اخبار ويژه كيهان (20/11/1389) اعتراف خاتمي به ماهيت ضدانقلابي فتنه سبز

رئيس دولت اصلاحات گفت: كسي كه از جمهوري اسلامي دفاع كند، انقلابي واقعي است و كسي كه به آن لطمه بزند ولو به نام دين يا هر نام ديگري، اوست كه از انقلاب فاصله گرفته است ولو ادعاي انقلابيگري كند.
روزنامه كيهان ستون اخبار ويژه امروز چهارشنبه خود را به موضوعات زير اختصاص داد:
* اعتراف خاتمي به ماهيت ضدانقلابي فتنه سبز
رئيس دولت اصلاحات گفت: جمهوري اسلامي دستاورد بزرگ انقلاب اسلامي است و پاسداري از آن بزرگترين كار انقلابي است.
خاتمي در ديدار شماري از اعضاي شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات اضافه كرد: كسي كه از جمهوري اسلامي دفاع كند، انقلابي واقعي است و كسي كه به آن لطمه بزند ولو به نام دين يا هر نام ديگري، اوست كه از انقلاب فاصله گرفته است ولو ادعاي انقلابيگري كند.
وي همچنين گفت: آن چيزي كه ما ميگوييم اصلاحات، خدا و پيغمبر و همه اينها هم قبول و نظامي را ميخواهيم كه ارزشهاي الهي در آن حاكم باشد احكام الهي در آن اجرا شود البته باز هم اينجا تاكيد ميكنم، امام هم فرمودند احكام بايد با توجه به زمان و مكان كه دو عنصر تعيين كننده در اجتهاد اسلامي هستند باشد و به گونهاي كه بتواند مشكلات انسان امروز را حل كند، همچنان كه امام مواضع بسيار شجاعانهاي در مورد زنان، فرهنگ و هنر و مسائل اقتصادي گرفتند و گره گشايي كردند.
خاتمي ميگويد: اتفاقا يكي از رسالتهاي اصلاحات دفاع از انقلاب و آرمانهاي انقلاب است تا بيگانگان با روح انقلاب، با هر عنوان و تبليغاتي نيايند محور كارها شوند.
تظاهر خاتمي به دفاع از انقلاب و «جمهوري اسلامي» تناقض كامل با عملكرد جريان متبوع به ويژه در حوادث پس از انتخابات سال 88 قرار دارد، چه اينكه فتنهگران تحريك شده توسط كساني چون خاتمي و موسوي و كروبي- صرفا به عنوان يك مثال از صدها حقيقت- در روز قدس بر روي نام اسلام در شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي خط كشيدند و تا امروز كه بيش از 16 ماه از آن اقدام رسوا ميگذرد هيچ يك از اين منافقين حاضر نشدهاند ولو در لفظ، حمله به «جمهوري اسلامي» از سوي آشوبگران وابسته به گروهكها را محكوم كنند. بدين ترتيب و براساس اظهارات اخير خاتمي، او و هم قطارانش مصداق واقعي ضدانقلابيگري هستند و از انقلاب فاصله گرفتهاند «ولو ادعاي انقلابيگري كنند».
اما اين تعبير نيز كه «آنچه ما ميگوييم اصلاحات، خدا و پيغمبر و همه اينها قبول و نظامي را ميخواهيم كه ارزشهاي الهي در آن حاكم باشد»، منافقانه و در تناقض با عملكرد مدعيان اصلاحطلبي و فتنهگران سبز است. اوج خيانت اين جماعت را در حوادث روز عاشوراي 88 ميشد كه با مساعدت گروهكهاي منافقين، تندر، بهائيت و... عملي شد اما نه تنها از سوي خاتمي و موسوي و كروبي محكوم نشد، بلكه حرمتشكنان لقب «مردان خداجو» هم گرفتند در حالي كه امثال خاتمي صم بكم نشسته بودند؛ يا اوباش سياسي را تحريك ميكردند. آيا ملاقات رسواي خاتمي با راسموسن نخست وزير سابق و هتاك دانمارك كه از كاريكاتورهاي اهانتآميز عليه پيامبر اعظم(ص) دفاع كرد، از جنس دفاع از انقلاب و آرمانهاي آن بود؟ تدارك و زمينه چيني آشوب و اردوكشي خياباني طبق نقشه سرويسهاي جاسوسي موساد و سيا و ام آي 6 چطور؟ آيا ميتوان طبق نقشه خبيثترين و جنايتكارترين مستكبران جهان عمل كرد و هنوز دم از اصلاحات زد؟ تفاوت اصلاحات شما با اصلاحات رضاخاني و محمدرضايي- لعنت الله عليهما- چيست؟
اما درباره مقايسه سراسر نفاق آلود اصلاحات آمريكايي با شجاعت حضرت امام(ره) نيز بايد پرسيد آيا سر دادن شعار نفي حجاب در اغتشاشات، حذف اسلام، حمايت از آمريكا و رژيم صهيونيستي در ازاي شعار نه غزه، نه لبنان، و ضديت علني با اصل ولايت فقيه و آتش زدن تصوير حضرت امام خميني توسط اوباش سياسي و خياباني، چه نسبتي جز «دشمني» با خط امام خميني و انقلاب اسلامي ميتواند داشته باشد؟
* ما در رفتيم، شما لنگش كن
اقدام تبليغاتي دو تن از دست اندركاران فتنه مبني بر درخواست مجوز راهپيمايي به بهانه حمايت از مردم مصر و تونس، داغ دل جريان ضد انقلاب خارجنشين و فعال در عرصه مجازي را تازه كرد.
اگرچه برخي از اين عناصر هياهوي «لنگش كن» را از خارج كشور به راه انداختهاند اما اغلب آنها معتقدند كه سازمان اغتشاش و آشوب كه در انتخابات سال 88 فعال شد، كلاً منهدم شدهاست. مهاجراني- كديور (جرس) در مطلبي كه با اسم مستعار «سارا زرتشت» منتشر شده، مي نويسند «جريان سبز ساختار قابل اطميناني براي بسيج عمومي ندارند». جرس با اشاره به فضاي هيجاني پس از انتخابات كه باعث موج سواري آشوبگران شد، مينويسد: اكنون زيرساختها و شبكههاي ايجاد شده توسط ستادها و فعالان سياسي ديگر وجود ندارند در حالي كه در خرداد 88 حضور مؤثر داشتند. امروز همه چيز براي حاكميت قابل پيشبيني است.
روزنت ديگر سايت ضد انقلابي مديريت شده از خارج كشور است كه مينويسد: عرصه جنبشهاي سياسي نميتواند محل احساسات و خيال پردازيهاي عجولانه باشد. امروز به اين درك رسيدهايم كه بودن در خيابان تنها يك تاكتيك است و جان اعضا را به سادگي نميتوان در معرض خشونت قرار داد. جنبش سبز در وضعيتي قرار گرفت كه بايد از سطح خيابان خارج شده و به طرف عمق جامعه حركت كند(!؟)
بالاترين هم اگرچه نامه كروبي و موسوي را براي ساعاتي داغ كرد اما تصريح ميكند: پاي فضاي مجازي نشستن و داغ كردن لينكها بيفايده است. دنياي مجازي فقط به درد خارج از ايران ميخوره و به درد فعاليت در داخل نميخوره.
در اين ميان گويانيوز از فتنهگران خواست جنبش سبز را فداي منطقه و اتفاقات كشورهاي عربي مثل مصر و تونس نكنند. گويانيوز نوشت: عربي كردن جنبش سبز يعني بازي در زمين رژيم جمهوري اسلامي، اول بسم الله سخنگوي اخوان المسلمين در لندن به بي بي سي مي گويد سازمان او به «امام خامنهاي» احترام ميگذارد و يادآوري ميكند كه البته در مصر مسيحيان و سكولارها هم زندگي ميكنند. چنين است كه بزرگترين خطاي اپوزيسيون، پيوند زدن جنبش سبز به تحولات كشورهاي عربي خواهد بود.
اما عليرضا - ر نويسنده سايت خودنويس كه بعد از حوادث سال گذشته از كشور گريخته، در نوشته آميخته با تمسخر موسوي را براي احياي آشوب شير ميكند و مينويسد: ميدانم كه اگر اعلام كني به خيابان ميآيي، دستگيرت ميكنند. خب خودت بدون اعلام هر جا كه دوست داشتي بيا. يك سال و نيم است كه ما را جز در سايتها نديدهاي. راستي كروبي را هم بياور، البته اگر خودش 2 روز زودتر نيامده باشد! به خدا از وقتي مصر اين جوري شده اصلاً خواب و خوراك نداريم. حال مصر چه جوري شده؟ مهم نيست، هر جوري شده بايد از آنها حمايت كرد، حالا اگر يكهو يادمان رفت و حواسمان پرت شد و شعارمان يك چيز ديگري بود، خب ديگر، بگي نگي گيجيم، كاريمان نميشود كرد.
وي اضافه ميكند: موسوي جان! البته ميدانم چند مدته خلاف ملاف را گذاشتهاي كنار اما خب يك دفعه برنداري بيانيه بدهي و لغو كني. خودت هم صد دفعه گفتي من رهبر جنبش نيستم. هرچند كه من خودم جانم را برداشتهام در رفتهام و خودت لنگش كن و اينا اگر راست ميگي خودت بيا و اين بساطها ولي ما هم اينجا پشت جبهه داريم عين خر كار ميكنيم براي برنامه شما. هيچي ديگه همين. حالا برو وقت ما را نگير.
* نه غزه، نه لبنان ... جانم فداي مبارك!
عضو فراري سازمان مجاهدين (انقلاب) تاكيد كرد نامه موسوي و كروبي به عنوان درخواست مجوز براي راهپيمايي كاري غيرجدي و تبليغاتي در جهت رفع تكليف بوده است.
محمدعلي توفيقي در گفتوگو با راديو فردا اظهار داشت: اين نامه ميتوانست با ادبيات ديگري مطرح شود تا اين سوءتفاهم را ايجاد نكند كه طرح آن فقط براي رفع تكليف بوده است. مشكل به فقدان استراتژي بر ميگردد.
وي با اشاره به بهانه درخواست مجوز راهپيمايي (اعلام همبستگي با انقلاب مردم مصر و تونس) گفت: مخالفان به خيابان بيايند كه چه چيز را مطالبه كنند؟ اگر قرار باشد فقط به منظور اعلام همبستگي و حمايت از مردم تونس و مصر كه حتي همسايگان ايران هم محسوب نميشوند به خيابان آمد، من فكر نميكنم اين حركت از قدرت بسيج كنندگي در خيابان برخوردار باشد. از سوي ديگر تصور نميكنم اين رويكرد نتيجه مثبت و موثري براي جنبش سبز در پي داشته باشد.
سايت صهيونيستي و ضد انقلابي «بالاترين» نيز در تحليل مشابهي نوشت: آقايان موسوي و كروبي بايد شجاعت داشته باشند و هدف اصلي درخواست راهپيمايي را اعلام كنند. تونسيها و مصريها نيازي به حمايت ما ندارند.كچل اگر طبيب بود، سر خود دوا مينمود. وقتي ما حاضر نيستيم سر جان خودمان ريسك كنيم، به جايي نميرسيم. معلوم است كه در همه جاي دنيا اپوزيسيون را سركوب كنند.
بالاترين نوشت: آيا درخواست راهپيمايي براي حمايت از مردم مصر و تونس دخالت در امور داخلي كشورها نيست؟
فتنهگران آشوبطلب در جريان تظاهرات روز قدس سال 88 عليه فلسطين شعار داده و مدعي بودند نبايد در امور ديگر كشورها و ملتها دخالت كرد. اما با توجه به اينكه فتنهگران آن روز در خدمت رژيم صهيونيستي فعال شده بودند، طبيعتاً ميل به آشوبگري- اين بار در خدمت حسني مبارك ديكتاتور مصر و بن علي ديكتاتور تونس- نه تنها از سوي اين رژيمها مداخله محسوب نميشود كه موجب خوشحالي اين بخت برگشتههاي مفلوك هم هست!
بالاترين در مطلب ديگري با اشاره به طفره رفتن فتنهگران از دعوت به خودنمايي و انگشتنما شدن در 22 بهمن امسال نوشت: موسوي و كروبي از ماجراي اسب تروا در 22 بهمن پارسال درس گرفتهاند.
* تحليلگر اسرائيلي: ايران هسته تحولات حساس خاورميانه است
«هسته مركزي ماجراهاي خاورميانه جاي ديگري است؛ ايران. اكنون به طور پيوسته كشورهاي منطقه به ايران ميپيوندند.
اين تحليل، خلاصه ارزيابي جاناتان اسپاير (كارشناس مركز مطالعات جهاني در هرتسلياي اسرائيل) است. واشنگتن تايمز با اشاره به كتاب منتشره از سوي اسپاير مي نويسد: حزب الله لبنان هسته مركزي كتاب اسپاير است كه در آن جابجايي اسلامگرايي با ناسيوناليسم و ملي گرايي را در ملتهاي عربي خاورميانه بررسي مي كند. بهترين مثال براي اين مورد هم حزب الله است كه قدرت حاكم در لبنان محسوب مي شود. كشوري كه در آن سوريه و ايران حكمرانان پشت پرده به حساب مي آيند. اسپاير هرچند به گروههاي حزب الله لبنان و يا جنبش مقاومت اسلامي حماس مي پردازد اما هسته مركزي داستان او جاي ديگري است؛ ايران.
اسپاير در كتاب خود مينويسد: بالاگرفتن اسلامگرايي جوامع و راديكاليزه شدن افراطي حماس، ناشي از اين است كه يا ميانه روهاي فلسطيني سركوب شدهاند و يا از جريان اصلي اخراج شدهاند. اين گونه گروهها همه مدل ايران را در خاورميانه دنبال ميكنند ايران در حال قبضه كردن مناقشه اعراب و اسرائيل است.
واشنگتن تايمز اضافه ميكند: ايران با كمك سوريه جبههاي از متحدان را به راه انداخته كه حزب الله لبنان و گروههاي اسلامگرا در عراق و حماس در فلسطين را شامل ميشود. حتي تركيه و قطر نيز به منظومه ايران پيوستهاند. اين حلقه اتحاد كشورها بسيار بد و نامطلوب است. در مقابل مصر و سعودي و اردن و مراكش و تشكيلات خودگردان محمود عباس قرار دارند. اكنون ائتلاف تشكيل شده و خواستار نابودي اسرائيل، در حال تقويت است و به مصر نزديك مي شود.
خبرگزاري رويتر نيز در گزارشي كه حاوي همين مضمون است يادآور شده است: رژيمهايي نظير سعودي نگران تقويت ايران از قبل حوادث مصر و تونس هستند. همچنان كه نگران از دست دادن متحدان منطقهاي خودند. رياض نگران است كه خلأ ديپلماتيك به جا مانده توسط مصر گرفتار، فضا را براي كشورهايي چون تركيه و قطر كه رقباي كوچكتر عربستان سعودي در خليج فارس هستند، باز ميكند. هر دو كشور مزبور از مناسبات خوبي با ايران برخوردارند و درصدد نقش آفريني بيشتر منطقهاي هستند. يك ديپلمات مستقر در خليج (فارس) گفت: نفوذ عربستان احتمالا كم ميشود، در حالي كه كشورهاي ديگري چون قطر و تركيه كه همچون سعوديها خواستار انزواي ايران نيستند، نقش بزرگتري را ايفا ميكنند.»
اين گزارش ها در حالي است كه ويليام فاكس وزير دفاع انگليس به تازگي در كنفرانس هرتسليا در اسرائيل گفت: نفوذ سياسي ايران در منطقه منزجركننده است.
* مشاور اوباما: اجراي احكام اسلامي مطالبه 80 درصد مردم مصر است
سردبير مجله نيوزويك ميگويد نشانههاي نگران كنندهاي از اسلامگرايي قاطع مردم مصر وجود دارد.
فريد ذكريا در تحليل تحولات مصر اگرچه تلاش ميكرد جريانهاي غربگرا و سكولار را نيز قابل تأمل نشان دهد اما نوشت: مصر كشوري بزرگ و پيچيده است و پيشبيني آينده آن دشوار است. با اين حال نشانههاي نگران كنندهاي وجود دارد، زماني كه «مركز تحقيقاتي پيو» در آوريل سال گذشته يك نظرسنجي در جهان عرب انجام داد جامعه مصر ديدگاههايي را از خود بروز داد كه در چشم جهان غرب به شدت افراطي ميآمد. 82 درصد از پرسش شوندگان مصري با سنگسار به عنوان مجازات زناي محصنه موافقت نموده بودند، 84 درصد با اعدام كساني كه مرتد ميشوند، موافقت كرده و در نزاع ميان هواداران مدرنيزاسيون و بنيادگرايان، 59 درصد از مردم، اسلامگرايان را به رسميت شناخته بودند.
وي در عين حال نظرسنجي ديگري را منتشر كرده تا ادعا كند در تناقض با نظرسنجي قبلي است در حالي كه نظرسنجي دوم تناقضي با نظرسنجي اول (اسلامگرايي مردم مصر) ندارد بلكه خلاف واقع بودن ادعاي فريد ذكريا مبني بر بنيادگرا معرفي كردن مسلمانان مصر را نشان مي دهد. وي در اين باره مينويسد: يك نظرسنجي كه در سال 2007 صورت گرفته نشان مي دهد 90 درصد مردم مصر از آزادي مذهب حمايت مي كنند، 88 درصد خواهان يك دستگاه قضائي بي طرف اند، 80 درصد خواهان آزادي بيان و 75 درصد مخالف سانسوراند.
وي افزود: من همچنان معتقدم كه ترس از يك حكومت ديني در مصر به طور وسيعي در حال گسترش است.
سردبير نيوزويك كه مشاور دولت اوباما نيز هست اضافه ميكند: آرزوي من آن است كه مصر از رفتن به سوي كوره راه مدل ايران اجتناب كند اما نميتوانم بگويم آرزوي من محقق خواهد شد. اما شواهد زيادي وجود دارد كه نشان ميدهد فرآيند دموكراسي ميتواند در مصر به جريان بيفتد؛ نخست اينكه ارتش به طور قطع سكولار باقي مانده و مانع از ايجاد هر نوع نظم سياسي مذهبي خواهد بود. ارتش مانند تركيه ميتواند حركتهاي مذهبي را كنترل كند.
وي توضيح نداد كه سركوب ارتش چه نوع «فرآيند دموكراتيكي» است اما با اين حال مجدداً اذعان كرده است: اسلام جذابيت ويژه اي در مصر و به طور گسترده در جهان عرب دارد. اما اين مسئله مهمي است كه درك شود چرا چنين جذابيتي بوجود آمده؟ ديكتاتورهاي سكولار در جهان عرب براي چندين دهه به شكل بي رحمانه اي همه فعاليت هاي سياسي را سركوب نموده اند. يكي از مكان هايي كه آنها نمي توانستند تعطيل كنند مسجد بود، به همين دليل اين مكان همواره محلي براي عمل سياسي و خلق گفتمان مبارزه عليه وضع موجود بوده است، بنابراين اعتراضات در جهان عرب همواره زباني اسلامي مي يافتند. قابل انكار نيست كه براي بسياري از مصري ها، همان طور كه اخوان المسلمين شعار مي دهد، «راه حل اسلام است.»
فريد ذكريا همچنين مينويسد: جالبترين بخش اعتراضات در مصر و تونس، نقش كمرنگ آمريكا در ميان مردم بود و مردم آمريكا اعتنايي نكردند. اين به طور حتم نتيجه رويكرد بوش و اوباما در منطقه بوده است. اوباما هم پس از مدتي به همان نقش تهاجمي و سلطه جوي آمريكا در خاورميانه برگشت.
وي همچنين در مقالهاي كه واشنگتن پست چاپ كرده، تصريح ميكند: با ناآراميهاي مصر شبحي از گذشته غرب را به تسخير خود درآورده است. آمريكا در سال 1979 شاهد وقوع يك انقلاب خياباني در خاورميانه و سرنگوني محمدرضا پهلوي بود... دولت اوباما بايد در تلاش خود براي تسهيل دوره انتقالي آرام، درست عمل كند. خطر بحران، واقعي است، ديدگاههاي اخوان المسلمين ارتجاعي و خطرناك است. بدون قانون اساسي جديد و مصونيت حقوقي، خطر بروز «دموكراسي غيرآزاد» و يا شائبه برگزاري انتخابات غيرسالم و غيرعادلانه، نتايج بدي را براي اقليتها، حقوق بشر و ساير آزاديها رقم خواهد زد. به خاطر داشته باشيم چه چيزي باعث ظهور افراطگرايي اسلامي و احساس ضدآمريكايي در خاورميانه شدهاست. اعراب به واشنگتن به چشم كشوري نگاه ميكنند كه از ديكتاتورهاي سنگدل براي سركوب مردم شان پشتيباني كرده است. آنها اعتقاد دارند آمريكا تا زماني كه اين رژيم ها با سياست خارجي واشنگتن همخواني دارند، اين سركوب ها را ناديده گرفته است. اگر واشنگتن اكنون در پي ميانجيگري براي حصول توافقي است كه ديكتاتورهاي نظامي مصر را بر سر قدرت نگاه دارد، پيامد آن بروز احساس ناخرسندي و نوميدي در خيابان هاي قاهره خواهد بود. در دراز مدت، مخالفت ها عليه رژيم مصر و آمريكا افراطي تر، مذهبي تر و خشونت آميزتر خواهد شد. ممكن است اين روند نظير آن چيزي باشد كه به بروز انقلاب ايران منجر شد.