني بر كارشكنيهاي عديده مسئولان وزارت كشور ... در صدور كارت براي نمايندگان شما باشد يا بيانگر همكاري آن وزارتخانه با ستاد شما محسوب ميشود؟
213. همچنين آيا با حضور حدود 90% از نمايندگان جناب عالي در سر صندوقهاي اخذ راي آيا اين بيان شما كه «نمايندگان نامزدها هيچگونه نظارتي بر انتخابات نداشتند»، بيانصافي نيست؟
214. جناب عالي در 40676 صندوق (يعني حدود 90% صندوقها) نماينده داشتيد و به هر دليل_ كه فعلا وارد آن نميشويم _ در 5037 صندوق (يعني حدود 10% صندوقها)، نماينده نداشتيد. از نظر علم رياضي و آمار و احتمالات، آيا ميتوان عدم حضور نمايندگان شما در 10% از صندوقها را به قول خودتان «عدم حضور تعداد قابل توجهي از نمايندگان دانست» و چنين نتيجه گرفت كه به قول خودتان «هيچگونه نظارتي بر انتخبات نداشتهايد؟
215. آيا با وجود حضور نمايندگان شما در 90 صندوقها ميتوانيد مدعي شويد كه امكان تقلب بزرگ و جابهجايي آراء وجود دارد؟
216. شما كه با قاطعيت تمام از «تقلب گسترده» سخن گفتهايد، چرا در اثبات تخلفات احتمالي هيچ استنادي به دهها هزار ناظرتان نجستهايد و همواره كليگويي كردهايد؟
217. آقاي موسوي! ميدانيد براي انجام تقلبي به گستردگي 10 ميليون راي بايد در سطح كشور تخلفهاي وسيعي صورت ميگرفت و در اين صورت بايد لااقل هزاران نفر از ميان 40 هزار ناظر جناب عالي در محلهاي اخذ راي به شواهدي دست يافته و موضوع را به شما گزارش ميكردند. چرا شما به جاي استناد به گزارشهاي 40 هزار ناظر خود در مورد وقوع تقلب ادعايي، به «عدم وجود ناظر» ان خويش در ده درصد صندوقها اشاره ميكنيد كه حتي در صورت صحت ادعاي شما نيز نميتوان آن را به تنهايي دليلي بر وجود تقلب دانست؟
218. آيا شما عقلاً، اخلاقاً و قانوناً ميتوانيد مدعي شويد كه هرجا ناظر شما حضور نداشته قطعا تقلب شده و آن تقلب نيز حتما به زيان شما و به نفع آقاي احمدي نژاد بوده است؟
219. حتي در صورت سحت اين ادعا نيز چرا خواهان بازشماري تصادفي آراء در تعدادي از اين صندوقها نشديد تا در صورت اثبات ادعايتان، مراحل بعدي اعتراض خويش را مطرح سازيد؟
220. حتي اگر بپذيريم كه به فرض محال در 5000 صندوقي كه شما ناظر نداشتيد، تقلب شده و نيز بپذيريم كه در اين صندوقها هيچ كس به آقاي احمدي نژاد و دو كانديداي ديگر راي نداده و تمام آراء اين صندوقها به نام شما بوده و بپذيريم كه همه آراء يكجا به نفع آقاي احمدي نژاد خوانده شده است، در آن صورت با احتساب ميانگين 850 راي براي هر صندوق (هك از تقسيم تعداد كل آراء بر تعداد صندوقها به دست ميآيد) باز هم حدود 4 ميليون راي حاصل ميشود كه با رقم ادعايي شما براي تقلب (11 ميليون راي) تفاوت فاحش دارد. ملاحظه ميفرماييد كه در غير واقعيترين حالات و شرايط نيز روياي شما صادقه نيست و تعبير نميشود. بنابراين چرا بر روي ادعاي تقلب اين قدر اصرار ورزيديد؟
***
جناب آقاي موسوي! شما در بند چهارم نامه خويش به اعلام نتايج انتخابات بر اساس ارقام ارسالي از سوي شعبههاي اخذ راي توسط اينترنت اعتراض كرده و فرمودهايد: ستاد انتخابات در حالي كه هنوز تعدادي از شعب در حال شمارش آراي مردم بودند، اقدام به اعلام نتايج در حجم انبوه نمود. اين در حالي بود كه هنوز صورت جلسههاي موسوم به فرمهاي 22 و 28 از هيئتهاي اجرايي دريافت نشده و تنها ملاك ارايه آمار، ارقام موجود در سيستمهاي رايانهاي بود كه هيچگونه وجاهت قانوني ندارد و موجب التهاب اجتماعي و نگراني در جامعه بر اساس آمارهاي فاقد مبناي قانوني ميشود.»
از شما سوال ميكنيم كه:
221. اگر اعلام نتايج به قول شما: «هيچگونه وجاهت قانوني ندارد و موجب التهاب اجتماعي و نگراني در جامعه بر اساس آمارهاي فاقد مبناي قانوني ميشود، چرا جناب عالي در شامگاه 22 خرداد و خيلي زودتر از اولين اعلام نتايج توسط وزارت كشور، طي مصاحبهاي خود را پيروز قطعي انتخابات خوانديد و بيانيه پيروزي خويش را صادر نموديد و بعضيها هم به شما تبريك گفتند؟ آيا اين عمل شما وجاهت قانوني داشت؟
222. آيا در حالي كه هنوز صندوقها براي شمارش، بازگشايي نشده بود، اين اقدام شما كه به قول خودتان «بر اساس آمارهاي فاقد مبناي قانوني» پيروزي خويش را اعلام كرديد موجب «آلتهاب اجتماعي و نگراني را جامعه» نميشد؟
223. آيا بين ارقام اعلامي بر اساس شمارش رايانه _ كه آن هم از سوي شعب به طور مستقيم توسط اينترنت به ستاد انتخابات كشور ارسال ميشد_ با ارقامي كه بعدا به تفكيك اعلام شد، تناقض و تفاوتي گزارش شده كه مبناي تقلب دانسته شود؟
224. ميدانيد كه برخلاف دورههاي پيشين، تعداد آراي كليه صندوقها به تفكيك در سايت وزارت كشور قرار گرفته است و مسبوقيد كه در هر صندوق به طور متوسط قريب به يك نفر ناظر از سوي جناب عالي و قريب به دو ناظر از سوي چهار كانديدا و حدود 14 تا 18 نفر عوامل اجرايي، نظارتي و انتظامي حضور داشتند كه اين حضور از زمان پلمپ كردن صندوق در صبح روز اخذ راي تا پايان شمارش آراء و پلمپ نمودن مجدد صندوقها ادامه داشت؟ با توجه به اينكه هيچگونه تناقضي بين آمار موجود در سايت وزارت كشور با فرمهاي 22 و 28 _ كه با حضور ناظران كانديداها و عوامل قانوني مذكور تكميل شده _ اعلام نگرديده است؛ شما چطور ادعاي تقلب در انتخابات را مطرح كرديد و بدون ارايه مستندات قانوني، ابطال انتخابات را نيز خواستار شديد؟
225. آگاهيد كه كليه شعبهها و شهرها به طور مستقيم از طريق رايانه به ستاد انتخابات كشور متصل بودند و نتايج نهايي شمار آراء را علاوه بر تكميل و ارسال فرمهاي 22 و 28_ كه مقداري زمان بر بود_ به صورت رايانهاي نيز ارسال ميداشتند كه اين نتايج، توسط ستاد انتخابات كشور اطلاعرساني ميشد. به نظر شما آيا اعلام نتايج بر اساس گزارشهاي دريافتي از طريق اينترنت_ كه اختلاف و تفاوتي با نتايج قطعي نداشته است_ دليل بر تقلب موثر و بزرگ و جابجايي ده ميليون راي ميشود؟
226. مسبوقيد كه مردم قبل از انتخابات، شبهاي متمادي تا ديروقت در خيابانها حضور داشتند و به تبليغ نامزد موردنظر خويش ميپرداختند و شور انتخاباتي در اين دوره بينظير بود و به همين دليل، بسياري از مردم در شامگاه 22 خرداد، بيدار مانده و بيصبرانه منتظر اعلام نتايج بودند. خودتان قضاوت كنيد اگر ستاد انتخابات كشور به دليل ضرورت اجابت خواسته مردم، گزارشهاي اينترنتي ارسال شده از حوزهها را به اطلاع مردم برساند، آيا مرتكب خلاف و تقلب شده است؟
***
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در بند پنجم نامه ارسالي خود به شوراي نگهبان مدعي شدهايد: «صدها شعبه اخذ راي در مناطق مختلف كشور از جمله شيراز، تبريز، تهران و ... در ساعات قبل و بعد از ظهر دچار كمبود تعرفه اخذ راي شدند و اين امر موجب توقف چند ساعته رايگيري در آنها گرديد.»
پيرامون اين مورد، سوالات ذيل به ذهن متبادر ميشود؟
227. با توجه به اعلام وزاررت كشور به هر شعبه مبني بر اينكه به محض شروع استفاده از آخرين بسته صدبرگي راي، اتمام تعرفه خويش را اعلام كنند تا تعرفههاي جديد براي آنها ارسال شود، آيا اعلام اتمام تعرفه (در حالي كه هنوز يك بسته صد برگي راي وجود دارد) آنطور كه شما مدعي شدهايد، به معناي تعطيلي رايگيري ميباشد؟
228. چرا جناب عالي به طور مشخص به هيچ صندوقي كه در آن رايگيري متوقف شده باشد، اشاره نكردهايد؟
229. به فرض كه ادعاي شما درست باشد، آيا اتمام تعرفه در يك يا چند صندوق به معناي «تقلب گسترده» در انتخابات است؟
230. به فرض كه ادعاي جناب عالي را وارد بپنداريم، شما از كجا ميدانيد كه همه افرادي كه در حوزههاي تعطيل شده موفق به راي دادن نشدند، طرفدار شما بودهاند؟ از كجا معلوم كه بسياري از آنها قصد راي دادن به نامزدهاي ديگر و از جمله آقاي احمدي نژاد را نداشتهاند؟
جناب آقاي موسوي! شما در بند ششم نامه خود به شوراي نگهبان در اثبات تقلب بزرگ در انتخابات نوشتهايد كه: «در روز و زمان اخذ راي، طي بيش از هشتاد مورد نامه خطاب به آقاي كدخدايي سخنگوي محترم شوراي نگهبان» تخلفات فراوان توسط رابط شما به شوراي نگهبان تقديم شده است.»
در مورد اين بند، سوالات زير به چشم ميخورد؟
231. اولا چرا مطلب را مبهم و مجهول باقي گذاردهايد؟ چرا چند مورد از اين تخلفات را براي خوانندگان نامه خود ذكر نميفرماييد؟
232. ثانيا اگر جناب عالي در ميان اين هشتاد مورد حتي يك مورد داشتيد كه نشانگر تخلفي بزرگ و تقلبي موثر بود، چرا به عنوان يك سياستمدار، آن را در اين نامه، كه به عنوان مهمترين سند از سوي شما در اثبات تقلب در انتخابات دهم رياست جمهوري در تاريخ ثبت ميشود، ذكر نميكنيد؟ آيا شما به خاطر رعايت مصلحت كشور و انقلاب، اين موارد را آشكار نميسازيد؟ اگر چنين است، آيا صفآرايي خياباني و ريخته شدن خون دهها انسان به پاي ادعاي تقلب را منطبق با مصلحت ميدانستيد و ابراز مستندات خويش را خلاف مصلحت ميدانيد؟ آيا اين به معناي واهي بودن ادعاي «تقلب گسترده» از سوي شما نيست؟
جناب آقاي موسوي! شما در بند هفتم نامه خويش به شوراي نگهبان در اثبات وقوع تقلب بزرگ در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري، پيشبيني آقاي احمدينژاد مبني بر وقوع اقدامات ضدامنيتي و نيز اينكه ايشان به طور ضمني موفقيت خود را مسلم دانسته، را قرائني براي "برنامه ريزيهاي پشت پرده براي دستكاري در نتايج انتخابات " ميخوانيد.
233-آيا آقاي احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهور و رئيس شوراي عالي امنيت ملي با دسترسي گستردهاي كه به اخبار دارد، نميتواند و نبايد وقوع اقدامات ضد امنيتي را پيش بيني كند؟
234 -آيا آقاي احمدي نژاد تنها كانديدايي بود كه پيروزي خود را پيش بيني كرد؟ آيا ستاد جناب عالي و حتي خودتان به طور مكرر و با قاطعيت از پيروزي سخن نگفتيد؟ اگر چنين است، اين پيش بيني جناب عالي نميتواند به معناي دستكاري در آراء از سوي شما تلقي شود؟
235- اگر مربي يك تيم فوتبال،قبل از بازي از پيروزي تيم خود سخن بگويد(كه اين رجزخوانيها معمولا بين آنها رايج است) آيا تيم مقابل ميتواند اين كري خواندن را به معناي تخلف آن تيم در بازي بداند؟ آيا پيش بيني مربيان به معناي تباني آنها با داور است؟
236- حتي اگر فرض كنيم كه آقاي احمدي نژاد با اين سخنان، «قصد» تقلب داشته است آيا ميتوان اين«قصد»را به معناي«وقوع جرم»- كه در اين مورد«تقلب » در انتخابات است- نيز دانست؟ اگر قرار باشد قوه قضائيه هر كسي را به خاطر قصد و نيت تخلف ،محكوم سازد، به نظر شما آيا سنگ روي سنگ بند ميشود؟
***
جناب آقاي موسوي!جناب عالي در بند هشتم نامه خود به شوراي نگهبان به ماده 40 قانون جرائم نيروهاي مسلح استناد جسته و مدعي مداخله بسيج و نظاميان در انتخابات اخير شدهايد.
در مورد اين شبه، سوالات زير به نظر ميرسد:
237-آيا نفس هرگونه حضور و مداخله نظاميان در عرصه انتخابات ممنوع است؟ آيا نظاميان حتي حق شركت در انتخابات و راي دادن به نفع يك نامزد -و طبعا به زبان ساير نامزدها- را نيز ندارند؟
238 - اگر منظور شما از عدم مداخله نظاميان در انتخابات،به منزله لزوم عدم حضور آنان در ستاد يك كانديدا ويا تبليغ به نفع يك نامزد باشد،اين حرف صحيحي است ولي شما به كلي گويي بسنده كرده وهيچ مصداقي را براي اين تخلف در ستاد آقاي احمدي نژاد نام نبردهايد؟
239- ستاد جناب عالي با به كارگري يك سردار بازنشسته و تاسيس شاخه بسيجيان، رسما به عضوگيري از آنان ميپرداخت آيا اين عمل شما نقض صريح و مشخص همين قانون جرائم نيروهاي مسلح ، شمرده نميشود؟
240- با فرض آنكه تمام ادعاهاي شما را بپذيريم و قبول كنيم كه بعضي نظاميان در انتخابات به نفع رقيب شما وارد صحنه شده اند آيا اين عمل ،دليل بر وقوع «تقلب گسترده» در انتخابات ميشود؟
241-حتي اگر اين جرم واقع شده باشد، به وزارت كشور و دولت - كه متهمان رديف اول تقلب گسترده هستند- چه ربطي پيدا ميكند؟ آيا به نظر شما باطرفداري تعدادي بسيجي از يكي دو كانديداي رقيب جناب عالي(همچون آقايان احمدينژاد و سردار سرلشكر دكتر محسن رضايي) ميتوان مدعي شد كه نتيجه انتخابات به شكل گستردهاي يعني در حد ده ميليون راي به زيان شما و به سود آقاي احمدي نژاد پيدا كرده؟
جناب آقاي موسوي!شما همچنين در بخش ديكري از بند هشتم نامه خويش به شوراي نگهبان با استناد به ماده 68 قانون انتخابات به استفاده آقاي احمدينژاد از هواپيماي اختصاصي دولت و نيز حضور وزير خارجه در شهرهاي مختلف ايلام، كرمانشاه،سمنان ،گيلان، و.... استناد جسته و آن را مصداق « تخلف از فصول مختلف قانون مذكور[قانون انتخابات] به ويژه فصل هفتم آن » خوانده ايد در اين زمينه سوالات زير مطرح است:
242- آيا وقتي رئيس جمهور قانوني كشور براي تبليغات انتخاباتي دور دوم رياست جمهوري خود به استانها سفر ميكند،نبايد از هواپيما، نيروهاي محافظ و اقامتگاه حفاظت شده رئيس جمهور بهره بگيرد؟آيا آقايان هاشمي رفسنجاني و خاتمي در تبليغات دوره دوم رياست جمهوري خود به غير از اين ،عمل نمودند؟
243- آيا سفر منوچهر متكي - نه به عنوان وزير خارجه بلكه به عنوان يك شخص حقيقي- و اشخاص ديگر به چند شهر براي تبليغ انتخاباتي به نفع آقاي احمدي نژاد ، خلاف قانون است؟اگر خلاف است،به چه دليل ؟ وانگهي چرا مستندات خويش را براي وقوع تخلف ذكر نكردهآيد؟
244-آيا چنين مسالهاي در دوران آقايان هاشمي و خاتمي اتفاق نيفتاد ، كه بعضي از افراد سرشناس يا اعضاي كابينه آنها براي تبليغ به نفع رئيس جمهور به شهرها سفر كنند؟آيا شما در آن موارد هم به شوراي نگهبان شكايت كرديد يا سكوت اختيار نموديد؟
245-حتي اگر فرض كنيم كه افراد كابينه با استفاده از امكانات دولتي به شهرها سفر كرده و به نفع يكي از كانديداها، فعاليتهاي تبليغاتي انجام داده باشند، آيا اين امر وجود«تقلب گسترده» و جا به جايي ده ميليون آرا را ثابت ميكند يا حداكثر نوعي تخلف انتخاباتي محسوب ميشوند كه بايد مراجع قضايي به آن رسيدگي كنند؟آيا شوراي نگهبان با استناد به اين قبيل مطالب ميتواند انتخابات را در سراسر كشور«ابطال » كند؟
جناب آقاي موسوي! شما در پايان نامه مرقوم نمودهآيد:« نظر به مراتب فوق،انتظار دارم درخواست اينجانب درمورد ابطال انتخابات خرداد ماه مورد رسيدگي و اقدام قرار گيرد» در اين بخش،جنابعالي خود را در جايگاه شوراي نگهبان فرض كرده و موارد اتهام خويش به آقاي احمدي نژاد را عين جرم دانسته وبه جاي شوراي نگهبان حكم« ابطال» انتخابات را صادر وبراي اجرا به شوراي مزبور ابلاغ نمودهايد؟
246- آيا اين روال نوعي قانون گريزي و «خويش انگاري »نيست؟
247-آيا درست نبود كه جنابعالي به جاي صدور حكم و درخواست البطال انتخابات، از شوراي نگهبان خواستار رسيدگي به موارد شكايت خود ميشديد و در خاتمه، خواستار بازشماري آراء يا هر خواسته ديگر (مثلا تشكيل كميته مستقل حقيقت ياب) ميشديد؟
248- اگر جنابعالي معتقديد كه حكم ابطال صادر نكرده و از شوراي نگهبان درخواست رسيدگي به اتهامات خود را داشتهايد پس چرا بعدا كه شورا ي نگهبان ضمن رسيدگي به شكايات ،صحت انتخابات را تاييد كرد به حكم آن مرجع قانوني گردن ننهاديد؟
جناب آقاي موسوي!مسبوقيد كه تقلب گسترده در انتخابات و جابجايي ده ميليون راي به تنهايي توسط وزارت كشور ممكن نيود ونياز به هماهنگي شوراي نگهبان نيز داشت يعني بايد كليت نظام عليه شما و له آقاي احمدي نژاد موضع گرفته وبسيج شده باشد، سوال ما اين است كه:
249-اگر نظام در برابر جناح شما صف آرايي كرده باشد، چرا در انتخابات هفتم رياست جمهوري در دوم خرداد 1376 در برابر آقاي خاتمي كه بر آقاي ناطق نوري غلبه كرده بود،اين گونه صف آرايي نكرده؟
250- ميدانيد كه نتايج انتخابات مجلس ششم كه توسط آقاي خاتمي برگزار شد در حوزه تهران با اعتراض شديد آقاي هاشمي كه كانديداي نمايندگان از پايتخت يود، رو به رو گرديد و حتي شوراي نگهبان نتايج آن را تاييد نكرد و در نتيجه با حكم حكومتي رهبر معظم انقلاب انتخابات در تهران مورد تاييد قرار گرفت كه بر اثر آن افراطي ترين عناصر دوم خرداد- همچون خانم فاطمه حقيقت جو نماينده سابق تهران- كه در حال حاضر به امريكا پناه بردهاند و آقاي بهزاد نبوي ،محسن ميردامادي و صفايي فراهاني كه اينك در زندان هستند،به مجلس راه يافتند،اگر نظام و رهبري در فكر حذف جناح دوم خرداد از صحنه سياسي كشور بودند،چرا در آن شرايط كه آقاي هاشمي نيز در مقابل اصلاح طلبان قرار داشت، انتخابات تهران را باطل نكردند و حضور تندترين عناصر را در مهم ترين ركن قانونگذاري كشور تحمل نمودند؟
251-مگر رابطه شخصي جنابعالي و مقام معظم رهبري آن قدر نزديك نبود كه حتي بعضي از نزديكان به جريان اصلاحات همچون آقاي ابطحي( كه در ستاد آقاي كروبي فعاليت ميكرد) آمدن شما به عرصه انتخابات را نتيجه يك هماهنگي در سطح بالا ميدانستند با اين شرايط از رياست جمهوري شما چه خطري براي نظام احساس مي شد كه نياز به چنين تقلبي باشد؟
جناب موسوي! از حدود يك هفته به انتخابات، هواداران شما به نحو سازمان يافتهاي شعار ميدادند: «اگر تقلب بشه،شنبه قيامت ميشه» و اين مطلب را متحد انتخاباتي و همسرتان خانم زهرا رهنورد نيز بر زبان آورد و بدان رسميت بخشيد. در اين زمينه پرسشهاي زير مطرح است:
252. منظور از تقلب در شعار فوق چيست و طرفداران شما چگونه متوجه آن ميشوند تا قيامت به پا كنند؟
253. آيا امكان ندارد كه تقلب نشود و در عين حال شما نيز پيروز انتخابات نباشيد؟
254. آيا «تقلب نشدن» و «پيروز شدن» جناب عالي با يكديگر ملازمه دارد؟
255. آيا قيامت به پا كردن يعني استفاده از ساز و كارهاي قانوني؟ ايا شعار مذكور، مويد اين تهديد نيست كه در هر حال اگر موسوي برنده نشود، ما مملكت را كنفيكون ميكنيم؟
256. آيا اين شعار نشان دهنده نوعي ديكتاتوري پنهان و نقابدار نيست؟
***
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه هيئت شش نفره مجلس روز 27 خرداد به ملاقات آقاي هاشمي رفسنجاني رفتند. آقاي زاكاني نماينده مردم تهران و عضو آن هيئت پيرامون مطالب مطرح شده در آن جلسه ميگويد: «آقاي هاشمي در آن ملاقات اظهار داشتهاند كه موسوي جز به ابطال انتخابات قانع نيست و موارد ديگري را هم خواهان شده تا دست از اعتراض بردارد.» و نيز آقاي هاشمي افزوده است كه به جناب عالي اعلام كرده كه از مسير قانوني خارج نشويد.
257. با اين توضيح كه آقاي هاشمي اظهارات آقاي زاكاني را تكذيب نكرده است. آيا شما اظهارات آقاي زاكاني را تاييد ميكنيد؟ اگر پاسختان منفي است، چرا شما يا آقاي هاشمي آن را تكذيب نكرديد و اگر جوابتان مثبت است، چرا توصيه قويترين حامي خود را نپذيرفتيد و همچنان بر طبل ناآرامي كوبيديد؟
***
جناب آقاي موسوي! ملاحظه كرديد كه آقاي محسن رضايي خواستار بازشماري ده درصد صندوقها در شش استان با حضور نمايندگان خود شد و پس از بازشماري آراء و مشاهده عدم وجود مغايرت محسوس بين آراء اعلامي و نتايج بازشماري، در روز دوم تيرماه رسما شكايت خود را پس گرفت.
258. اولا شما كه اين مسئله را مشاهده نموديد چرا شكايت خود را پس نگرفتيد؟ آيا پيگيري آقاي محسن رضايي را قبول نداشتيد؟
259. ثانيا چرا خودتان از ساز و كار قانوني براي شكايت بهره نگرفتيد؟
جناب آقاي موسوي!
260. اگر جناب عالي واقعا در پي احقاق حق خود بوديد چرا در پي دعوت شوراي نگهبان براي حضور در صحن شورا و بيان ادله و مستندات خويش، در جلسه آن شورا شركت نكرديد؟
261. ميدانيد كه شوراي نگهبان هيئت ويژهاي (متشكل از آقايان ابوترابي، دري نجفآبادي، رحيميان، حداد عادل، ولايتي و افتخار جهرمي) را از گرايشهاي گوناگون سياسي براي پيگيري شكايتها و بررسي روند برگزاري انتخابات و بازشماري حداقل ده درصد از صندوقها تعيين نمود و قصد ايجاد زمينه مساعد براي رسيدگي قانوني به مدعيات شما را داشت. هيئت مزبور از جناب عالي خواست كه نماينده خود را معرفي كنيد تا با حضور ايشان به شكايتتان رسيدگي شود. چرا شما از اعزام نماينده خويش خودداري ورزيديد و با هيئت مزبور همكاري نكرديد؟
***
جناب آقاي موسوي! بنا به گزارش مفصل شوراي نگهبان_ كه در سايت آن شورا قابل دسترسي است _ روز يكشنبه هفتم تير 88 يك شخصيت سياسي ضمن تماس با شورا اظهار داشته كه طي مذاكره با شما و نمايندگانتان، جنابعالي خواستههاي جديدي را به شرح زير براي رسيدگي به شكايت خود مطرح كردهايد؟
1_ بازشماري آراء در چهار استان؛
2_ تطبيق سريال (شماره مسلسل) شناسنامهها با تهبرگ تعرفهها؛
3_ بررسي ميزان چاپ تعرفهها و تعرفههاي موجود؛
4_ بررسي خطوط نوشته شده بر روي اوراق تعرفه و اطمينان از اينكه يك خط نباشد.
سپس شوراي نگهبان و هيئت ويژه آن شورا به رغم محدوديت زماني _ كه فقط يك روز تا پاين مهلت بررسي باقي مانده بود_ با خواسته جنابعالي موافقت كردند و در جلسات هيئت ويژه شورا با نمايندگان شما (آقايان موسوي لاري و محتشمي پور) قرار شد جنابعالي درخواست خويش را به صورت كتبي به شوراي نگهبان اعلام فرماييد.
سوالات:
262. چرا شما حاضر نشديد درخواست خود را به صورت مكتوب ارسال كنيد تا مورد رسيدگي قرار گيرد؟
263. آيا بدين دليل نبود كه پس از رسيدگي به شكايت آقاي محسن رضايي و تاييد صحت نتايج انتخابات و انصراف وي از پيگيري شكايت خويش، شما مطمئن بوديد كه نتايج انتخابات صحيح است؟
264. جناب آقاي موسوي! با وجود عدم همكاري جنابعالي، شوراي نگهبان دستور بازشماري ده درصد از كل صندوقها (حدود 5 هزار صندوق) را صادر كرد. نتايج اين بازشماري _ كه با حضور معتمدين و روساي شوراي اسلامي هر شهر و حدود 300 نفر از نمايندگان نامزدها در مقابل دوربينهاي صدا و سيما انجام شد_ با نتايج اعلام شده تفاوتي نداشت. با اين حال، چرا باز هم شما بر اتهام تقلب پاي فشرديد؟
جناب آقاي موسوي! شما كه شبهه تقلب را مطرح كرديد، معلوم نساختيد كه آيا اين تقلب در پاي هر صندوق اتفاق افتاده يا در ستاد انتخابات و وزارت كشور؟
265. اگر مدعي هستيد كه تقلب در پاي هر صندوق اتفاق افتاده، در اين صورت بايد مدعي باشيد كه حدود 500 هزار معلم و معتمد محلي دست به دست هم داده و يكپارچه عليه شما اقدام كرده و در هر صندوق از 46 هزار صندوق به نفع آقاي احمدي نژاد تقلب كردهاند تا او به عدد 24.5 ميليون راي برسد.
آيا اين ادعا با اين پيشفرض كه بايد بيش از 500 هزار معلم و معتمد محلي در ايران متقلب باشند، از سوي شما پذيرفتني است؟
266. در جايي كه بيش از 40 هزار ناظر جنابعالي در حوزههاي اخذ راي حضور داشتهاند، چطور ممكن است عليه شما 10 ميليون راي تقلبي به صندوقها ريخته شود؟
267. اگر هم مدعي باشيد كه تقلب از بالا به پايي بوده، باز هم مدعاي شما ابطال پذير است زيرا وزارت كشور آمار كليه صندوقها را براي نخستين بار به تفكيك اعلام نمود و اگر نتايج دستكاري شده باشد، بايد آمار اعلام شده با آمار واقعي صندوقها مغاير باشد. در اين حال، شما كه در بيش از 40 هزار صندوق نماينده داشته و آنها هنگام شمارش آراء حاضر بوده و صورتجلسات با حضور آنها تنظيم شده است. چرا هيچ موردي از مغايرت را اعلام نكرديد؟
268. چرا حيثيت و آبروي حدود 500 هزار عامل اجرايي و نظارت انتخابات دهم را _ كه اغلب معلمان شريف كشور بودند_ با اتهام «تقلب» خدشهدار نموديد؟
***
جناب آقاي موسوي! مدتي پس از انتخابات از سوي كميته صيانت از آراء وابسته به شما طي يك فراخوان عمومي خواسته شد كه هر كس مدركي از تقلب در اختيار دارد، به اين كميته تحويل دهد. البته اين اقدام، امري پسنديده است لكن اين سوالات را مطرح ميسازد كه:
269. كميته صيانت از آراء كه درخواست مهمي چون ابطال انتخابات را مطرح ميكند و به كمتر از آن نيز راضي نيست. قاعدتا به اندازه كافي مدارك مستدل و محكمهپسند در اختيار دارد كه نيازي به استفاده از مدارك بيشتر نداشته باشد؛ اينك چه اتفاقي افتاده كه مدتها پس از انتخابات از مردم درخواست مدارك مربوط به تقلب را دارد؟
270. آيا اين بدين دليل نبود كه شما ابتدا ادعاي تقلب را مطرح و با فشار معترضين، درخواست ابطال انتخابات را نموديد و آنگاه كه با قاطعيت نظام در اجراي قانون مواجه شديد، در صدد گردآوري مدرك براي مدعاي خود برآمديد؟
271. آيا اسناد و مداركي دال بر تقلب به ستاد شما واصل شد يا خير؟ اگر پاسخ مثبت است، چرا آن اسناد را منتشر نكرديد؟
272. جناب آقاي موسوي! آيا ميدانيد كه آقاي دانيل كانينگر از كارشناسان سازمان سيا و معاون مديريت برنامههاي «خانه آزادي»، اولين بار، پيشنهاد «كميته صيانت از آراء» را ارايه داد و سپس دفتري با همين نام در ستاد جنابعالي شكل گرفت؟
***
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در شامگاه 22 خرداد با مصاحبه مطبوعاتي را صدور بيانيه اعلام كرديد كه: «بر اساس نتايجي كه از استانها و روستاها» داشتيد، خود را صاحب «راي اكثريت قاطع مردم» ميدانيد و بعد با اطمينان افزوديد: «به هر حال بنده خود را پيروز قطعي اين ميدان ميدانم» و در همان حال آقاي خاتمي نيز پيروزي شما را تبريك گفت. اكنون اين سوالات مطرح است كه:
273. وقتي هنوز رايگيري به دليل ازدحام جمعيت در داخل بسياري از مراكز اخذ راي همچنان ادامه داشته و تعداد زيادي از صندوقها براي شمارش آراء هنوز بازگشايي نشده بود، شما اين نتيجه («پيروزي قطعي») و اين ميزان آرا («اكثريت قاطع») را بر پايه چه مستنداتي اعلام داشتيد؟
274. آيا اين شتابزدگي بر اثر القائات اطرافيانتان نبود؟
275. چرا اطلاعات رسيده به شما، هيچ يك از تقلب موثر و گسترده حكايت نميكرد؟
276. اگر اطلاعات واصله به شما صحيح بود، در اين صورت بايد از تقلب موثر و گسترده به منظور پيروز كردن احمدينژاد حكايت ميكرد، در اين صورت چرا شما خود را پيروز اعلام كرديد؟ و از تقلب سخن نگفتيد و درخواست ابطال را آن موقع اعلام ننموديد؟
277. آيا اين تناقض بدين دليل نيست كه شما ادعاي تقلب را بلافاصله پس از اعلام نتايج مطرح كرديد و چون هيچ سند و مدرك نداشتيد، با كشاندن هواداران خود با كف خيابانها، كوشيديد با استفاده از شانتاژ و زور، كمبود سند و مدرك را جبران كرده و به خواسته خود برسيد؟
278. جناب آقاي موسوي! منظور دقيق شما از عبارت «صحنه آرايي و شعبده بازي» در توصيف انتخابات 22 خرداد چه بود؟ چرا هيچوقت توضيح نداديد كه فرآيند اين شعبدهبازي چگونه بود و توسط چه كساني و در چه تعداد صندوق انجام شد؟
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه سنجش افكارهاي متعددي در داخل و خارج از كشور صورت گرفت تا نتيجه انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري را پيشبيني كند. بعضي از اين سنجشها توسط موسسات متمايل به جناب عالي در داخل و برخي نيز توسط موسسات غربي صورت گرفت. از جمله موسسه آمريكايي «فرداي بدون ترور: مركز افكار عمومي» در فاصله زماني 11 تا 20 ماه مه 2009 (21 تا 30 ارديبهشت 1388) از كشورهاي همسايه به صورت تلفني با 1001 نفر از هموطنانمان در 30 شهر اصلي ايران، مصاحبه و نظر آنها را جويا شده كه حاصل آن پيش افتادن آقاي احمدينژاد با حاشيهاي بيشتر از 2 به ب1 بوده است_ نتيجهاي كه بيشتر از حاشيه پيروزي احمدي نژاد در انتخابات بود_ شايان ذكر است كه موسسه مزبور حتي در استانهاي ترك زبان (زادگاه جناب عالي) نيز اين نسبت را برقرار ميداند.
همچنين موسسه New American Foundation «بنياد آمريكاي نو» نيز با همين روش، نظرسنجي كرده و دو برابر بودن آراء احمدي نژاد را پيشبيني نموده بود. جالب آن كه اين پيشبيني مورد پذيرش VOA نيز قرار گرفته است.
راديو آزادي اروپا و روزنامه گاردين و خليج تايمز نيز پيروزي رقيب شما را پيشبيني كرده بودند. نكته قابل توجه اين است كه گاردين مينويسد: اگر دوباره انتخابات برگزار شود احمدي نژاد با اختلاف بيشتري، موسوي را جا خواهد گذاشت.
همچنين به گزارش مجله نيوزويك، سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا در گزارشهايي به كاخ سفيد و كنگره، اعلام كرده بودند كه احمدي نژاد پيروز اين انتخابات خواهد بود.
سوالات:
279. آيا ستادتان از اين نظرسنجيها بيخبر بود و شما را در جريان آن قرار نميداد؟
280. آيا شما با علم به اين پيشبينيها بيرق تقلب را برافراشتيد و بر آن پاي فشرديد؟
281. آيا شما تحت تاثير اطرافيانتان، جو زده شده بوديد و خود را پيروز مطلق انتخابات ميانگاشتيد؟
282. آيا اگرشما در انتخابات برنده ميشديد، همين اطرافيان شما را كاناليزه نميكردند؟
283. جناب آقاي موسوي! بررسيهاي علمي كارشناسان همچون تست بنفورد، و مباحث آماري همچون رگرسيون، انحراف معيار و نيز نگاه سيستمي، همگي در مورد انتخابات اخير به كار گرفته شده و نتيجه آنها مويد نتايج اعلام شده است. با علم به اين مطلب، چرا باز هم بر ادعاي تقلب خويش اصرار و ابرام ورزيديد، تا دهها بر سر آن جان باختند و خسارتهاي سنگيني به اموال عمومي و خصوصي مردم وارد آمد؟
***
جناب آقاي موسوي! موسسه نظرسنجي دانشجويان ايران (ايسپا) وابسته به جهاد دانشگاهي كه از مراكز نزديك به جنابعالي محسوب ميشود، در يكي از نظرسنجيهاي خود كه نتايج آن در روز 8 خرداد 1388 منتشر شده است اعلام كرد كه در سطح كشور احمدينژاد با 8/54درصد پيشتاز مطلق است و شما با 3/21درصد بعد از ايشان قرار داريد. اين مركز همچنين در نظرسنجي ديگري كه روز 19 و 20 خرداد انجام داد پيروزي آقاي احمدينژاد را با 2/56 درصد آراء در برابر 8/29درصد آراء شما پيشبيني كرد. در اين نظرسنجي 8/55درصد مردم آقاي احمدينژاد را صادقتر از شما دانستند و 4/35 درصد بر صداقت شما نظر داشتند. توجه داريد كه عمدهترين و سنگينترين اتهامهاي جنابعالي و طرفدارانتان به آقاي احمدينژاد، اتهام عدم صداقت و دروغگويي بود؛ ولي مردم تسليم بمباران تبليغاتي نشدند.
حال با توجه به اين نظرسنجيها:
284- چرا شما با طرح شبهه تقلب، خود را عملا در برابر 25 ميليون رأي دهنده به رقيب خود قرار داديد؟
285-چرا جنابعالي نتيجه نظرسنجيهاي مزبور را ناديده انگاشتيد و با ايراد اتهام«تقلب» كام ملت ايران را تلخ ساختيد؟
286- آيا شما كه با اتهام تقلب گسترده، اين انتخابات را زير سوال برديد از نتايج اين قبيل نظرسنجيها خبر نداشتيد؟ آيا همسر و متحد شما در اين انتخابات يعني خانم زهرا رهنورد كه روز 20 خرداد با تاكيد بر ضرورت صيانت از آراء تهديد كرد: «اگر در ايران قيامت شود، وزارت كشور مسوول است» از نتايج اين نظرسنجيها بياطلاع بود؟
287- اگر نظام با شخص جنابعالي مساله داشت چرا صلاحيتتان در شوراي نگهبان تاييد شد؟ و چرا پس از انتخابات، پيرامون اعتراضات شما از سوي رهبري دستور پيگيري ويژه صادر گرديد و نيز مهلت قانوني ده روز رسيدگي به شكايات به دستور ايشان 5 روز تمديد شد؟
288- آيا تصور نميكنيد كه قانونگريزي و ايجاد ناامني و آشوب در شهرها موجب شد كه شما حتي بخش عمدهاي از طرفداران خود را نيز از دست بدهيد؟
(حضور اندك و ريزش شديد هوادارانتان در راهپيماييهاي روز قدس، 13 آبان، 16 آذر، عاشورا و بالاخره روز 22 بهمن شاهد اين مدعا است).
****
جناب آقاي موسوي! همسر جنابعالي (خانم زهرا رهنورد) پس از انتخابات در مصاحبه با بيبيسي فارسي، مستنداتي را براي اثبات تقلب در انتخابات برشمردند كه موارد زير از آن جمله بود:
*طرفداران موسوي در تظاهرات خياباني قبل از انتخابات صد برابر [!؟] احمدينژاد بود.
*من لر هست و موسوي بارها گفته "من داماد لرستان هستم " بنابراين لرها موسوي را نميگذارند به احمدينژاد رأي دهند.
* تركزبانها هيچوقت فرزند خود را نميگذارند به ديگران رأي دهند.
سوالات:
289- آيا به راستي اين استدلالها! و مستندات! خانم رهنورد را ـ كه شما او را «مهمترين روشنفكر زن» در ايران خوانديد ـ قابل پذيرش ميدانيد؟
290- آيا به راستي اتهام تقلب كه به خاطر آن دهها نفر كشته شدند و صدها ميليارد تومان خسارت به بار آمد و عزت ملت ايران مخدوش شد و اعتماد مردم به نظام آسيب داد، بر چنين مستندات و استدلالهايي استوار است؟
291- آيا اين سخنان مويد آن نيست كه همسر شما به عنوان يك روشنفكر، همچنان ايران در دوران ملوكالطوايفي ميبيند و اينگونه ميانگارد كه مردم بايد به شكل قبيلهاي و عشيرهاي راي دهند؟
292- آيا اين اظهارات، نوعي تمايل روشنفكران همراه شما را در رجعت به مناسبات همگون با تفكر قبيلهاي به نمايش نميگذارد؟
293- آيا برخورد اين "روشنفكرترين زن ايران " و "نزديكترين متحد انتخاباتي شما "، توهين به شعور ملت با فرهنگ ايران نيست؟
294- آيا شما بيبيسي را يك رسانه استكباري و از اجزاي امپرياليسم خبري ميدانيد يا خير؟ آيا جنابعالي مصاحبه همسر و ديگر نزديكان و اعضاي ستادتان را با صداي استعمارگر پير يعني بيبيسي تاييد ميفرماييد؟ اگر تاييد نميكنيد، چرا آنها به خود اجازه ميدهند در دفاع از شما و به عنوان حاميانتان با رسانههاي امپرياليستي مصاحبه كنند؟ آيا آنها ضمن هماهنگي قبلي با شما به مصاحبه با اين رسانهها مينشينند يا سر خود اقدام ميكنند؟
***
جناب آقاي موسوي! يكي از نزديكترين متحدان شما در انتخابات رياست جمهور يعني آقاي سيدمحمد خاتمي روز اول خرداد 88 در گفتوگو با نشريه امريكايي نيوزويك به درستي تأكيد كرد: "فكر نميكنم در انتخابات ايران تقلب به معناي خاص كلمه وجود داشته باشد يا بتواند تاثيرگذار باشد، خود من هم در دوران مسئوليت رياست جمهوري چندين انتخابات را برگزار كردم. اگر چنين چيزهايي هم وجود داشته باشد، در مقابل نتايج آن انتخاباتي كه مردم نقش دارند، متفاوت و ناچيز است ".
جنابعالي نيز در هشت سال نخستوزيري خويش، چندين انتخابات را برگزار كرديد و به همين نتيجه رسيدند؛ لذا با خاطره آسوده در اين دوره كانديدا شديد. با علم به اين مطالب انتظار ميرود به سوالات زير پاسخ قانعكننده بدهيد:
295- با توجه به اظهارات آقاي خاتمي كه مهمترين و نزديكترين حامي شما است، آيا باز هم ميتوان ادعاي را پيرامون تقلب موثر و گسترده پذيرفت؟
296- چرا شما با ادعاي تقلب، چهره درخشان نظام را در خارج از كشور مشوه نموده و اعتماد مردم به اين نظام الهي را در داخل كشور به چالش كشيديد؟
297- چرا پيروزي بزرگ ملت ايران را كه با مشاركت 85 درصدي در اين انتخابات به دست آمده و در سطح جهاني بينظير بود و ميتوانست قدرت و جايگاه ايران را در نظام بينالملل بسيار ارتقاء بخشد، اينگونه كم اثر ساختيد؟
298- جناب آقاي موسوي! اگر جنابعالي وزارت كشور را به عنوان «مجري» شوراي نگهبان را به عنوان «ناظر بر انتخاباتن صالح نميدانستيد، چرا در ستاد انتخابات كشور (مستقر در وزارت كشور) حاضر شديد و به عنوان كانديدا ثبتنام كرديد و پايبندي خويش به قانون را در هنگام ثبتنام اعلام نموديد؟
299- جناب آقاي موسوي! جنابعالي در خلال اعلام نتايج آراء، در بيانيه روز 23 خرداد خود، نتيجه انتخابات را «شعبدهبازي» و «صحنهآرايي» خوانديد.
شما ميدانيد كه براي يك قضاوت منصفانه و عالمانه به منظور اثبات اين اتهام بزرگ، لازم است كه گزارشهاي تفكيكي وزارت كشور ـ كه مدتي بعد منتشر شد ـ و نيز گزارشهاي 40 هزار ناظري كه بر سر صندوقهاي رأي داشتيد، در اختيارتان گذارده شود تا پس از مقايسه، تحليل و جمعبندي، به اين نتيجه برسيد كه نتيجه 40 ميليون رأيي كه روز 22 خرداد در سراسر كشور به صندوقها ريخته شده، با آنچه وزارت كشور اعلام كرده، متفاوت بوده است. چرا شما بدون طي چنين فرآيندي «تقلب بزرگ» را نتيجه گرفتيد؟ آيا براساس القاء اطرافيان خود به چنين قضاوت عجولانهاي رسيديد؟
300- جناب آقاي موسوي! جنابعالي كه در تبليغات انتخاباتي ميگفتند براي حاكميت قانون و مقابله با قانون گريزيهاي دولت نهم كانديدا شدهايد چرا پس از انتخابات از طريق مجاري قانوني براي رسيدگي به شكايات خود اقدام نكرديد و با صدور بيانيههاي متعدد، مردم را به خيابانها كشانديد؟
301- جناب آقاي موسوي! شما در بيانيه شماره 9 خود به درستي گفتيد: «به قوانيني كه خود وضع كردهايم پايبند بمانيم و آنها را اجرا كنيم، بدون اين كار، سنگ روي سنگ بند نخواهد ماند.» اگر اين كلام درست را از جنابعالي بپذيريم، آيا خودتان پس از انتخابات به قوانيني كه خود وضع كرده بوديد، پايبند مانديد و به آنها عمل نموديد يا در مسير قانونگريزي حركت كرديد؟
302- جناب آقاي موسوي! جنابعالي كه در بيانيه شماره 5 خود اذعان كرديد كه: «گريز از قانون به استبداد ميانجامد» چگونه در وقايع پس از انتخابات با دور زدن شوراي نگهبان و عدم اطاعت از ولايت فقيه، منش «قانونگريزي» پيشه كرديد؟ آيا تداوم اين منش شما به «ديكتاتوري» ختم نميشود؟
303- جناب آقاي موسوي!اگر جنابعالي به ادعاي خود مبني بر «تقلب» در انتخابات اعتقاد داشتيد، چرا تصميم بيسابقه شوراي نگهبان براي بازشماري 10 درصد از كل صندوقها را نپذيرفتيد و چرا با شوراي مزبور همكاري نكرديد؟
304- جناب آقاي موسوي! چرا جنابعالي به درخواستهاي متعددي كه از سوي صدا و سيما و شخصيتهاي مختلف براي مناظره با شما پيرامون موضوع «تقلب موثر در انتخابات» به عمل آمد، پاسخ مثبت نگفتيد و چرا هيچگاه سند و مدرك اين تقلب ادعايي (جابجايي 11 ميليون رأي) را در اختيار رسانهها قرار نداديد؟ آيا بيم آن را داشتيد كه با شكست در مناظره نداشتن دلايل و منطقه قوي از سوي شما برملا شود؟
305- جناب آقاي موسوي! جنابعالي در جريان مناظره با آقاي كروبي در مقابل دهها ميليون بيننده با قاطعيت اعلام كرديد كه آقاي احمدينژاد حق دارد سه برابر زماني كه شما صرف اتهام پراكني عليه او نموديد، وقت براي پاسخ داشته باشد؛ حال چطور در بند هفتم نامه خود به شوراي نگهبان ميگوييد وقت اضافهاي كه سازمان صدا و سيما به دليل اتهامات وارده به احمدينژاد به ايشان اختصاص داده غيرقانوني بوده است؟
306- جناب آقاي موسوي! جنابعالي در جمع اعضاي مجمع روحانيون مبارز در حسينيه جماران (ارديبهشت 88) ضمن تجميد از رهبر معظم انقلاب اعلام كرديد كه «بهترين رابطه را در 20 سال گذشته با مقام معظم رهبري داشته و دارم و "قطعا " در صورت پيروزي نيز با ايشان "تعامل خوبي " را برقرار خواهم كرد»، ولي رفتار شما پس از انتخابات اين سوال را مطرح ميسازد كه آيا قرار بود كه شما فقط در صورت پيروزي، با ايشان "تعامل خوبي " داشته باشيد و اگر شكست خورديد «قطعا» با نظام و رهبري «تقابل خوبي» خواهيد داشت؟!
---------------------------------------------------------------
جناب آقاي موسوي! امام (ره) فرمودند «پشتيبان ولايتفقيه باشيد تا به مملكت شما آسيبي نرسد»، جنابعالي نيز قبل از انتخابات، به حق بر اصل ولايت فقيه و فصلالخطاب بودن مواضع رهبري تاكيد ميكرديد و حتي پس از انتخابات هم، در بيانيه 24 خرداد 1388 به درستي اعلام كرديد «ما به عنوان كساني كه به نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي آن پايبنديم، اصل ولايتفقيه را يكي از اركان اين نظام ميدانيم و حركت سياسي را در چارچوبهاي قانوني دنبال ميكنيم» وليكن عملكرد شما پس از اتخابات سوالاتي چند را مطرح مي سازد كه از آن جمله است:
307-آيا واقعا در طول وقايع پس از انتخابات، به اين سخنان خود وفادار بوديد يا با قانونگريزي و عدم تبعيت از رهبري، رفتاري دوگانه از خويش به نمايش گذاشتيد؟
308-چرا پس از ملاقات خصوصيتان با رهبر انقلاب و بعد از ديدار بيسابقه اعضاي اصلي ستادهاي كانديداها با ايشان و پس از خطبههاي نماز جمعه 29خرداد ماه و تاكيدات مكرر ايشان، همچنان بر تقابل با نظام، قانون اساسي و ولي فقيه اصرار ميورزيد؟
309-اگر به اين عبارات خود، صادقانه پايبند هستيد، چرا به تاييد صحت انتخابات از سوي شوراي نگهبان گردن نمينهيد؟ و چرا به رئيسجمهور قانوني كه راي اكثريت مردم به او، از سوي رهبر تنفيذ شده، تمكين نميكنيد؟
310-چرا همچنان با صدور بيانيههاي تحريك آميز و تشكيل «راه سبز» و انجام مصاحبه در صدد تداوم تقابل خود با نظام، قانون اساسي و ولايت فقيه هستيد؟ آيا تصميم داريد امنيت كشور و منافع ملي را به چالش بكشيد؟
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه در زمان امام (ره) نمايندگان مجلس با انتخاب جناب عالي به نخستوزيري مخالف بودند، ايشان به نمايندگان «توصيه»اي فرمودند گروهي از نمايندگان با اين استدلال كه امام(ره) «توصيه»كردهاند، نه«حكم»و اين رهنمود امام «ارشادي»بوده است نه «مولوي»، به جناب عالي راي منفي دادند؛ خاطرتان هست كه پس از آن، جناب عالي و همفكرانتان تا سالها، آن نمايندگان را آماج شديدترين حملات قرار داديد كه چرا از ولي فقيه همچون يك«شيعه تنوري» تبعيت نكرديد؟ حال سوال اين است كه:
311-آيا تا كنون نيز معتقديد كه بايد مانند يك «شيعه تنوري» از ولي فقيه تبعيت كرد يا خير؟ و يا اينكه به نظر جناب عالي، ما زماني بايد«شيعه تنوري» باشيم كه نظر ولي فقيه درجهت منافعمان قرار دارد؟
312-آيا اگر نظر ولي فقيه با نظر ما موافق نبود، بايد لشگركشي خياباني كنيم و اتوبوس به آتش بكشيم و مغازههاي مردم را غارت كنيم تا رهبر را مجبور به تسليم و سازش كنيم؟
جناب آقاي موسوي! سال 1374آقاي خاتمي انتخابات نهم را برگزار كرد كه با پيروزي آقاي احمدينژاد همراه بود. همان موقع آقاي كروبي بحث تقلب گسترده در انتخابات را مطرح نمود كه با واكنش جدي آقاي خاتمي و آقاي موسوي لاري(وزير كشور وقت وعضو كنوني كميته صيانت از آراء در ستاد جناب عالي) روبرو شد كه دلخوري شديد آقاي كروبي را به همراه داشت، حال چگونه است كه:
313- در انتخابات نهم، تقلب اساسا امكان پذير نبود اما در انتخابات دهم، تقلب، قطعي قلمداد ميشود؟
314- اساسا چرا جناب عالي در مورد اين ادعاي آقاي كروبي- صرف نظر از صحت و سقم آن - احساس خطر نكرديد و هيچ موضعگيري (له يا عليه ايشان) نداشتيد؟
315- جناب آقاي موسوي! جناب عالي كه به درستي بر قانون اساسي به عنوان يك سند و ميثاق ملي تاكيد ميورزيد و در اعتراض به اصول اجرا نشده يا ناقص اجرا شده آن بيانيه صادر ميفرماييد، چرا به اصول اجرا شده آن(همچون اصل مربوط به نظارت شوراي نگهبان بر انتخابات) تن نميدهيد؟ آيا پيامد اين رفتار شما تضعيف اين سند ملي نيست؟
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در بيانيه يازدهم خود به دفعات از قانون اساسي ياد كردهايد و اصول متعددي از آن را بر شمرده و ادعا نمودهايد كه اين اصول اجرا نشدهاند و يا ناقص اجرا شدهاند؛ حال با فرض صحت ادعاي شما اين سوال مطرح است كه:
316- آيا اين اصول پس از 22خرداد سال 88 معطل مانده يا قبل از آن - مثلا در طول 20سال سكوت شما در دوران آقايان خاتمي و هاشمي و حتي در طول 8سال نخست وزيري خودتان - نيز مسكوت و مغفول بوده است؟
317-اگر اين اصول، قبل از 22خرداد نيز معطل بوده، چرا در 8 سال نخست وزيري خود و دوران رياست جمهوري آقايان هاشمي و خاتمي كه عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و شوراي عالي انقلاب فرهنگي و مشاور رئيس جمهور بوديد براي اين اصول اجرا نشده، ابراز نگراني نكرديد و بيانيه هشدارآميز صادر ننموديد؟
318-آيا اين امر با صداقت مورد تاكيد جناب عالي در رقابتهاي انتخاباتي سازگاري دارد؟
جناب آقاي موسوي! جناب عالي در بيانيه شماره2 خود به خوبي بر پايبندي به نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي و ولايت فقيه تاكيد نموديد، از سوي ديگر در سند «تاملات راهبردي تشكيلاتي- سياسي»كه در كنگره يازدهم حزب مشاركت(آبان 87) تصويب شد، بر استحاله نظام جمهوري اسلامي به يك نظام «مردم سالاري تمام عيار» تاكيد شده و آمده است: حزب با هميشگي كردن «قوانين موضوعه» به بهانه مبتني بودن آنها بر«احكام شريعت»، مخالف است.
اينك كه عيان شده كه آن جريان در مسير سكولاريسم و تقابل با نظام جمهوري اسلامي، قانون اساسي و ولايت فقيه حركت ميكرده، پرسشهاي زير از شما مطرح ميشود:
319 -آيا جناب عالي قبل از افشاي چهره بينقاب اين حزب، از مباني فكري آنها اطلاع داشتيد يا خير؟ اگر اطلاع داشتيد به عنوان يك پيرو وفادار به امام خميني و آرمانهاي ايشان و يك طرفدار نظام و قانون اساسي چرا حمايت آنها از خود را پذيرفتيد؟ و اگر اطلاع نداشتيد چرا اكنون از آنها تبري نميجوييد؟
320- چرا جناب عالي در مقابل چنين نظريه ساختار شكنانهاي نه تنها احساس خطر نكرديد، بلكه اعضاء برجسته و حمايتهاي آن حزب را نيز در ستاد خود پذيرفتيد؟
321- جناب آقاي موسوي! اگر اين ادعاي شما كه نظام در حال انحراف است،صحيح باشد، آيا اين انحراف مجوزي ميشود كه با ساختار شكني و بهرهگيري از «روشهاي براندازانه» جمهوري اسلامي را به مسير صحيح برگردانيم؟
جناب آقاي موسوي!جناب عالي و اطرافيانتان يكي از خدمات دولت نهم را كه افزايش حقوق بازنشستگان بود تخطئه كرديد و چنين دليل آورديد كه با اين افزايش حقوق به عزت و كرامت انساني اين گروه توهين و بي حرمتي شده است.
322-آيا تاكنون از پيلهاي كه به دور خود پيچيدهايد خارج شده و نظر يك يا چند بازنشسته را نيز جويا شدهايد؟ آيا آنان نيز با شما هم نظر هستند؟ يا بر باعث و باني آن اقدام درود ميفرستند؟
323-آيا اگر شما رئيسجمهور ميشديد، با همين قبيل استدلالها بنابر اعمال فشار بيشتر بر مردم داشتيد؟
324-آيا تصور نميكنيد كه همين قبيل برخوردهاي شما در شكست فاحشتان موثر بوده است؟
325-جناب آقاي موسوي! در سال 2000 در كشوري همچون امريكا با حدود سيصد ميليون جمعيت، رقابت اصلي انتخابات رياست جمهوري بين ال گور از حزب دموكرات-كه معاونت رئيس جمهور را بر عهده داشت- وجورج بوش (پسر) از حزب جمهوريخواه بود و جالب آن كه بوش فقط با اختلاف چند هزار راي به پيروزي رسيد و قرائن و شواهد قوي تقلب توسط بوش حكايت ميكرد به ويژه كه وقوع تقلب در ايالتي قوت داشت كه برادر بوش فرماندار آن بود، در اين شرايط رقيب جورج بوش يعني ال گور به صورت قانوني به دادگاه عالي آمريكا شكايت كرد؛ در آن زمان جمهوريخواهان در آن دادگاه اكثريت را داشتند اما پس از صدور حكم آن دادگاه به نفع جورج بوش، آقاي ال گور منافع ملي را بر منافع شخصي ترجيح داد و كنار كشيد.
آيا شما حتي با الهام از كفار،نميتوانستيد، حداقلهاي بازي سياسي را به نفع ملت، كشور و انقلاب اسلامي رعايت كنيد؟
326-جناب آقاي موسوي! بزرگترين متحد شما در انتخابات اخير، آقاي سيد محمدخاتمي بود، وي در مصاحبه با نيوزويك پيرامون قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ميگويند كه قانون اساسي ظرف يكبار مصرف يا كفش نيست كه چند بار بعد از مصرف، آن را دور بيندازيم، قانون اساسي كه با راي مردم تصويب شده، اساس نظم است و به نظر من ظرفيت كافي را دارد كه مردم سالاري را كه با هويت ديني و ملي مردم سازگار است، ايجاد كند.
با توجه به اين اظهارات، آيا برخورد جناب عالي در وقايع پس از انتخابات، با قانون اساسي جمهوري اسلامي همچون ظرف يكبار مصرف و كفش نبود كه چون عمل به آن را خلاف منافع خود ديديد، آن را دور انداختند؟
جناب آقاي موسوي!اگر به فرض، رهبر انقلاب خواسته شما مبني بر ابطال انتخابات را (در مسير غير از قانون) ميپذيرفتند، در اين صورت:
327-پاسخ اعتراض طرفداران نامزد پيروز را چه كسي ميداد؟
328-اگر در انتخابات مجدد شما باز هم شكست ميخورديد، ضمانت پذيرش نتايج چه بود؟
329-اگر شما پيروز ميشديد و اين با طرفداران رقيبتان به خيابانها ميريختند و درخواست تكرار رايگيري را ميكردند،تكليف چه بود؟
جناب آقاي موسوي! اصليترين دلايل شما براي اثبات تقلب و درخواست ابطال انتخابات، مواردي همچون پرداخت سهام عدالت و افزايش حقوق بازنشستگان و.... بود كه همه آنها قبل از حضور شما در انتخابات انجام شده بود و شما از آن خبر داشتيد.
330-اگر شما اين انتخابات را ناعادلانه ميدانستيد، چرا نامزد شديد؟ و چرا صبر كرديد و اين بيعدالتيها را پس از انتخابات مطرح و علم كرديد؟
331-آيا به اين دليل نبود كه پس از انتخابات ،هيچ دليلي براي اثبات تقلب نداشتيد و لذا به بيان اين مطالب روي آورديد؟
------------------------------------------------------------
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه آقاي هاشمي رفسنجاني چند روز قبل از انتخابات رياست جمهوري دهم در نامه بدون سلام و غيرمحترمانه خود به مقام معظم رهبري، آشوبهاي پس از انتخابات را اينگونه پيشبيني كرد كه: «براي رفع فتنههاي خطرناك و خاموش كردن آتشي كه دودش در فضا قابل ملاحظه است، اقدام موثري بنماييد... آتشفشانهايي كه از سينههاي سوزان تغذيه ميشوند در جامعه شكل خواهند گرفت.»
همچنين آقاي جاسبي كه با همه امكانات دانشگاه آزاد، تمام قد به حمايت از شما برآمده بود، قبل از انتخابات اظهار داشت كه اگر موسوي از صندوق بيرون نيايد، در جامعه نافرماني مدني رخ خواهد داد و نيز خانم عفت مرعشي (همسر آقاي هاشمي رفسنجاني) روز 22 خرداد اعلام كرد اگر موسوي پيروز نشد، تقلب شده و بايد مردم به خيابانها بريزند.
همسر شما (خانم رهنورد) هم روز قبل از برگزاري انتخابات رياست جمهوري دهم در سخناني تهديدآميز، اعلام كرد كه «اگر در ايران قيامت شود، وزارت كشور مسئول است.»
جناب عالي نيز هنگام انداختن راي خود به صندوق انتخابات، خطاب به خبرنگاران گفتيد كه «من به همه مردم قول دادهام كه از راي آنها صيانت كنم، همه ما تا انتهاي رايگيري بيداريم؛ از همه مسئولان اجرايي هم ميخواهم اين امانت سنگين را حفظ كنند.» با توجه به مطالب فوق، سوالات زير مطرح است:
332. آيا به نظر جنابعالي اين سخنان، تحريككننده و شبههبرانگيز نيست؟
333. آيا اين مواضع، در كنار اظهارنظر كساني همچون همسر آقاي هاشمي رفسنجاني و همسر خودتان، قصاص قبل از جنايت به شمار نميرود؟
334. آيا چنين اظهاراتي به منزله شروع پرونده آشوب و اغتشاش تلقي نميشود؟
335. با توجه به اظهارات فوق، آيا جنابعالي و افراد مذكور، پيشاپيش از بروز اغتشاشات و آشوبها در تهران، خبر داشتيد؟
336. آيا اين اظهارات از برنامهريزي قبلي جنبش سبز و ستاد شما براي بروز اغتشاشات و انقلاب مخملين حكايت نميكند؟
آقاي موسوي! جناب عالي كه در جريان تبليغات انتخاباتي، آقاي احمدينژاد را به قانونگريزي متهم ساخته و متقابلا بر التزام خودتان به قانون، تاكيد فراوان داشتيد، در بحبوحه آشوبهاي تهران، با صدور بيانيههاي تهديدآميز، مردم را به نحو آشكاري تحريك ميكرديد و از جمله در يكي از بيانيههايتان نوشتيد كه اگر آنها (مردم) نتوانند براي دفاع از حقوقشان به نحوي مدني و آرام، واكنش نشان دهند، مسيرهاي خطرناكي در پيش خواهد بود...»
337. آيا بدين ترتيب، شما آشكارا مردم را دعوت به ناآرامي نكرديد؟
338. آيا اگر در خلال همان ناآراميها، دهها انسان كشته و صدها نفر زخمي شوند و دهها و صدها ميليارد تومان از اموال عمومي نابود شود، جنابعالي هيچ نقش و سهمي براي خود قائل نيستيد؟
339. جناب آقاي موسوي! آيا حمله به بانكها و فروشگاهها و به آتش كشيدن اتوبوسها و موتورهاي پليس و سطلهاي زباله و تخريب اموال عمومي كه همگي متعلق به بيتالمال است، ميتواند كار افرادي غير از اراذل و اوباش باشد؟ آيا اقدامات اين جماعت قابل دفاع و ستايش است؟ آيا كار آنها قانوني است؟ آيا انساني است؟ آيا پليس بايد نظارهگر اغتشاشات باشد و برخورد نكند؟ آيا پس از تذكرهاي مكرر نبايد به جديت و قاطعيت وارد عمل شد؟
340. جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه آشوبهاي اخير تهران كاملا سازماندهي شده بود و پس از دستگيري سران و عوامل اجرايي اغتشاشات معلوم شد كه آنها كميتههاي مختلفي داشتهاند كه از آن جمله ميتوان به كميته محور بند، كميته پشتيباني مالي، كميته پشتيباني عمليات و توزيع سلاح، كميته شناسايي مكان و راه گريز، كميته فيلمبرداري اشاره كرد؛ به نظر جنابعالي آيا اين سازماندهي دقيق، نشانگر آن نيست كه آنها دقيقا مهرههاي اجرايي يك طرح از پيش تعيين شده براي براندازي بودهاند؟
جناب آقاي موسوي! ميدانيد بر اثر آشوبهاي تهران خسارات جاني و مالي فراواني به بار آمد و در خلال آن تعدادي از عوامل اغتشاشات، دستگير شدند.
341. چرا جنابعالي آشوبهايي را كه زندگي مردم را فلج كرده بود، «توهم» خوانديد و ضمن حمايت از دستگيرشدگان اعلام كرديد كه «مردم چگونه ميتوانند به حكومتي اعتماد كنند كه دوستان و همكاران و فرزندانش را به صرف توهم دربند ميكند».
342. آيا شما تمام آشوبها و خسارتهاي جاني و مالي و معنوي ناشي از آن را غيرواقعي و «توهم» حكومت ميدانيد؟
جناب آقاي موسوي! شما پس از تاييد صحت انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري اعلام كرديد كه «مسئوليت تاريخي ماست كه به اعتراض خود ادامه دهيم و از تلاش براي استيفاي حقوق مردم دست برنداريم.»
343. آيا اين ادبيات، نوعي دعوت به آشوب و تحريك افكار عمومي نيست؟ آيا با بكارگيري اين لحن، ميتوان از هوادارانتان انتظار داشت كه آرامش خود را حفظ كنند؟ آيا استفاده از اين ادبيات، زمينه را براي ايجاد اغتشاش فراهم نميكند و دستاويز لازم را در اختيار آشوبگران قرار نميدهد؟
جانب آقاي موسوي! جناب عالي در بيانيه شماره هشت خود با بيان اين جمله كه «بدخواهان كوشش ميكنند اين حركت گسترده اجتماعي را شورش و اغتشاش و وابسته به بيگانه قلمداد كنند» كوشيدند تا اساسا بروز اغتشاشات را منكر شويد. در اين صورت توجه شما را به اين سوالات كه ذهن هر انسان منصفي را به خود مشغول ميدارد جلب ميكنيم:
344. آيا در ناآراميهاي تهران پس از انتخابات، هيچ اغتشاش و غارت و نابودي اموال عمومي رخ نداد؟ اگر آشوبي رخ داد، چرا آشوبگران را محكوم نكرديد؟
345. آيا شما تخريب اموال عمومي به آتش كشيدن اتوبوسهاي شركت واحد و سطلهاي زباله و بانكها را شورش و اغتشاش نميدانيد؟
346. آيا به نظر شما شهادت 10 تن و زخمي شدن حدود 1000 تن از نيروهاي حافظ امنيت در تهران طي يك راهپيمايي آرام اتفاق افتاد يا در جريان يك آشوب گسترده؟
جناب آقاي موسوي! شما در بيانيه چهارم تيرماه خود، دولت و نظام را متهم كرديد كه «به بهانه تخريبگري عناصر نامعلوم» ميكوشد كه «جنبش سبز» را «اغتشاشگري و وابسته به بيگانه» معرفي كند؛ حال اين سوالات مطرح ميشود كه:
347. چرا شما اين تخريبگريها و اغتشاشات را محكوم نساختيد تا دامن خود و جنبش سبز را از انتساب به آشوبگران و همنوايي با بيگانگان پاك نماييد؟
348. اگر جناب عالي از انتساب اقدامات خويش به بيگانگان ناراحت هستيد، چرا حمايتهاي آمريكا و انگليس و اسرائيل از خود را محكوم نساختيد؟
349. جناب آقاي موسوي! چرا جنابعالي كه در بيانيههاي خود به نيروي انتظامي توصيه كرديد كه از برخورد خشن با حركتهاي آشوبگران خودداري كند، خود هيچگاه اغتشاشات و آشوبها و زخميشدن صدها تن از پرسنل نيروي انتظامي را محكوم نساختيد؟
350. جناب آقاي موسوي! جناب عالي كه در دوران نخستوزيريتان به دفعات، انتخابات مجلس و رياست جمهوري را برگزار كرديد، اگر يكي از كانديداهاي شكست خورده اعتراضي داشت و مجاري قانوني را براي رسيدگي به اعتراض خويش نميپذيرفت و به لشكركشي خياباني ميپرداخت _ و بر آثار آن تعدادي كشته و مجروح ميشدند_ با آن كانديدا چه برخوردي ميكرديد؟
جناب آقاي موسوي! جنابعالي در نامه به شوراي امنيت كشور مدعي شديد كه «متصديان برقراري امنيت و نظم در خلال صفوفشان از نيروهاي لباس شخصي استفاده» ميكنند كه ضمن حمله به صفوف تظاهركنندگان «به تخريب اموال و وسايل مردم ميپردازند».
351. چرا شما براي اين ادعاي خود سندي ارائه نكرديد؟
352. مسبب شهادت حدود 10 تن از نيروهاي بسيجي و زخمي شدن حدود 1000 تن از نيروهاي انتظامي و بسيجي در خلال تظاهرات جنبش سبز چه كسي است و چرا شما مسببان اين جنايات را محكوم نكرديد؟
353. در تلويزيون ديديم كه عدهاي به نيروهاي بسيجي و انتظامي هجوم برده و آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند، آيا آنها به قول جنابعالي همان «متصديان برقراري امنيت و نظم» بودند كه خودزني ميكردند؟ آيا ضاربان مزبور، كه تعدادي از آنها اكنون در بازداشت به سر ميبرند و بعضا در تلويزيون حاضر شده و به خطاي خويش اعتراف كردهاند همان «متصديان برقراري امنيت و نظم» بودند؟
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه آئيننامه برگزاري تجمعات و راهپيماييها در دوران نخستوزيري جناب عالي در هيئت وزيران به تصويب رسيد و طبق آن، مرجع صدور مجوز راهپيماييها و تجمعات، وزارت كشور و توابع آن (استانداريها و فرمانداريها) است؛ حال شما كه خود را پيرو قانون ميدانيد:
354. چرا بدون اخذ مجوز_ از دستگاهي كه خودتان در دوره نخستوزيريتان صلاحيتش را براي صدور مجوز، تصويب نمودهايد _ چند بار اعلام راهپيمايي و تجمع كرديد و خود نيز در آن تجمعات غيرقانوني حضور يافتيد؟ و از شركتكنندگان نيز حمايت و تشكر نموديد؟
355. آيا اين اقدام با شعار جناب عالي مبني بر قانونگرايي و مقابله با قانونگريزي منافات ندارد؟
356. جناب آقاي موسوي! جناب عالي در بيانيه شماره 5 خود فرموديد «با طرح احتمال خونريزي، مردم از هرگونه راهپيمايي و تظاهرات بازداشته ميشوند» حال اين پرسش مطرح است كه اگر در دوران نخستوزيريتان، فرد يا جرياني درخواست مجوز راهپيمايي ميكرد و شما تشخيص ميداديد كه در جريان آن تجمع ممكن است تعدادي از مردم بيگناه، كشته و مجروح شوند آيا به آن راهپيمايي اجازه برگزاري ميداديد؟
357. جناب آقاي موسوي! در روزهاي پس از انتخابات كه فضاي كشور متشنج بود، چرا شما به جاي دعوت به آرامش، مرتبا بيانيههاي تحريكآميز صادر ميكرديد و خواستار ادامه اعتراضات بوديد؟
358. جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه در جريان راهپيمايي غيرقانوني اعلام شده از سوي شما، جمعي از منافقين در صفوف راهپيمايان نفوذ كردند و _ با سلاحهايي كه در سازمان نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي نيست_ به مردم بيگناه يورش بردند و عدهاي را به شهادت رساندند و آنگاه با قصد خلع سلاح، به حوزه بسيج و ناحيه مقداد حمله كردند؛ چرا جنابعالي در بيانيه خود، دامن منافقين را از اين جنايت مبرا ساختيد و تلويحا نظام را به اين اقدام متهم نموديد؟
359. جناب آقاي موسوي! جنابعالي در بيانيه شماره 5 به درستي نيروهاي بسيجي را «برادر» خود و سپاهي را «حافظ انقلاب و نظام» خواندهايد؛ اگر بسيج و سپاه را حافظ انقلاب و نظام ميدانيد چرا مقاومت بسيجيان حوزه بسيج و ناحيه مقداد را در مقابل مهاجمان منافق_ كه قصد ربودن سلاحهاي اين مراكز نظامي را داشتند_ مورد عتاب قرار داديد و چرا مهاجمان را محكوم نكرديد؟
360. جناب آقاي موسوي! چرا شما در بيانيه شماره 9 همه بازداشتشدگان را به طور فلهاي «فرزندان انقلاب» خوانديد در حالي كه بسياري از آنها كساني هستند كه به جرم آشوبگري و به آتش كشيدن اموال عمومي بازداشت شدهاند؟
361. جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه بسياري از بازداشتشدگان حوادث اخير به جرم تخريب اموال عمومي دستگير شدهاند؛ چرا جناب عالي خواستار آزادي بيقيد و شرط تمام بازداشتشدگان شدهايد؟ در حالي كه در ميان آنها آشوبطلبان هم حضور دارند، آيا اين درخواست شما بدين معنا نيست كه اقدام اغتشاشگران را تاييد ميكنيد؟
362. جناب آقاي موسوي! دشمن با درك تناقضي كه در شعار و عمل جناب عالي وجود دارد، اين روزها ميكوشد اين پارادوكس را با راديكاليزه كردن شعارهاي طرفدارانتان، به تقابل آشكار با اسلام، انقلاب، نظام جمهوري اسلامي و امام (ره) بكشاند و اين تناقض را به نفع خويش حل سازد؛ جناب عالي كه بر منش و كنش رهبر فقيد انقلاب همواره تاكيد نمودهايد، در مقابل اين جريان چه موضعي اتخاذ كردهايد؟
363. جناب آقاي موسوي! جناب عالي به خوبي ميدانيد كه امام امت به آقاي منتظري انتقادات بسياري داشتند تا آنجا كه مشاراليه را از عدالت نيز ساقط دانستند و نمايندگي خود در اخذ وجوه شرعي را از وي بازستاندند و از همه مهمتر در واپسين ماههاي عمر شريف خويش، او را از قائم مقامي رهبري معزول كردند و از دخالت در امور سياسي به جد نهي نمودند.
اينك شما كه خود را پيرو راه و مرام امام راحل (ره) معرفي ميكنيد و ميكوشيد تا از بيت شريف امام راحل نيز براي اثبات حقانيت خويش بهره بگيريد، چرا در 21 شهريور 88 به اين عنصر مطرود امام، نامه نوشته و از او براي برنامههاي خويش طلب اعتنا! كرديد؟
****
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه اخيرا آقاي هاشميرفسنجاني در مراسم تجديد ميثاق نمايندگان مجلس خبرگان با آرمانهاي امام خميني (ره) از رفتارهاي ناشايستي كه با امام(ره) و بيت ايشان ميشود، انتقاد كرده و گفتند «اين روزها حتي محكمات رفتار امام(ره) را گاهي زير سوال ميبرند و ميخواهند مخدوش بكنند» با امعان نظر به اظهارات آقاي هاشمي سوالات زير به ذهن متبادر ميشود:
364. آيا شما نميتوانيد يكي از مخاطبان اين سخن رئيس مجلس خبرگان باشيد كه ضمن نامهنگاري با آقاي منتظري _ فردي كه دل امام(ره) و بيت شريف ايشان را خون كرده بود_ از اين مطرود امام(ره) و خانواده گرامي ايشان، درخواست «اعتنا»! كرديد؟
365. شما كه با گروهها و احزاب غيرقانوني _ همچون نهضت آزادي _ ائتلاف كرديد و شعارهاي اساسي ملت ايران در طول نهضت و انقلاب اسلامي (همچون «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي»؛ «مرگ بر آمريكا» و «مرگ بر اسرائيل» و نيز تاكيد بر آرمان فلسطين) در خلال تظاهرات هوادارانتان، تحريف يا كنار گذارده شد و جناب عالي هيچ عكسالعملي از خود نشان نداديد، مخاطب اين بيان آقاي هاشمي نبوديد؟
366. آيا شما كه جمعي اراذل و اوباش را _ كه در روز عاشورا به حرمتشكني پرداختند_ «مردم خداجو» و «عزادار حسيني» نام نهاديد، طرف خطاب سخنان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نيستيد؟
جناب آقاي موسوي! مسبوقيد كه امام علي (عليهالسلام) براي حفظ وحدت مسلمانان، از حق قطعي و غصب شده خود در سقيفه گذشتند و حتي در برابر ضرب و شتم و جسارت به همسر خويش نيز_ كه به سقط جنين ايشان منجر شد _ سكوت اختيار كردند و خانهنشيني را برگزيدند و امام خميني (ره) نيز به تبعيت از مولاي متقيان در طول حيات سياسي خويش بارها از حق مسلم خود به خاطر اسلام، گذشت كردند و فرمودند مجالي براي دفاع از خود نيست و اگر هم مجالي باشد بايد از اسلام دفاع كرد.
367. جناب عالي كه بر پيروي از سيره ائمه اطهار (عليهمالسلام) و تبعيت از امام راحل تاكيد ميكنيد، پس از انتخابات چه ميزان از حركات و اقداماتتان با سيره آن بزرگان انطباق داشته است؟
جناب آقاي موسوي! مطلعيد كه بعضي از شاعران كه با حركت سياسي شما در وقايع پس از انتخابات موافق نبودند، در نقد جنابعالي سرودههايي داشتند.
اين گروه از شعرا از سوي طرفداران شما به شدت تحت فشار و تهديد قرار گرفتهاند، تا جايي كه آقاي عليرضا قزوه از شعراي پيشكسوت انقلاب اسلامي در رنجنامهاي بدين مطلب اذعان نموده و نوشتند كه «خيلي وقت است كه يك گروه، كار شب و روزشان اين شده كه مرا اذيت كنند و اعصابم را به هم بريزند؛ شب و روز فحاشي ميكنند و پيامهايي ميگذارند كه آدم شرمش ميآيد از بازگو كردن آنها خط و نشان ميكشند كه اگر به قدرت رسيديم، فلان ميكنيم و بهمان».
سوالات:
368. جنابعالي تا وقتي كه رئيس فرهنگستان هنر بوديد و پس از آن، چرا در برابر اين اقدامات تند و خشن و هتاكانه طرفدارانتان هيچ موضع محكوميتي نكرديد تا لااقل دامن خويش را از انتساب به اين عناصر پاك نماييد.
369. آيا ميزان سعهصدر در جناح سبز همين قدر است كه حتي چند بيت شعر نيز در نقد خويش بر نميتابند؟
370. آيا ميزان اصالت شعار دوستان دوم خردادي شما [زنده باد مخالف من] همين مقدار است؟
371. جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه خودرو حامل آقاي دكتر سيدعليرضا مرندي نماينده كنوني مجلس شوراي اسلامي در روز 13 آبان 1388 توسط گروهي كه با علائم مشخصه سبز رنگ، خود را از طرفداران جناب عالي معرفي ميكردند با قداره و خنجر مورد حمله قرار گرفت و از قرائن چنين بر ميآيد كه مهاجمان به طور جدي در صدد سوء قصد به جان ايشان بودند، آيا شما اين عمليات را محكوم ساختيد؟ اگرنه، چرا؟
جناب آقاي موسوي! اخيرا متحد نزديك شما يعني آقاي خاتمي در اظهاراتي قابل تامل گفتهاند كه اگر اجازه ندهند، مردم تجمع داشته باشند، آنها ميروند «هسته عمل» تشكيل ميدهند.
372. آيا منظور از هسته عمل همان «تيمهاي ترور» است؟
373. با توجه به حملات اخير طرفداران شما به بعضي از مسئولان _ همچون آقاي دكتر مرندي نماينده مجلس _ آيا ميتوان اين اقدامات را در راستاي اقدامات همان «هسته عمل» توصيف نمود؟
374. جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه روزنامه جمهوري اسلامي در جريان انتخابات، به شدت حامي جناب عالي بود لكن با ملاحظه اغتشاشات پس از انتخابات، در مواردي، انتقاداتي را به شما وارد نمود؛ در جريان نمايشگاه مطبوعات در سال جاري، همراهان آقاي عليرضا بهشتي (عضو شوراي راهبردي ستاد جناب عالي و از نزديكترين يارانتان) با علايم سبز رنگ و با شعارهايي همچون: «مرگ بر منافق» و «يا حسين، ميرحسين» به غرفه روزنامههاي وطن امروز و جمهوري اسلامي هجوم بردند و آن را كاملا تخريب كردند؛ چرا جناب عالي اين اقدام زشت را كه كاملا در تعارض با آزادي مطبوعات است محكوم نساختيد؟
------------------------------------------------------------
انتشار374 سوال از مجوعه "572 سوال از ميرحسين موسوي " و بازديد و استقبال پرشمار مخاطبان از آنها، اقدامات و تفكرات موسوي را در قالب سوالهاي مستند مورد واكاوي قرار گرفت.
بخش گذشته با عنوان «جناب موسوي! چرا اراذل حرمتشكن روز عاشورا را "خداجو " نام نهاديد؟» به موضوع تجمعات و آشوبهاي فتنهانگيز در روز عاشورا و ابعاد گسترده آن پرداخت و در اين قسمت به ساختارشكنيهاي "روز قدس، سيزده آبان و شانزده آذر...پرداخته ميشود:
ج) ساختارشكنيها
1_ روز قدس
جناب موسوي! مسبوقيد كه به ابتكار امام راحل، سي سال است كه مردم مسلمان در اقصي نقاط جهان در آخرين جمعه ماه مبارك رمضان با شعار مرگ بر اسرائيل به خيابانها ميريزند و گسترش روزافزون تظاهرات اين روز، موجب وحشت و تزلزل رژيم اشغالگر و روحيه بخشي به مردم فلسطين شده است؛ اما جناب عالي در بيانيه شماره 13 خود گفتهايد كه «اگر اين مناسبت به يك پسند سياسي تعلق يابد، سال به سال شكوه خود را از دست ميدهد».
375. آيا اين سخن شما بدين معنا است كه نبايد هر سال در روز قدس شعار مرگ بر اسرائيل سر دهيم زيرا تكرار اين مسئله باعث از بين رفتن شكوه اين روز ميشود؟
376. اگر منظور شما غير از اين است پس چرا در بيانيه خود اصلا به اسرائيل و جناياتش و فلسطين مظلوم اشارهاي نداشتهايد؟
جناب آقاي موسوي! ميدانيد كه در جريان راهپيمايي روز قدس سال 1388، جمعي كه خود را هواداران جناب عالي ميخواندند با شعارهايي همچون «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي»، «مرگ بر...»، «ما اهل كوفه نيستيم، پشت يزيد بايستيم» و «نه غزه، نه لبنان؛ جانم فداي ايران» فاز جديدي از ساختارشكني و مبارزه با نظام و ارزشهاي آن را آغاز كردند.
سوالات:
377. چرا جنابعالي در مورد شعارهاي اين گروه هيچ واكنشي نداشتيد؟
378. مگر امام(ره) نفرمودند كه «جمهوري اسلامي؛ نه يك كلمه كم، نه يك كلمه زياد»؟ پس چرا ذكر عبارت «جمهوري ايراني» مخالفت شما را برنيانگيخت؟
379. آيا امام(ره)، نظريهپرداز ولايت فقيه نبود؟ چرا جناب عالي در مقابل جسارتها و اهانتهاي گروهي اندك_ كه خود را هوادار شما مينامند _ به ولايت فقيه و مقدسات نظام، سكوت ميكنيد؟
****
جناب آقاي موسوي! به دنبال شعارهاي ساختارشكن و ضدديني كه در راهپيمايي روز قدس از سوي هواداران جنبش سبز سر داده شد، جنابعالي در جمع گردانندگان روزنامه توقيف شده كلمه سبز گفتيد: «به نفع ماست كه شعارهاي متناسب با ظرفيت كشور مطرح كنيم و از شعارهاي ضد و غيرمنطبق با وضعيت كشور بپرهيزيم.»
380. آيا به نظر شما اين شعارها به دليل عدم انطباق با ظرفيت كشور نبايد سر داده شود يا به دليل ساختارشكن بودن آنها؟
381. آيا اگر به فرض محال، يك روز شعارهاي ساختارشكنانه مطابق ظرفيت كشور باشد، شما با سر دادن آنها موافقيد؟!
جناب آقاي موسوي! شما در بيانيه شماره 13 (روز قدس) گفتهايد كه «ما به اندازهاي كه از خود صبر و خرد نشان بدهيم از كوششهايمان نتيجه ميگيريم و اگر به سوي تندرويهاي بيدليل بلغزيم، چه بسا كه حاصل يك هفته و يك ماه تلاش را در يك روز و يك صحنه جا بگذاريم» حال از شما سوال ميكنيم.
382. آيا واقعا رفتارتان پس از انتخابات با اين سخنان تشابه دارد؟
383. آيا سكوت شما در برابر شعارهاي ساختارشكنانه و افراطگريهاي طرفدارانتان در روز قدس و 13 آبان و 16 آذر و عاشورا به نوعي نقض همين سخنان نيست؟
جناب آقاي موسوي! شما در بيانيه شماره 13 كه به مناسبت روز قدس و پس از برگزاري اين مراسم صادر كرديد، نوشتهايد كه «ما خواستار اجراي بدون تنازل قانون اساسي و بازگشت جمهوري اسلامي به اصالت اخلاقي نخستينش هستيم».
384. آيا واقعا جناب عالي در دوران هشت ساله نخستوزيري خودتان، قانون اساسي را بدون تنازل اجرا كرديد؟
385. چرا در 16 سالي كه مشاور آقايان هاشمي و خاتمي بوديد بر اين خواسته پاي نفشرديد و بيانيه صادر نكرديد؟
386. آيا «نظام جمهوري اسلامي» جزء اركان قانون اساسي شمرده نميشود؟ چرا اجازه داديد طرفدارانتان در روز قدس و روزهاي پس از آن، شعار «جمهوري ايراني» سر دهند؟ آيا طرح اين شعار «تنازل قانون اساسي» نبود؟
387. اگر شعارهاي طرفدارانتان در روز قدس را قبول نداشتيد، چرا در اين بيانيه كه پس از روز قدس صادر كرديد، از آنان تبري نجستيد؟
388. آيا حمايت سي ساله ملت ايران از مردم مظلوم فلسطين، جزئي از «اصالت اخلاقي نخستين» جمهوري اسلامي نيست؟ آيا جناب عالي شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» را در مسير بازگشت به «اصالت اخلاقي نخستين» جمهوري اسلامي ميدانيد؟ اگر اين گونه نيست، چرا آن شعار دهندگان را محكوم نكرديد و صف خويش را از آنان جدا نساختيد؟
***
2_ سيزده آبان و شانزده آذر
مقدمه: روزهاي 13 آبان و 16 آذر يادآور چند مناسبت در تاريخ ما است كه همگي به نوعي، جنايات آمريكا عليه ملت ايران را بازگو ميكند؛ در 16 آذر سال (1332 اندكي پس از كودتاي آمريكايي _ انگليسي 28 مرداد) در آستانه ورود ريچارد نيكسون معاون وقت رئيس جمهور آمريكا به ايران، نظاميان رژيم پهلوي براي سركوب دانشجويان و ايجاد خفقان بيشتر، در اقدامي جنايتكارانه، به ساختمان دانشكده فني دانشگاه تهران يورش برده و دانشجويان را حتي در كلاسهاي درس به گلوله بستند كه در نتيجه سه تن از آنان به شهادت رسيدند.
همچنين در 13 آبان 1343 امام (ره) كه عليه اعطاي مصونيت كنسولي به مستشاران آمريكايي (توسط رژيم شاه) سخنراني و اعتراض كرده بود _ از ايران تبعيد شد؛ در 13آبان 1357 نيز در آستانه روي كار آوردن دولت نظامي ازهاري، رژيم شاه با اشاره و حمايت سفارت آمريكا به منظور فرو نشاندن شور انقلابي ملت ايران تظاهرات دانشآموزان را در دانشگاه تهران به خون كشيد و جمع زيادي از آنان را به شهادت رساند.
و بالاخره در 13 آبان 1358 نيز دانشجويان مسلمان پيرو خط امام طي اقدامي انقلابي در اعتراض به پناه دادن آمريكا به شاه فراري، لانه جاسوسي آمريكا در تهران را تسخير كردند؛ به دليل اين مناسبتها طبق مصوبه مجلس شوراي اسلامي سيزده آبان «روز ملي مبارزه با استكبار جهاني» ناميده شد و همه ساله در اين روز، تمامي مردم به ويژه دانشآموزان و دانشجويان، فريادهاي ضداستكباري خود را بر سر آمريكا فرود ميآورند.
جناب آقاي مهندس موسوي! از يك سو جناب عالي در وقايع پس از انتخابات، از حمايتهاي سردمداران آمريكا، اسرائيل، انگليس، منافقين و سلطنتطلبان از خودتان اعلام برائت نكرديد و از ديگر سو در بيانيه شماره 13 كه به مناسبت روز قدس صادر كرديد، حتي يك بار از كلمات «اسرائيل غاصب»، «رژيم اشغالگر قدس»، «صهيونيسم»، «اشغالگران قدس»، «فلسطين مظلوم» و نظاير آن استفاده نكرده و به هيچ وجه جنايات صهيونيستهاي وحشي را محكوم ننموديد و در پيامي كه به مناسبت روز 13 آبان 1388 منتشر ساختيد، اصلا نقش آمريكا در تبعيد امام(ره) و كشتار دانشآموزان را در سال 1357 يادآور نشديد و مطلقا كلمات و عباراتي همچون «آمريكا»، «آمريكاي جهان خوار»، «آمريكاي جنايتكار»، «امپرياليسم»، «روز ملي مبارزه با استكبار جهاني»، «تسخير لانه جاسوسي آمريكا» و ... را به كار نگرفتيد و در توصيف اقدام شجاعانه دانشجويان مسلمان پيرو خط امام(ره) در اشغال سفارت آمريكا از عبارت گنگ و مبهم «آنچه در اين روز اتفاق افتاد» بهره گرفتيد تا مجبور نشويد از عبارت «تسخير لانه جاسوسي» استفاده كنيد؛ در اين زمينه سوالاتي چند، ذهن نيروهاي وفادار به آرمانهاي امام (ره) و انقلاب را مي آزارد كه پاسخ آن را از شما ميخواهند:
389. علت اين همه تناقض و باجدهي به جنايتكاران بينالمللي چيست؟ چرا با آمريكا و اسرائيل اين قدر مماشات نموده و با رودربايستي برخورد مينماييد؟
390. آيا اين رفتار با سيره امام(ره)_ كه شما خود را پيرو ايشان ميخوانيد_ انطباق دارد؟
391. چرا جناب عالي در پيامتان به مناسبت 13 آبان (روز ملي مبارزه با استكبار جهاني) هيچگاه عليه آمريكا و اسرائيل_ كه نماد استكبار جهاني هستند_ سخن نگفتيد و چرا هوادارانتان نيز مطلقا عليه آمريكا و رژيم صهيونيستي شعاري بر زبان نياوردند؟ آيا اين هماهنگي، امري اتفاقي بوده است؟
***
جناب آقاي موسوي! مسبوقيد كه يك بار در زمان حيات امام و قبل از بركناري آقاي منتظري از قائم مقامي رهبري در منزل او به عكس امام(ره) جسارت شد؛ اين مسئله در ميان نزديكان امام امت بازتاب گستردهاي يافت و واكنشهايي را موجب شد، از جمله حضرات حجج اسلام آقايان سيد حميد روحاني، مهدي امام جماراني و مهدي كروبي در تاريخ 29/11/67 با ارسال نامهاي به آقاي منتظري ضمن بيان ايرادات وارد به وي، از جمله گفتند: «شما خوب ميدانيد كه امت قهرمانپرور ايران هرگز تحمل كوچكترين اهانت به ساحت مقدس حضرت امام را ندارد و اين حقيقت، در دوران ستمشاهي بارها ثابت شده است؛ راستي اگر روزي اين ملت باخبر شود كه در بيت شما نسبت به عكس امام(ره) چه جسارتي شده است، ميدانيد با آن بيت چه خواهند كرد؟»
و ميدانيد كه روز 16 آذر طرفداران جنبش سبز با شعارهاي ساختارشكنانه به تظاهرات پرداختند و تصاوير امام راحل را پاره كرده و به آتش كشيدند؛ اين اقدام در رسانههاي بيگانه بارها به نمايش درآمد و دشمن را خشنود ساخت زيرا كه ميديدند شعارهاي تظاهركنندگان اينك از مرحله تقلب در انتخابات فراتر رفته و اساس نظام و امام(ره) را هدف قرار داده است.
392. چرا شما كه پيرامون وفاداري به امام امت و آرمانهاي ايشان، بارها داد سخن دادهايد، اين اقدام زشت طرفدارانتان را كه عواطف دهها ميليون ايراني را جريحهدار كرد_ به طور شفاف و علني و قاطع محكوم ننموديد؟
393. چرا با صداي بلند اعلام نكرديد كه اين افراد ساختارشكن، نفوذيهاي دشمن هستند؟
394. چرا به هوادارانتان نگفتيد كه صفوف خود را از اين عناصر وابسته جدا كنند؟
395. جناب آقاي موسوي جناب عالي كه معتقديد «دانشگاهها از حق و مظلوم دفاع ميكنند و مخالف ظالم هستند و از استقلال كشور و آزادي، دفاع ميكنند» حركت دانشگاهيان در روزهاي 13 آبان و 16 آذر و تجمعات چند هزار نفري دانشجويان در دانشگاههاي تهران را در برابر اندك طرفداران شما، كه شعارهاي ساختارشكنانه داده بودند، چگونه توجيه ميكنيد؟
3_ عاشورا
396. جناب آقاي موسوي! در روزهاي تاسوعا و به ويژه عاشوراي سال 88 (5 و 6 ديماه) گروهي اراذل و اوباش با نشانههاي سبز در بعضي خيابانهاي تهران حاضر شدند و با استفاده از حضور مردم در مجالس عزاداري، اموال عمومي را تخريب كردند و شعارهاي ساختارشكنانه سر دادند و به كف و سوت و پايكوبي و هلهله پرداختند.
جناب عالي كه انتخاب رنگ سبز را به نشانه ارادت و وفاداي خود به اهل بيت عليهمالسلام عنوان ميكرديد، چرا در مقابل حركت شوم اين گروه، هيچ موضعي اتخاذ نكرديد و چرا نكوشيديد با محكوم ساختن آن، احساسات جريحهدار شده ملت ايران را قدري مرهم گذاريد؟
***
جناب آقاي موسوي! روز عاشوراي سال 88 (ششم ديماه) گروهي اندك به عنوان هواداري از شما به خيابانها آمده و ضمن اداي شعارهاي ساختارشكنانه همچون «حسين حسين شعارشون؛ تجاوز افتخارشون» و «مرگ بر اصل ولايت فقيه» و «مرگ بر جمهوري اسلامي» و ساير شعارهاي ساختارشكنانه، به تخريب اموال عمومي و خصوصي پرداخته و به نيروي انتظامي حمله بردند و سپس بدون توجه به عزاداري مردم در اين روز، كف و سوت زدند و هلهله كردند كه اين اقدامات، عواطف عمومي را به شدت جريحهدار ساخت و اين صحنههاي تاسفبار توسط رسانههاي بيگانه به شكلي گسترده و به صورت لحظه به لحظه منعكس شد و بعضي از آن رسانهها همچون بيبيسي فارسي؛ مرخصي ايام كريسمس كاركنان خود را نيز براي پوشش دادن مطلوب به اين وقايع لغو كردند.
در اين روز خواهرزاده شما نيز در يك عمليات مشكوك و به ضرب گلوله سلاحي كه در سازمان نيروهاي انتظامي و نظامي ايران وجود ندارد، به قتل رسيد و اين در حالي است كه سركرده منافقين، پيشتر اعلام كرده بود كه تيمهاي عملياتي خود را در روز عاشورا به حمايت از جمعيت سبز به تهران فرستاده است.
شما در پيامي كه بعد از اين واقعه منتشر ساختيد، بدون توجه به ماهيت ضدديني اين جمعيت و شعارهايشان، آنان را «خداجو»! «عزادار حسيني»! و «افراد بيگناه» لقب داديد و اين جماعت اندك را «بخش عظيمي» از جامعه ناميديد و «بر هويت اسلامي، ملي و مخالف سلطه بيگانگان و وفادار به قانون اساسي» خودتان و جنبش سبز تاكيد كرديد.
جناب عالي در اين بيانيه افزوديد كه «مسلما حرمتشكني اگر در روز عاشورا صورت گرفته باشد، مورد تاييد ما نيست» ولي بلافاصله براي رفع تكدر از حرمتشكنان سبزپوش در روز عاشورا به تبرئه آنان پرداختيد و گفتيد «ما بدترين نوع حرمتشكني را كشتن بندگان بيگناه و عزادار در روز عاشورا و در ماههاي حرام ميدانيم» و در پايان، راهحلهاي خويش براي برونرفت از اين مشكلات را ابراز داشتيد كه در يكي از بندهاي آن، آزادي حرمتشكنان عاشورا و آشوبطلبان چند ماه اخير را تحت عنوان «آزادي زندانيان سياسي» خواستار شديد.
بلافاصله به دعوت شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي، مردم در ساعت 15 روز چهارشنبه نهم ديماه _ كه روزي اداري و غيرتعطيل بود _ همچون اقيانوسي خروشان به خيابانها آمدند و با حضور بينظير و هوشمندانه خويش و با ابتكارهاي جذاب و ديدني، ضمن ابراز انزجار از وقايع روز عاشورا، از قوه قضائيه، قاطعيت در مقابل حرمتشكنان و محاكمه سران فتنه را خواستار شدند.
حال اين سوالات را از جناب عالي داريم:
397. چرا حرمتشكنان روز عاشورا را به روشني محكوم نساخته و از آنان تبري نجستيد؟
398. همه ميدانند كه روز عاشورا خواهرزاده شما به نحو مرموز و مشكوكي گلوله خورد و تلاش كادر پزشكي براي نجات جان ايشان بينتيجه ماند و متاسفانه دار فاني را وداع گفت؛ چرا وقتي وارد بيمارستان شديد، يكي از نزديكانتان شديدا به شما تاخت و جناب عالي را عامل اصلي قتل آن مرحوم دانست و شما نيز با سكوت، سر خود را پايين انداختيد؟
399. شما كه در بيانيهتان بر هويت اسلامي و ملي و وفاداري خود و جنبش سبز به قانون اساسي تاكيد كرديد، آيا شعارهاي طرفدارانتان عليه ملت ايران، نظام و رهبري را در روز عاشورا جزئي از وفاداري به قانون اساسي ميدانيد؟!
400. شما كه اين بيانيه را پس از راهپيمايي روز چهارشنبه در ميدان انقلاب تهران صادر كرديد، چرا هيچ اشارهاي به حضور حماسي و بينظير امت عاشورايي نكرديد؟
مطالب مرتبط: