IRNON.com
به مناسبت 77 ساله شدن علامه مصباح يزدي؛
آيت‌الله مصباح يزدي چگونه مطهري زمان شد؟
 

قبل از پيروزي انقلاب، عده‌اي از بازاريان قم خدمت آيت‌الله بهجت آمده و از ايشان درخواست كرده بودند كه خودشان يا يك نفر از روحانيون مورد تأييدشان يك درس اخلاق برگزار نمايند. آيت‌الله بهجت فرموده بودند كه جناب آقاي مصباح يزدي در اين زمينه مورد تاييد من است.


 

شبكه ايران نوشت: محمدتقي مصباح يزدي يازدهم بهمن‌ماه هزار و سيصد و سيزده، برابر با بيست پنجم شوال هزار و سيصد و پنجاه و سه هجري قمري، در شهر كويري يزد ديده به جهان گشود. وي تحصيلات مقدماتي حوزوي را در يزد به پايان رساند و براي تحصيلات تكميلي علوم اسلامي عازم نجف شد ولي به علت مشكلات فراوان مالي، بعد از يكسال براي ادامه تحصيل به قم هجرت كرد.

از سال 1331 تا سال 1339 ه.ش در دروس امام راحل(قدس سره) شركت و در همين زمان، در درس تفسير قرآن، شفاي ابن‌سينا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبايي(رحمه الله)كسب فيض كرد. وي حدود پانزده سال در درس فقه آيت‌الله بهجت(رحمه الله)شركت داشت. بعد از آن كه دوره درسي ايشان با حضرت امام به علت تبعيد حضرت امام قطع شد، معظم له به تحقيق در مباحث اجتماعي اسلام، از جمله بحث جهاد، قضا و حكومت اسلامي، پرداخت.

وي در مقابله با رژيم معدوم پهلوي نيز حضوري فعال داشت و در اين بين، در انتشار دو نشريه با نام هاي "بعثت " و "انتقام " نقش داشت كه تمام امور انتشاراتي اثر دوم نيز به عهده معظم له بود. سپس در اداره، مدرسه حقّاني به همراه آيت‌الله جنتي، شهيد بهشتي و شهيد قدوسي فعاليت داشت و حدود ده سال در آن مكان به تدريس فلسفه و علوم قرآني پرداخت. از آن پس، قبل و بعد از انقلاب شكوه‌مند اسلامي با حمايت و ترغيب امام خميني(قدس سره)، چندين دانشگاه، مدرسه و موسسه را راه‌اندازي كرد كه از مهم ترين آنها مي‌توان از بخش آموزش در موسسه در راه حق، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و بنياد فرهنگي باقرالعلوم نام برد.

ايشان هم اكنون رياست موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(رحمه الله) را از جانب مقام معظم رهبري برعهده دارد. معظم له در سال 1369 به عنوان نماينده مجلس خبرگان از استان خوزستان و نيز از تهران به نمايندگي مجلس خبرگان برگزيده شده است. ايشان داراي تاليفات و آثار متعددي در زمينه‌هاي فلسفه اسلامي، الهيات، اخلاق و عقايد مي‌باشد.

*دوران كودكي

زندگي پدر و مادر استاد در منزل ميراثي مادريشان با سختي بسيار مي‌گذشت. مادر با كمك خاله‌ها، در خانه جوراب مي‌بافت تا پدر براي گذران زندگي جوراب‌ها را در مغازه بفروشد. اين شغل بسيار كم درآمدي بود؛ به طوري كه پدر مي‌بايست هر از چندي مبلغي قرض مي‌كرد تا به كارش سامان دوباره دهد.

استاد درباره آن روزگار چنين مي‌گويد: يادم مي‌آيد بهترين غذايي كه دوست داشتيم و هفته‌اي يك مرتبه مي‌خورديم اين بود كه با برادرم از مدرسه كه مي‌آمديم، دو ريال و ده شاهي سرشير مي‌خريديم، و مادر كمي آب قند درست مي‌كرد و با اين سرشير قاطي مي‌كرد و اين بهترين شام آخر هفته بود.

با وجود همه سختي‌ها اين خانواده بسيار مذهبي و شيفته اهل بيت(عليهم السلام) در آن دوران خفقان رضاخاني، كه برپا كردن مراسم عزاداري مطلقا ممنوع بود، شب‌هاي محرم در زيرزمين منزل، مجلس توسل و عزاداري برقرار مي‌كردند، و شب‌هاي جمعه دعاي كميل و ذكر حديث و صبح هر جمعه نيز دعاي ندبه برگزار مي‌شد به طوري كه پدر دعاي ندبه را حفظ شده بود و آن را از بر مي‌خواند.

همين علاقه و دلبستگي به دين و علاقه‌مندي به خاندان عصمت و طهارت(عليهم السلام) سبب شد كه اولين فرزند خانواده "محمدتقي " نام گيرد. پيش از تولد محمدتقي، مادر خواب مي‌بيند كه قرآن به دنيا آورده است. با نگراني خواب خود را نزد معبّري به نام سيدمحمدرضا اماميه، كه از علماي يزد بود، بازمي‌گويد. سيد در پاسخ مي‌گويد: فرزندي كه متولد مي‌شود پسر است، و بشارت باد كه او عالم و حامي قرآن خواهد بود.اين خواب، هرچند بعدها به فراموشي سپرده شد، ناخودآگاه موجب علاقه شديد والدين، و به خصوص مادر محمدتقي به وي و آينده‌اش گشت.

*دوران مدرسه

روزگار كودكي محمدتقي در آغوش خانواده‌اي اين‌چنين پاكدل و باصفا، با اندوخته‌هايي ارزشمند از تربيت ناب ديني سپري شد و او براي كسب دانش و معرفت بيشتر راهي دبستان گرديد. محمدتقي چنان مشتاق دانستن بود كه همه ساله در امتحانات پاياني، شاگرد ممتاز مدرسه شناخته مي‌شد و همين امر موجب محبوبيت او نزد مدير و معلمان مدرسه شده بود، و آنان وي را تشويق مي‌كردند كه با ادامه اين شيوه درس خواندن، از مخترعان و مكتشفان و دانشمندان برجسته ميهن باشد. اما محمدتقي آرزويي ديگر داشت. او تنها به تحصيل علوم ديني و كسب معارف الهي مي‌انديشيد، و بر همين اساس بود كه در انشاي كلاس چهارم نوشت مي خواهد به نجف برود و درس ديني بخواند. اين انشا آموزگار و هم شاگردي‌هاي محمدتقي را شگفت زده كرد؛ چه هم كلاس‌ها كه خود آرزو داشتند روزي خلبان، سرهنگ، وزير، وكيل يا... شوند، مي‌ديدند شاگرد ممتاز مدرسه عجب پيشه‌اي براي آينده‌اش در نظر گرفته است!

*آغاز طلبگي

محمدتقي نوجوان در سال تحصيلي 26ـ1325 دوره ابتدايي را به پايان برد. انتظار به سر آمده بود و شيفتگي به فراگيري علوم دين موجب شد كه او به جاي گذراندن تعطيلات و تفريحات، از همان ابتداي تابستان وارد حوزه علميه يزد شود. استاداني كه او در اين دوره از محضرشان بهره برد از اين قرارند: مرحوم حاج محمدعلي نحوي، مرحوم شيخ عبدالحسين عرب و عجم ،مرحوم آقا سيدعلي رضا مدرسي و بالاخره حاج ميرزامحمد انواري. محمدتقي، همچنين در كنار دروس رسمي حوزه، با انگيزه علم دوستي و حقيقت جويي، برخي علوم روز از قبيل فيزيك، شيمي، فيزيولوژي و زبان فرانسه را نزد روحاني فرهيخته‌اي به نام "محقّقي رشتي " كه بعدها از سوي مرحوم آيت‌الله العظمي بروجردي به آلمان اعزام شد، مي‌آموخت.

*هجرت به نجف

طلبه جوان، با ذوق و شوق فراوان گرم تحصيل بود كه بار ديگر شيخ احمد آخوندي كه اول بار انفاس قدسي‌اش او را دلباخته معارف قرآن و عترت(عليهم السلام) ساخته بود، به ميهماني‌شان آمد. شيخ با مشاهده آن همه علاقه و پيشرفت، وي را تشويق كرد كه براي ادامه و تكميل تحصيلات به نجف اشرف هجرت كند و خانواده را نيز ترغيب كرد تا براي حمايت از او به نجف مهاجرت كنند و مقيم آن ديار شوند.به اين ترتيب پدر و مادر كه دلبسته فرزند بودند، تصميم گرفتند خانه و وسايل كارشان را بفروشند و به نجف هجرت كنند. هرچند پيشنهاد اوليه محمدتقي اين بود كه به او اجازه دهند به قم سفر كند و در آن حوزه ادامه تحصيل دهد؛ اما خانواده اصرار داشتند كه از همان ابتدا به نجف بروند. به هرحال مجاورت مرقد اميرمؤمنان(عليه السلام) و رونق فراوان حوزه نجف سبب شد كه آنان در اين تصميم جدي‌تر باشند و سرانجام به نجف هجرت كنند. از اين رو، اواخر سال 1330 بود كه همگي راهي نجف شدند.قرار بود طلبه جوان با خيال آسوده به درس و تحقيق بپردازد و پدر و مادر كار بافندگي خود را در آنجا از سر گيرند؛ اما پس از شش ماه كه به زحمت در آنجا ماندند، وضع كاري خانواده رونقي نگرفت و تلاش‌هاي فراوان پدر براي كسب درآمد كارگر نيفتاد و در نهايت مجبور شدند به ايران مراجعت كنند.

*هجرت به قم

محمدتقي روزانه در چهار درس شركت مي‌كرد: درس خيارات مكاسب مرحوم آقامرتضي حائري، كه صبح‌ها در منزل ايشان برقرار مي شد؛ جلد اول كفايه مرحوم آقاشيخ عبدالجواد جبل عاملي كه اول طلوع آفتاب در مسجد عشقعلي برگزار مي شد و او با يكي از دوستانش پيش از طلوع آفتاب اين درس را مباحثه مي كردند؛ جلد دوم كفايه نزد مرحوم آقامرتضي حائري كه عصرها در منزل ايشان برگزار مي شد؛ و ديگري درس منظومه بود. با وجود همه دشواري‌هاي معيشتي شيخ محمدتقي در مدت يك سال، باقي‌مانده دروس سطح را به اتمام رساند و از سال بعد در دروس خارج فقه مرحوم آيت‌الله بروجردي و خارج اصول امام خميني(رحمه الله) حضور يافت. از سوي ديگر، بيست سالش تمام شده بود و با احراز شرايط اقامت در مدرسه حجتيه، در آنجا حجره گرفت. توفيق آشنايي با بزرگان و علماي وارسته‌اي همچون امام خميني(رحمه الله)، علامه طباطبايي(رحمه الله) و آيت‌الله بهجت چنان لذت بخش بود كه تازه مي‌فهميد هجرت از نجف به قم از تقديرات بسيار نيكوي خداوند در حق او بوده است.

*آشنايي با امام خميني(رحمه الله)

شيخ محمدتقي از همان سال اول ورود به قم، با امام خميني(رحمه الله)، كه از سال‌ها پيش استاد برجسته حوزه بود، آشنا شد و خدمت ايشان ارادت يافت. با اينكه هنوز كفايه و مكاسب مي‌خواند، گاه‌گاهي براي كسب آمادگي در درس خارج ايشان شركت مي‌جست و از سال دوم به بعد به طور مرتب در آن درس حاضر مي‌شد.از جمله خصوصيات بارز امام(رحمه الله)، دقت نظر، نقادي آزادانه و آزادي انديشه بود كه در درس‌هاي ديگر اساتيد كمتر ديده مي‌شد. اين ويژگي‌ها براي ذهن پوياي طلبه‌اي چون او بسيار جذاب بود. از سوي ديگر تعطيلي درس اخلاق امام(رحمه الله) افسوس برانگيز بود؛ درس اخلاقي كه از جذابيت، تأثيرگذاري و بي نظيري آن حكايت‌ها نقل مي كردند و البته گواه نقل‌هاي دوستان در رفتار و منش امام(رحمه الله) كاملا آشكار بود. متانت و وقار در شخصيت ايشان موج مي‌زد. امام خميني(رحمه الله) در مجالس بسيار كم سخن مي‌گفت و گاه سراسر مجلس را با سكوت برگزار مي‌كرد و فقط به پرسش‌هاي علمي و ديني افراد پاسخ مي‌داد. ابهت ايشان مانع آن مي‌شد كه در حضورش مسائل متفرقه و بي‌فايده مطرح شود.از ديگر ويژگي‌هاي برجسته امام(رحمه الله) اين بود كه اجازه نمي‌داد هيچ كس در مسير، كنار ايشان يا پشت‌سرشان حركت كند و غالبا تنها راه مي‌رفت، و اگر كسي سوالي داشت، مي‌ايستاد و پاسخ مي‌داد و دوباره حركت مي‌كرد. به طور كلي ايشان درعين تواضع و فروتني، وقار و سنگيني به خصوصي داشت كه جمع بين اين دو ويژگي جز از كساني كه با عوالم ديگر ارتباط روحي و معنوي دارند، ميسر نيست. تنها كساني مبتلا به كبر نمي‌شوند و در عين حال متانت و وقار خود را حفظ مي‌كنند كه توجه قلبي خاصي به خداوند داشته باشند.

*آشنايي با علامه‌طباطبايي(رحمه الله)

آن روزها كه تازه به قم آمده بود، در مدرسه حجتيه، كنار ساعت آفتابي پهلوي حوض، سيدي نوراني توجه او را به خود جلب كرد. او مردي بسيار نحيف بود كه عمامه‌اي كوچك بر سر داشت، و لباس‌هاي بي پيرايه‌اش از ساده زيستي او حكايت مي‌كرد. محمدتقي درباره او از دوستانش پرسيد. گفتند: او قاضي كوچك است و اين ساعت آفتابي را نيز خودش ساخته و اينك براي تشخيص ساعت آمده است. تازه تنها اين نيست. آشنايي با هيئت و رياضيات نيز يكي از خصوصيات ايشان است. او امتيازات ديگري هم دارد: درس تفسير مي گويد، استاد فلسفه هست و... .مدتي از اين ماجرا گذشت تا اينكه يكي از دوستان به او پيشنهاد كرد در درس تفسير استاد كه روزهاي پنجشنبه درمسجد سلماسي تشكيل مي‌شد شركت كند. او نيز پذيرفت و پس از مشاهده حالات معنوي و روحاني علامه و نيز روش تدريس بسيارعالي‌شان مجذوب و شيفته ايشان شد و آرزو كرد همواره در خدمت و مصاحبت ايشان باشد.محمدتقي پس از آن در پي موقعيتي بود تا با علامه ارتباط بيشتري برقرار كند؛ ولي روحيه‌اش چنان بود كه نمي توانست خود را نزد استاد مطرح سازد. از طرفي برخورد علامه نيز به گونه‌اي بود كه به صورت افراد نگاه نمي‌كردند5 به هرحال در درس ايشان شركت مي‌جست و گاه نكته‌هايي كه به نظرش مبهم مي‌رسيد، پس از درس مي‌پرسيد و گاهي هم كه سوال‌كنندگان زياد بودند دنبال ايشان به راه مي‌افتاد و اگر فرصتي دست مي داد سوالش را مطرح مي‌كرد. سرانجام سوال‌هاي هوشمندانه محمدتقي توجه علامه را جلب كرد و موجب عنايت خاص ايشان به وي گرديد و اين زمينه‌اي شد كه او به تدريج بتواند درخواست‌هاي ديگري مطرح سازد و از ايشان بخواهد كه در زمينه مسائل اخلاقي و معنوي او را راهنمايي كنند. رابطه محمدتقي با علامه چنان قوت گرفت كه گاه به طور خصوصي از ارشادات اخلاقي آن بزرگوار بهره‌مند مي‌شد و علامه نيز نسخه‌هاي دست نويس تفسير خود را پيش از چاپ به وي مي‌داد تا مرور كند و اگر نكته‌اي براي اصلاح به نظرش مي‌رسد، تذكر دهد.

*آشنايي با آيت‌الله بهجت(رحمه الله)

از جمله ديگر بزرگاني كه محمدتقي در همان سال‌هاي اول با ايشان آشنا شد، حضرت آيت‌الله بهجت(رحمه الله)بود. منزل آيت‌الله كنار مدرسه حجتيه قرار داشت و معمولا در رفت‌وآمدها و به خصوص صبح‌ها كه ايشان از حرم بازمي‌گشتند، در كوچه با ايشان برخورد مي‌كرد. مدتي گذشت و از دوستان شنيد كه آيت‌الله بهجت از نظر علمي بسيار برجسته‌اند و سال‌هاي قبل، از شاگردان ممتاز آقاي بروجردي بوده‌اند، همچنين از نظر اخلاقي و معنوي برگزيده و اهل مقامات‌اند، و در نجف از شاگردان عارف كامل، مرحوم سيدعلي آقاي قاضي بوده‌اند. اين اوصاف، محمد تقي را كه هميشه تشنه فضيلت و معنويت بود، ترغيب مي‌كرد كه از چنين شخصيتي بهره برد؛ ولي از آنجا كه آيت‌الله بهجت به آساني كسي را نمي‌پذيرفت، با عده‌اي از دوستان تصميم گرفتند براي تقويت بنيه فقهي‌شان از ايشان بخواهند به طور خصوصي براي آنان فقه بگويد و به اين طريق بتوانند از خصوصيات اخلاقي ايشان نيز بهره گيرند. آيت‌الله بهجت پذيرفتند و درس فقه پرباري همراه با دقت‌نظرهاي كم نظير و استقلال راي تحسين برانگيز ارائه فرمودند. شيخ محمدتقي كه مدت پانزده سال در آن درس شركت كرد محضر درسي آن آيت حق را اين گونه توصيف مي‌كند: درسي بسيار پرمحتوا، دقيق و خوب بود و آنچه بر خوبي آن مي‌افزود اين بود كه ايشان غالبا پيش از درس تشريف مي‌آوردند و به مناسبتي ـ كه گاهي در آن زمان آن مناسبت را درك نمي‌كرديم ـ حديثي مي‌خواندند يا داستاني نقل مي‌كردند و ضمن آن، مطالب اخلاقي و ديني‌اي را كه مورد نظرشان بود مي‌فهماندند. و عجيب اين بود كه هم من و هم دوستان ديگر، تجربه كرده بوديم مطالبي كه آنجا گفته مي‌شد و ظاهرا بدون مناسبت به نظر مي‌رسيد، در واقع نكته‌هايي بود كه براي افراد سازندگي داشت و اشاره به مسايلي بود كه به بعضي از افراد حاضر در جلسه مربوط مي‌شد و خود آنها درك مي‌كردند. گاهي هم با خيره شدن در چشم شخص، گويا به او مي‌فهماندند كه "دارم به تو مي گويم!... " و همين طور گاهي درباره يك مسئله سياسي، جرياني را قبل از وقوع آن پيش‌بيني مي‌كردند. مخصوصا آن زمان‌ها در كوران انقلاب و حملاتي كه دژخيمان شاه به فيضيه مي‌كردند، ايشان اصرار داشتند كه بايد اين وقايع را نوشت و منتشر كرد. طرح اين مسائل از طرف ايشان انگيزه‌اي شد كه ما نيز بيشتر در فعاليت‌ها و مبارزات، مشاركت داشته باشيم.

اين آشنايي پانزده ساله، زمينه ارتباط و علاقه هر چه بيشتر استاد و شاگرد را فراهم ساخت و رفته رفته استاد نيز به استعداد و نبوغ علمي و اخلاقي شاگرد خود پي برد و اين امر سبب شد كه آيت‌الله بهجت، او را در مقام مدرس اخلاق به مردم معرفي كند. حجة الاسلام والمسلمين، دكتر مرتضي آقاتهراني در اين باره مي‌گويد: قبل از پيروزي انقلاب، عده‌اي از بازاريان قم خدمت آيت‌الله بهجت آمده و از ايشان درخواست كرده بودند كه خودشان يا يك نفر از روحانيون مورد تأييدشان يك درس اخلاق برگزار نمايند. آيت‌الله بهجت فرموده بودند كه جناب آقاي مصباح يزدي در اين زمينه مورد تاييد من است. برويد از ايشان بخواهيد و من هم از ايشان مي‌خواهم كه درس اخلاق را بيان كنند. اين درس اخلاق تا مدت‌ها در منزل مرحوم اسلامي در قم كه بعدا به حسينيه يا مسجد تبديل شد، ادامه داشت.