Www.JavadAkar.infO 

نام: جواد

شهرت: نکونام

تاریخ تولد: 11/6/1359

شماره پیراهن: شش

جواد نکونام

 متولد۱۶ شهریور 1359 در شهر ری است. 81 بازی ملی دارد. 14 گل ملی به ثمر رسانده است. قدش 186cm است . وی در درتیم های پاس تهران، الوحده و الشارجه امارات بازی کرده است و درسال 2006 نیز در بین ده بازیکن برتر آسیا قرار گرفته است و در حال حاضر عضو باشگاه اوساسونا می باشد. نکونام در بیست و دوم دیماه سال 1379 و درحالیکه تنها 19 سال و 31 روزسن داشت، برای نخستین بار پیراهن تیم ملی کشورمان را در دیدار دوستانه برابر اکوادور برتن کرد و در حال حاضر بعد از مهدی مهدوی کیاو علی کریمی کاپیتان سوم تیم ملی ایران به حساب می آید.

 

در ادامه به مشاهده چندین عکس و مصاحبه از او می پردازیم  ...........

کمی در مورد خانواده ات برای ما بگو؟

پدرم کارمند بود و شرایط زندگی ما متوسط بود ولی هیچ وقت احساس کم بود نکردم

تا به حا به چند کشور رفته ای؟

غکر کنم ۴۰ یا ۵۰ تا

چقدر از این سفرها درس گرفته ای؟

متاسفانه مسافرتهای ما فقط در هتل خلاصه می شود و فقط

یک یا دو ساعت وقت داریم تا شهر را ببینیم !سفرهای من

 با تیمها بوده است از فرودگاه به هتل واز هتل به استادیوم

چقدر به فیلم علاقه داری؟

خیلی زیاد تقریبا هر شب فیلم می بینم چون سرگرمی خوبیه

Www.JavadAkar.infO

فیلم های خوبی که اخیرا دیده ای چی بودن؟

فیلم میم مثل مادر را با یکی از دوستانم وقتی به تهران

امدم دیدم فوق العاده بود بازی خانم گلشیغته فراهانی در

 این فیلم بی نظیر بود (گلادیاتور) را هم خیلی دوست دارم

 و چندین بار این فیلم رو دیدم

الان چه ماشینی داری؟

یک bmwدر ایران دارم و یک bmwدراسپانیا مه ان را

 خیلی دوست دارم چون واقعا بی نظیر است می خواهم

 یک روز باbmw کل اروپا رو بگردم

در رانندگی به سرعت علاقه داری؟

به هیچ وجه اتفاقا هر کس کنار من می نشیند می گوید

حیف این ماشین که زیر پای توست

Www.JavadAkar.infO

مردم اسپانیا رو چگونه دیدی؟

انسانهای بسیار خون گرم و شاد هستند و خیلی زود رابطه

 بر قرار میکنند وقتی هم ناراحت هستند با یک گیتار به

خیابان می ایند

از حضور در اسپانیا راضی هستی؟

نه فقط به خاطر پیشرفت در فوتبال اینجام

چرا؟

چون هیچ جای دنیا برای من ایران نمی شه

 

چه چیزی ذر اسپانیا ازارت می دهد؟

تنهایی در اسپانیا خیلی تنهام و این مسئله بیش از حد ازارم می دهد

بهترین چیزی که در اسپانیا داری ؟

فیکس بازی کردنم در اوساسونا

 


چگونه در ايران به سمت فوتبال رفتيد؟
در شهر ري متولد شدم اين شهر در جنوب غربي تهران قرار دارد انجا در

 دو خيابان بازي ميکرديم هنوز اتفاقات ان زمان را به ياد دارم
ميتوانيد در مورد ان بازي ها صحبت کنيد؟
سطح رقابت بسيار بالا بود از سه عصر شروع مي کرديم تا حدود 9شب

 يکباره پليس امد و دروازه هايمان را برد و فوتبال را برايمان ممنوع کرد
ممن
وع کرد فوتبال در ايران کاري عادي محسوب مي شود؟
نه به هيچ وجه اين اتفاق ليل خاص خودش را داشت در بازي با هم درگيري

وجرو بحث پيدا کرديم و شرايط در خيابان به گونه اي شده بود که همه چيز

 اشفته به نظر مي رسيد ترافيک سنگني ايجاد شده بود و پليس وارد عمل شد
حتما شيشه را مي شکستيد و با همسايه ها نيز برخورد داشتيد؟
مي خندد نه شکستن شيشه ها مشکل خاصي نبود بيشترين دليل ناراحتي همسايه ها

 سرو صداي ما بودانها براي انکه بازيمان تمام شود به ما اب نمي دادند تا خسته

 شويم و نتوانيم به کارمان ادامه دهيم


با چه توپي بازي مي کردين؟
توپ پلاستيکي در ايران همه با اين توپ ها بازي مي کنن
چند ماه است که در مامپلونا زندگي مي کنيد و به نظر ميرسدبا شرايط سازگار

 شده ايد چه کساني وچه عواملي باعث شدند؟
از همان روز اول همبازيهايم به من مي گفتندflojit (به مهناي بسيار صميمي)
فقط همين؟
مي خندد اين اولين کلمه اسپانيايي بود که ياد گرفتم البته اکنون کلمه هاي

 زيادي را فرا گرفتم
با کدام بازيکن بيشتر راحت هستيد؟
مي خندد ديويدايزکيئردو
ياد گيري زبان اسپانيولي چگونه است؟
تلاش زيادي مي کنم البته مترجمم کمک زيادي به من مي کند البته هنگامي

 که با من شوخي ميکند و اسپانيايي با من حرف مي زند من نيز به فارسي

 جواب ميد(ميخندد)البته من نيز کلمات ايراني به انها ياد ميدهم خصوصا به والدو
براي درست کردن غذاهاي ايراني واسايل لازم را با خود اورده ايد؟
نه چرا که هر روز مي توانم غذاي ايراني درست کنم شيوه اسپانيايي

 ها و ايراني ها در اشپزي بسيار مشابه است و فقط تفاوت هايي

در نحوه طبخ برنج و گوشت وجود دارد
اشپزي مي کنيد؟
بله به طور کلي با تغذيه مشکلي ندارم گاهي اوقات با هم بازيهام هستم و گاهي تنهام
براي همبازيهايتان غذا درست کرديد؟
نه اما در فکرش هستم هنگامي که به موفقيتي ميرسند به خانه ام مي ايند تا با هم غذا بخوريم
اوقات فراغت يک ايراني در پامپلونا چگونه ميگذرد؟
معمولا در خانه هستم گاهي اوقات براي گردشelcorteingles به مي روم
و سينما؟
علاقه اي ندارم موزيک ايراني و اسپانيايي را تر جيح مي دم
هميشه مو بايل اهميت زيادي دارد؟

تنها وسيله ايس که مي توانم با خانواده و دوستانم در ارتباط باشم
وظايف مذهبي خود را در اسپانيا چگونه انجام مي دهيد؟
البته و بدون کوچک ترين مشکلي هر کاري که در ايران مي توانستم انجام

 بدهم را در اسپانيا نيز مي توانم انجام دهم

Www.JavadAkar.infO

 یک مصاحبه ی قدیمی از سلطان خط میانی تیم ملی (جواد نکونام )

بازیکن تیم ملی ایران و پاس تهران از نوجوانی ها و شیطنتهای عجیب و غریبش می گوید شیطنتهایی که از بازی و رفتار ساده
امروز او نشانی ندارد
جواد نکونام دوران نوجوانی اش را در چه خانه ای گذراند؟
منزلمان کرج بود ومن و پدر ومادرم همراه  سه برادرم در آن خانه زندگی می کردیم پدرم در نیروی هوایی کار می کرد و مادرم خانه دار بود
درسخوان بودی؟
دوران ابتدایی خیلی خوب بودم دوران راهنمایی کمی ضعیف شدم و وقتی دبیرستان رفتم بیشتر وقتم را همراه تیمهای مختلف در اردو می گذراندم با این حال بالاخره توانستم دیپلمم را هم بگیرم
تجدید هم می آوردی؟بله
بیشتر در چه درسهایی؟فیزیک و شیمی
رشته ات در دبیرستان چه بود؟ادبیات خوانده ام
 
Www.JavadAkar.infO
 
بهترین نمره های کارنامه ات مربوط به چه درسهایی بود؟
زبان و عربی و متون ونگارش
در دوران نوجوانی بیشتر در چه رویاهایی سیر می کردی؟
دوست داشتم فوتبالیست مطرحی باشم بیشتر بازیهای ملی و باشگاهی را از نزدیک تماشا می کردم و به همین دلیل فوتبالیست شدن برایم یک رویا بود
پس هدفت هم همین بود؟
بله بیشتر اهداف من به فوتبال ختم می شد
حالا فکر میکنی به  هدفت رسیده ای؟
هنوز که نه تا حدودی رسیده ام
بدترین تنبیهی که شدیبه خاطر می آوری؟
بله یکبار دوستانم در مدرسه نارنجک دستی انداختند اما من نرفتم به مدیر مدرسه بگویم به همین دلیل اسمم را صدا کردندو گفتند برای دو روز از مدرسه اخراجی
چرا تو؟می گفتند باید می آمدی و به ما اطلاع می دادی
بهترین دوست دوران نوجوانی ات؟
یک دوستی داشتم که اسمش بهرام بود خیلی پسر خوبی بود
دعوایتان هم می شد؟بله همیشه سر فوتبال دعوا می کردیم
هنوز با او دوستی؟بله ولی ارتباطمون کمتر شده چون منزل آنها هنوز کرج است
شخصیت محبوب دوران نوجوانی تو چه کسی بوده؟
چون همه زندگی من فوتبال بود بنابراین سه هافبکی را که سال نود و شش برای تیم ملی ایران بازی می کردند خیلی دوست داشتم علی منصوریان و کریم باقری و حمید استیلی واقعا عاشق بازیشان بودم
عجیب ترین سوالی که آن دوران ذهنت را مشغول می کرد چه بود؟
چه سوالات سختی می پرسید اگر من در دوران نوجوانی ام آنقدر فکر می کردم که حالا انیشتین بودم
البته چرا چیزی یادم آمد آن وقتها که جعفر مختاری فر بازی می کرد من برای تماشای بازیهایش به استادیوم می رفتم و همیشه پیش خودم فکر می کردم هر کس فوتبالیست شود اسمش جعفر مختاری فر می شود یعنی اگر من هم بعدها فوتبالیست شدم به من می گویند جعفر مختاری فر
پس واقعا عجیب است که انیشتین نشدی؟
بله برای خودم هم عجیب است
در دوران نوجوانی بیشتر به چه چیزهایی فکر می کردی؟
در آن سن خیلی به فوتبال وماهیگیری فکر می کردم
 
Www.JavadAkar.infO
 
چرا ماهیگیر نشدی؟
ماهیگیر هستم دیگر الان هم ماهیگیری می کنم منظورتان این است که چرا ماهیگیر معروفی نشدم؟مگر ماهیگیر معروف هم داریم؟
بزرگترین ماهی که گرفتی چقدر بود؟
یکبار رفته بودم ماهیگیری یک ماهی گرفتم که خیلی بزرگ بود آنقدر بزرگ بود که چوبم را شکست قلابم را پاره کرد و بعدش هم در رفت بعد من هم نشستم و گریه کردم
بزرگترین تجربه ات از دوران نوجوانی؟
یاد گرفتم در زمینهای خاکی فوتبال بازی نکنم زیاد گل کوچک بازی کردن ضرر دارد
بدترین کتک زندگیت را از چه کسی خوردی؟در دوران مدرسه از مدیرمان
چرا؟مدیر داشت سر صف برای بچه ها صحبت می کرد و من و چندتا از دوستانم هم داشتیم شیطنت می کردیم یکدفعه مدیر از پشت بلندگو اسمم را صدا کرد تا برم بالای  سکو و...
پس خیلی شیطنت داشتی؟بله تقریبا
چه کارهایی است که در دوران نوجوانی انجام ندادی و اگر برگردی به آن دوران دوست داری انجامشان بدی و چه کارهایی است که از انجامشان پشیمانی و اگر به عقب برگردی دیگر تکرارشان نمی کنی؟
یک کاری کردم که خیلی پشیمانم یادم میاد یکبار یک گربه را زدم
چرا؟زدمش دیگر چرا نداره
همین طوری بی دلیل گربه رو زدی؟
یادم نیست بچه بودم یک گربه در حیاطمون بود از اول بزرگش کرده بودیم پیش خودمان بود یک روز نمی دانم چرا دم گربه را گرفتم و بعد از اینکه چند دور چرخاندمش پرتش کردم به آسمان وقتی مهدی برادرم دید که چکار کردم دنبالم کرد من هم آمدم فرار کنم که با سر رفتم داخل پنجره شیشه شکست و هنوز جای بخیه های آن روز روی صورتم روی چانه ام مانده است
آن گربه چه شد؟ مرد؟نه جان سالم به در برد

به گزارش خبرنگار مهر، جواد نکونام 26 سال قبل در پنج هزار کیلومتری پامپلونا متولد شد. "نکو" در شهر ری ، شهری با 250 هزار سکنه در جنوب شرقی تهران متولد شد. او اکنون با تعطیلی رقابت های لالیگا این فرصت را پیدا کرده تا با والدین و سه برادرش ملاقات کند. "نکو" قبل از اینکه اسپانیا را به مقصد ایران ترک کند مصاحبه ای را با روزنامه"Deportes de Navarra" انجام داده و طی آن از حضورش در اوساسونا به طور مشروح سخن گفته است.

046797.jpg

 

* آیا از نتایج اوساسونا در نیم فصل رقابت ها راضی هستی؟
- وقتی تیم ما به پیروزی می رسد همگی خوشحال می شویم. مهم ترین چیز این است که ما این نتایج را بپذیریم. در مجموع ، به خاطر اعتمادی که زیگاندا مربی تیم به من داشته خوشحالم.

* تو همواره تواضع پیشه کرده و به جای آن از هم تیمی های خود قدردانی می کنی.علت این فروتنی چیست؟
- من فقط دو پا روی زمین دارم و این تمام چیزی است که من هستم. دوست ندارم غرور به من راه پیدا کند.

Www.JavadAkar.infO

* چطور به این سرعت موانع بسیاری از جمله فرهنگ ، زبان و مذهب را از پیش رو برداشتی و خود را با آنها تطبیق دادی؟
- از آغاز، هم تیمی هایم به من کمک کردند که جزوی از تیم اوساسونا باشم. آنها خیلی مهربان بودند وفضایی را ایجاد کردند که احساس کنم عضوی از آنها هستم. در اینجا هرگز احساس تنهایی و غربت نمی کنم. احساس بسیارخوبی دارم.

 * بزرگ ترین مشکل حال حاضرت در اینجا چیست؟
- بی شک دور بودن از خانواده ام.

* تو در خصوص کمک هم تیمی هایت گفتی. نزدیک ترین دوست تو در هفته های آغازین حضور در پامپلونا چه کسی بود؟
- نمی توانم به طور مشخص از کسی نام ببرم. بیشتر بازیکنان برای من احترام قائلند. وقتی به اینجا آمدم آنها مرا به هتل بردند و در ضمن مرا به سر تمرینات رساندند. در واقع باید بگویم بازیکنان تیم ما همیشه با من بودند. آنها بازیکنان بزرگی هستند و من برای تک تکشان احترام بسیاری قائلم.

* برگردیم به خانواده ات. گفتی که دلت برای آنها تنگ شده...
- خیلی زیاد. دوست دارم هرچه زودتر به ایران برگردم و آنها را ببینم.

* بیشتر درباره خانواده ات بگو:
- پدرم بازنشسته است و مادرم خانه دار.ما چهار برادر هستیم. بزرگ ترین برادرم ازدواج کرده و یک پسر دارد. جوان ترین برادرم هم فوتبال بازی می کند.

* آیا آنها تا به حال برای دیدن تو به اسپانیا آمده اند؟
- نه، مشکل است چراکه برادران جوانم به مدرسه می روند.

* شما در جشن کریسمس شرکت نمی کنی. بگو در ایام تعطیلات کریسمس در ایران به چه کاری مشغول می شوی؟
- سال جدید ما سه ماه دیگر آغاز می شود. بنابراین در حال حاضر موضوع خاصی برای جشن گرفتن وجود ندارد. من در این فاصله با خاواده ام خواهم بود. استراحت می کنم و از همنشینی با آنها لذت می برم. در سفرهای اخیرم به ایران فرصت نداشتم که در کنار آنها باشم چرا که تمام تمرکزم بر روی تیم ملی بود. از آخرین باری که حسابی کنار آنها بودم زمان زیادی می گذرد.

* امیدوارم این موضوع باعث نشود که خیال بازگشت از ایران به سرت بزند...
- ( می خندد) باید خیلی دیوانه باشم که دوباره به اینجا بازگردم.

* در طول روز معمولا چه فعالیت هایی انجام می دهی؟
- من در آپارتمانم استراحت می کنم. در آنجا مطالعه می کنم ، فیلم تماشا می کنم و بعضی اوقات خرید می کنم.

* آیا خسته نمی شوی؟
- چرا، گاهی اوقات چنین است چون تنها هستم.البته گاهی اوقات آپارتمان را ترک می کنم . ضمن اینکه محافظم از اینکه در کنار من است احساس خوشحالی می کند همان گونه که من هم برای او مشکلی درست نمی کنم (می خندد).

Www.JavadAkar.infO

* با هم تیمی هایت به رستوران یا سینما می روی؟
- بله آنها مرا دعوت می کنند تا غذایی را در بیرون از اینجا صرف کنیم. اما از اینکه اسپانیایی متوجه نمی شوم ناراحتم.

*آیا زمان برای یادگیری زبان در اختیار داری؟
- بله من دارم زبان اسپانیایی یاد می گیرم اما کار دشواری است. یادگیری زبان یکی از اهداف اصلی من است.

Www.JavadAkar.infO

* بعضی اوقات مشاهده می شود که تو با داوران و هم تیمی هایت صحبت می کنی...
- این زبان فوتبال است: آمیزه ای از انگلیسی ، اسپانیایی، ادا و اطوار و فارسی ( می خندد).

* آیا می توانی کانال های ایرانی را بگیری؟
- بله با ماهواره کانال های کشورم را می گیرم اما اغلب فوتبال اروپا و آسیا را تماشا می کنم.

* وقتی در حال بازی هستی آیا متوجه می شوی که تیم شما می خواهد تاکتیک خود را تغییر بدهد؟
- بله اما زمان هایی که این موضوع را متوجه نمی شوم به زبان انگلیسی - اسپانیایی می پرسم و آنچه آنها می گویند را متوجه می شوم.

* چه چیزی تو را غمگین و یا عصبانی می کند؟
- چیزهای معدودی؛ چیزهایی که به فوتبال ارتباط داشته باشد. من آدم خونسردی هستم هرچند که بعضی وقت ها سیم هایم اتصالی می کند.

*درباره مردم پامپلونا چه نظری داری؟
- آنها به فوتبال و به تیمشان عشق می ورزند. در مجموع ، آنها مردم خونگرمی هستند و رفتار بسیار مهربانانه ای با من دارند. اما مساله اینجاست که همه اسپانیایی صحبت می کنند( می خندد).

* تو چه پاسخی به آنها می دهی؟
- با یک لبخند پاسخشان را می دهم.

* چه غذاهایی می خوری؟ غذاهای اینجا تفاوت فراوانی با غذاهای ایرانی دارد.
- ما جوجه ، بره ، برنج و ... می خوریم اما با روشی متفاوت از اینجا. شما باید غذاهای ایرانی را امتحان کنید. مطمئنم که خوشتان می آید.

* آیا آشپز خوبی هستی؟
- من فقط می توانم غذاهای ساده درست کنم. البته اینجا آشپز خیلی ماهری در اختیارم قرار داده اند. ضمن اینکه در اسپانیا نمی توانم سبزی و ادویه پیدا کنم و آنها را از ایران به اینجا می آورم.

*چه پیامی برای هواداران اوساسونا داری؟
- کریسمس و سال نو بر همه آنها مبارک. امیدوارم سال 2007 برای آنها توام با شادی و موفقیت باشد.


 

|

علي كريمي و جواد نكونام هنگام مزاح رئيس جمهور


تیم در حال اماده شدن برای رفتن به ویارئال بود

 اما نکو

 کمی با تاخیر به تبم اضافه می شود چون در

 اتاقش در

 حال نماز خواندن است که والدو به او می فهماند که

 وقت رفتن است واگر با تاخیر به اتوبوس اضافه

 شودسیگاندا با او برخورد می کند والدو به جواد

میگوید:

در اتوبوس با خدا حرف بزن اما جواد خیلی راحت

 نمازش

 را تمام میکند و اخرین نفر سوار اتوبوس می شود

 او

Www.JavadAkar.infO

 

بازیکن با نظمی است وبه همین دلیل سیگاندا

چیزی به

 نکو نمی گوید اتوبوس به سمت والنسیا حرکت

میکند

 ونکو در کناروالدو نشسته است و ولدو در مورد جشن

 های کریسمس با نکو صحبت میکند:(من در رئال مادرید

 بودم ولی هیچ جای اسپانیا مثل پمپلونا نیست بهترین

 جشن های کریسمس را در پامپلونا می گیرند)اما نکو

 توجهی به جشن ها ندارد او

به والدو میگوید :علاقه ای

 به این جشن ها ندارم و می خواهم در این ایام به ایران

 برگردم والدو هم با تعجب می گوید:پشیمان می شوی

 نکوmp3 player خود را روشن می کند وتا والنسیا

 موزیک گوش می دهد

Foto

 

جواد نكونام آرام است و بدون حاشيه و مى گويند رفيق باز. پس شايد انتخاب خوبى باشد بين فوتباليست ها كه با او درباره دوستى صحبت كنيم. مسابقات تيم ملى و وضعيت ويژه تيم پاس باعث شد گفت وگوى ما تا يك روز ابرى اواسط آبان عقب بيفتد. يك روز ابرى دوست داشتنى كه بهانه آغاز گفت وگوى ما شد.
\ روزهاى ابرى تو را ياد چى مى اندازد؟
> روزهاى ابرى با آنكه آدم احساس گرفتگى و دلتنگى مى كند، اما راستش من اين دلتنگى ها را دوست دارم. مخصوصاً توى پاييز. اگر باران هم ببارد كه ديگر بيشتر...
\ وقتى باران مى آيد، مى زنى زير باران؟
> نه، بيشتر پشت پنجره مى ايستم و تماشا مى كنم. چون مى ترسم سرما بخورم.
\همه فوتباليست ها اينقدر جانشان را دوست دارند؟
> مجبوريم. حرفه ما همين بدنى است كه داريم. كوچكترين آسيبى باعث مى شود كه آدم كلى از كارهايش عقب بيفتد.
\توى فوتبال، دوست بودن آدمها با هم، چقدر تأثيرگذار است.
>به نظر من فوتبال را ستاره ها پيش نمى برند، بلكه دوست ها پيش مى برند. يك تيم ممكن است پر از ستاره باشد ولى تا وقتى بين آنها يك روحيه دوستانه حاكم نباشد، نمى توانند آنطور كه بايد كارى از پيش ببرند. در اين شرايط است كه هر كسى ساز خودش را مى زند. در حالى كه گاهى مى بينى تيمهايى وجود دارند كه بازيكنانش جوان وگمنام هستند، اما يك حس مشترك آنها را پيش برده.
\اينكه مى گويى، به لحاظ تئورى درست است ولى آيا تجربه عملى هم در اين زمينه داشته اى؟
> بله. تا حالا بارها پيش آمده كه توى تيمهايى كه بوده ام براى خودم يا يكى از بچه ها مشكلى پيش آمده، بقيه آنقدر تلاش كرده اند تا آن مشكل رفع شود.
\توى زمين چى؟
>توى زمين يك كمى فرق مى كند. هر چند كه آنجا هم بين اعضاى يك تيم اگر اين همدلى نباشد كار پيش نمى رود. گاهى تو مجبورى به هم تيمى ات چيزى را تذكر بدهى يا به او يادآورى كنى كارى كه بايد انجام مى داده را انجام نداده. خب اگر آن رفاقت نباشد كه نمى شود.

Www.JavadAkar.infO


\ولى خيلى وقت ها هم ديده ام كه بچه هاى هم تيمى، توى زمين سر هم داد مى كشند.
>خب اين دلايل مختلفى دارد. مهمترين دليلش اين است كه يك بازيكن در طول ۹۰دقيقه واقعاً تحت فشار است. مخصوصاً وقتى تيمش عقب باشد. گاهى رقابت ها هم به بعضى عصبانيت ها منجر مى شود ولى اينها همه زودگذر است، از زمين كه بيرون مى آييم چه هم تيمى باشيم چه هم تيمى نباشيم، همه چيز تمام مى شود.
\اين را از بيشتر فوتباليست ها شنيده ام اما يك نكته برايم عجيب است... ببين! من وتو الآن اگر دعوايمان بشود و يك فحش ناجور به هم بدهيم، چهارسال بعد اگر با هم آشتى هم بكنيم، اما پس ذهنمان هيچ وقت آن توهين فراموش نمى شود. بعضى فوتباليست هاچطور توى زمين بدترين فحش ها را به هم مى دهند و بعد از مسابقه همه چيز را فراموش مى كنند؟
> وقتى بازيكن تحت فشار روانى قرار مى گيرد، اين اتفاق ناخودآگاه مى افتد اما آنجا هم همينطور است، دل چركينى بالاخره باقى مى ماند. هر چقدر هم بعد با هم رفيق بشويم، باز هم به قول تو خاطره اش مى ماند. بازيكنى موفق است كه آنقدر روى خودش كنترل داشته باشد كه نه فحش بدهد نه كارى كند كه فحش بشنود. من خودم توى زمين زياد حرف مى زنم اما هميشه سعى كرده ام اين زياد حرف زدن به توهين منجر نشود.
\براى چى زياد حرف مى زنى؟ بازى ات رو بكن...
>خب من چون وسط زمين هستم مجبورم به اين و آن تذكر بدهم وچيزهايى را يادآورى كنم.
\اين تذكرها را فقط به بازيكنان كوچكتر از خودت مى دهى؟
>فوتبال بزرگ و كوچك نمى شناسد. يك وقت مى بينى تو به مربى نزديكترى و بايد پيغام او را ببرى براى بازيكنى كه آن طرف ميدان است.
\پيغام را چطور مى برى؟ مى روى در گوش طرف مى گويى؟

Www.JavadAkar.infO


>نه بابا... اگر بخواهم درگوشش بگويم كه مجبورم جايم را خالى كنم و حريف گل مى زند. از همانجا داد مى زنم.
\خب اينطورى كه پيغام لو مى رود.
>بالاخره تحت هر شرايطى لو مى رود. چون ممكن است پيغام اين باشد كه توپ ها را سانتر كنيد يا فلان بازيكن را بگيريد. چه داد بزنيم چه نزنيم، با اولين سانتر، پيغام لو مى رود.
\اين مسأله كوچك و بزرگ بودن، توى تيمها رعايت مى شود؟ مثلاً در همين تيم ملى. آيا شما به كسانى كه بازيهاى ملى بيشتر داشته اند، احترام ويژه اى مى گذاريد؟
>خوشبختانه جو تيم ملى الآن خيلى خوب است.
\خداى بزرگ... باز شروع شد. من دوسالم بود، همه فوتباليست ها همين را مى گفتند، هنوز هم مى گويند. پس اين اختلاف ها وجنگ و دعواهاى هميشگى مال تيم آرژانتين است؟
>خب، اين طبيعى است. مثلاً يك تيم مجبور است يك ماه برود اردو. توى يك روز مجبورى دو سه بار تمرين كنى و پدرت درمى آيد. خيلى از مردم فكر مى كنند ما روزى نيم ساعت تمرين مى كنيم و پول خوبى هم مى گيريم.
\مگر پول بدى مى گيريد؟
>نه، پول خوبى مى گيريم ولى سختى هم زياد مى كشيم. من تا حالا بيست روز پشت سر هم توى اردو نبوده ام. ما گاهى به شوخى به هم مى گوييم تو بچه فدراسيونى. نمى دانى چقدر سخت است. بچه ها نه زن و بچه شان را مى بينند، نه مادر پدرشان را. تحمل اين شرايط اصلاً راحت نيست. هميشه روزهاى اول اردوها خوب است ولى رفته رفته اوضاع به هم مى ر يزد. همه دلشان تنگ شده واين دلتنگى ها را ناخودآگاه سر هم خالى مى كنند.
\آيا فرصت مى كنيد به چيز ديگرى به غير از فوتبال فكر كنيد؟
>خب تو وقتى حرفه اصلى ات فوتبال باشد، مجبورى فقط به آن فكر كنى ولى با اين حال بچه هايى هستند كه در مواقع استراحت كتاب مى خوانند، جدول حل مى كنند يا وزنه مى زنند.
\نه. من منظورم يك سرى فكرهاى مهمتر است، وزنه زدن و جدول حل كردن كه نشد فكر... مثلاً... مثلاً... اصلاً تو ازدواج كرده اى؟
> هنوز نه.
\خب، دوست دارى ازدواج كنى؟
> آره، خب.
\و حتماً هم دوست دارى يك ازدواج عاشقانه داشته باشى. يعنى عاشق يكى بشوى و بعد به او پيشنهاد ازدواج بدهى. درست است؟
> بله.
\خب شماها كه اصلا فرصت عشق و عاشقى نداريد كه...
>آره، حرفت درست است.
\اصلاً توى آن اردو كه كسى نيست كه عاشقش بشوى!
>براى همين است كه واقعاً زندگى كردن با يك فوتباليست سخت است. يك فوتباليست ممكن است يك ماه اردو باشد و بعد يك شب بيايد خانه ودوباره يك ماه ديگر و...
\ولى خب، چه نفسى مى كشند زن فوتباليست ها!
> (مى خندد) و البته خود فوتباليست ها!
\تو به چه چيزهايى غير از فوتبال فكر مى كنى؟
>من درس هم مى خوانم. يعنى توى دانشگاه تربيت بدنى مى خوانم. اما به آينده ام هم فكر مى كنم.
\اينكه راجع به آينده است. منظورم اين است كه مثلاً به مسائل اجتماعى يا سياسى هم فكر مى كنى؟ اگر يك معتاد كارتن خواب را كنار خيابان ببينى، مى روى سراغش؟
>ما چون يك كمى از اين مسائل دور هستيم، كمتر به آن فكر مى كنيم. ولى خب اگر كسى را كنار خيابان ببينيم حتى ناراحت مى شويم. هر چند اگر يك معتاد را كنار خيابان ببينيم شايد خوب نباشد كه برويم به او بگوييم كه كارت درست نيست.
\چرا خوب نيست؟
>خب ممكن است با خودش فكر كند چون طرف بازيكن معروفيست به خودش اجازه داده بيايد جلو چنين حرفى بزند.
\آن بيچاره تو را از كجا مى شناسد؟
>خب ممكن است بشناسد. بعد هم ممكن است مردم ديگر كه عبور مى كنند بشناسند.

 

\راجع به جهان چطور، هيچ مطالعه اى مى كنى؟
> خب ما خيلى وقت مطالعه نداريم.
\آره ولى بعضى چيزها ديگر جزو اطلاعات عمومى همه آدمهاست. مثلاً تو مى دانى رئيس جمهور افغانستان كيست؟
>نه. نمى دانم... اصلاً دنبال سياست نيستم.
\مى دانى آمريكا به عراق حمله كرده؟
>آره بابا... اين را كه ديگر مى دانم.
\مى دانى چند وقت است حمله كرده؟
>فكر مى كنم هشت ماهى شده باشد.
\غير از فوتبال چه كار ديگرى بلدى؟
>درس مى خوانم و يك مغازه هم دارم كه برادرم در آن مشغول كار است.
\مغازه چى؟
> لباس فروشى.
\لباسهاى تنت هم مال مغازه خودتان است؟
>نه.
\چرا؟ جنس هايش بنجل است؟
>نه، ما فقط لباس زنانه مى فروشيم...من گل و گياه را هم خيلى دوست دارم. خيلى دوست دارم به درختها نگاه كنم...
\چه كارهاى جالبى بلدى.
>آره... يا اگر توى خانه باشم به باغچه مى رسم. اصلاً گل و گلدان خيلى دوست دارم.
\چه جور گلى را؟
>خب اغلب گلها را دوست دارم ولى بيشتر شمعدانى مى خرم يا مثل گل تاج خروسى. يك جور گل است كه شبيه تاج خروس است وخيلى قشنگ است.
\چه جالب... اتفاقاً من توى خانه يك گلدان بگونيا دارم كه امروزديدم برگهايش آويزان شده، مى دانى بايد چى كارش كنم؟
>گلدان چى دارى؟
\بگونيا!
>من اين گل را نديده ام يا شايد هم ديده ام وازش خوشم نيامده.
\قديمى ترين دوستت را يادت مى آيد؟
>قبل از دوران مدرسه دوتا دوست داشتم مرتضى و مهدى سامانى. آنها با من و داداشم هميشه فوتبال بازى مى كردند. آن موقع شهررى بوديم و بعد رفتيم فرديس كرج. آنجا با خيلى هاى ديگر دوست شدم مثل: مجيد، عليرضا، بهرام، مسعود و... ما چون تير دروازه داشتيم، تعداد كسانى كه سراغمان مى آمدند تا با ما دوست شوند زياد بود.
\توى فوتبال صميمى ترين دوستانت كى هستند؟
>توى باشگاه حميد رجبى و حسن رودباريان هستند وخارج از تيم سبوشهبازيان وحميد سرآبادانى. توى تيم ملى هم بيشتر با نيكبخت، امير عابدى، عنايتى و مهدى رحمتى هستم.
\وقتى مى گويى دوستى، منظورت كه فقط ارتباط داخل اردو نيست كه...
>نه، ما بيرون از اردو هم هميشه با هم هستيم.
\تا حالا چند تا كارت زرد گرفته اى؟
>كارت زرد زياد نگرفته ام. ولى پارسال سال بدى را داشتم. چون يكبار سه اخطاره شدم، دوبار هم اخراج شدم. البته از اين دوبار، يكبار هم به ناحق بود.
\دوست دارى بين فوتباليست هاى خارجى با كى دوست شوى؟
>از نظر شخصيتى از ميشائيل بالاك يا ريوالدو يا رونالدو خيلى خوشم مى آيد. از نظر فنى هم روى كين را خيلى دوست دارم يا زيدان يا پاتريك وى رى.
\اگر قرار بود امشب براى افطار يكى از اينها را دعوت مى كردى خانه تان، كدامشان را انتخاب مى كردى؟
>دعوتشان نمى كردم. چون انتخاب برايم سخت بود. خب برزيلى ها را خيلى دوست دارم ولى نمى توانم به آنهاى ديگر ترجيحشان بدهم... نه... نه... هيچ كدام را دعوت نمى كردم.
\ولى من جاى تو بودم زيدان را دعوت مى كردم.
>چرا؟
\چون فقط او ممكن است روزه باشد!
>نه، اصلاً نمى توانم يك انتخاب داشته باشم.
\دشمن هم دارى؟
>حتماً دارم ولى هيچ وقت كسى دشمنى اش را بروز نداده.
\چه ويژگى  در تو هست كه ممكن است ديگران را با تو دشمن كند؟
>من عصبانيتم را خيلى زود بروز مى دهم. ممكن است اين براى بعضى هاناراحت كننده باشد.
\تو ايميل دارى؟
> آره. ولى آدرسش را الآن درست حفظ نيستم. اما سايت دارم و از طريق سايت مى توانند برايم ميل بزنند.
\آدرس سايتت چيست؟
> www.nekonam6.com
\راستى تو چرا هميشه شماره پيراهنت شش است؟
>من شماره۶ راخيلى دوست دارم. اولين بار توى تيم ملى جوانان آقاى رحيم ميرآخورى اين شماره را به من داد. آن موقع ها دوران اوج فوتبال كريم باقرى بود و من خيلى او را دوست داشتم و دوست داشتم شماره ام شبيه او باشد. همه مى دانند من فقط شماره۶ مى پوشم. اگر قرار باشد يك شماره ديگر بپوشم حتماً بايد شماره۶ را داشته باشد.
\چرا؟ برايت شانس مى آورد؟
>نه، همين جورى... مثلاً وقتى موسيقى گوش مى كنم بايد صداى ضبط را روى ۶ يا ۱۶ يا ۲۶بگذارم. اصلاً از شش خوشم مى آيد.
\تو مى دانى فرق سوسمار وتمساح در چيست؟
>فكر مى كنم فقط اسم هايشان فرق دارد.
\تو اگر سوسمار بودى چه كسى را مى خوردى؟
>من از سوسمار بدم مى آيد.
\قرار نيست سوسمار را بخورى، قرار است خودت سوسمار باشى.
>خب، دوست ندارم سوسمار بشوم.
\حالا شايد خدا تو را سوسمار مى آفريد.
>خب، آنطورى وضع فرق مى كرد، بعد مى آمدم مصاحبه مى كردم ومى گفتم كه چه كسى را مى خورم.

 

تأثيرگذاران بر جواد نكونام

خانواده
مادر و پدرم خيلى برايم زحمت كشيدند. پدرم عاشق فوتبال بود مرا ظهر تابستان از فرديس كرج مى برد تا پالايشگاه نفت تهران تا فوتبال بازى كنم. اگر الآن اينجايى هستم كه مى بينى به خاطر زحمت هاى اوست.

مربى ها
همه مربى هايى كه با آنها كار كرده ام روى زندگى ام تأثيرگذار بوده اند. يكى مرا برده تيم ملى نوجوانان، يكى توى تيم راه آهن برده، يكى مثل بلاژويچ مرا به تيم ملى راه داد، يكى مثل برانكو به فوتبال من اعتماد كرد و...

بزرگان تيم پاس
سالى كه آمدم تيم پاس، بزرگان تيم خيلى به من كمك كردند. من از تيم جوانان آمده بودم وهنوز اعتماد به نفس بازى در يك تيم حرفه اى را نداشتم. كسانى مثل ماركارآقاجانيان، رسول غنى زاده، عليرضا حكيم زاده، حسن شيرمحمدى، مهدى فنونى زاده، جلال بشرزاد، رضا حاج اسكويى، ساحل ساسانى، على رضا سهند رازيان، على آذرى، حسين خطيبى، رضاآقامحمدى و...

دونگا
دونگا روى من خيلى تأثير گذاشت. او يك نوع فوتبال خاص بازى مى كرد يعنى در عين سادگى قدرت رهبرى فوق العاده اى داشت. آن پشت يك فرمانده مى خواست. روى كين هم همين ويژگى را برايم داشت.


 

Javad Nekounam biography


 

Javad Nekounam (, born September 7, 1980 in Ray, Iran, Iran) is an Iranian Football (soccer) player who currently plays for CA Osasuna in La Liga and the Iran national football team. He usually plays in the defensive midfielder position. He is best known for his passing ability, ball distribution, and powerful long range shots, often from outside the 18 yard box.

Club career

Having played for Pas F.C] for several years, in 2005 Javad Nekounam signed a 5 month contract to play for Al-Wahda FC (Abu Dhabi) in the United Arab Emirates for $1M. In January 2006 he joined another UAE club, Sharjah FC, although some European clubs such as 1. FC Kaiserslautern and Tottenham Hotspur had shown interest in him.

After his performance at the 2006 FIFA World Cup many clubs in Europe were in the running to sign him, but in the end La Liga side CA Osasuna signed Nekounam on a two-year contract. The contract can be extended one more year with the player and club's agreement. Nekounam also has a 5 million minimum release-fee clause on his contract. He is the first Iranian player to be signed by a La Liga club. Nekounam was mainly targeted by Hertha BSC Berlin of the German Bundesliga (football) and Olympique Lyonnais of Ligue 1 but he chose to go to Spain instead.

On February 22, 2007, Nekounam scored a vital goal in the last 20 seconds of extra time in the UEFA Cup match against FC Girondins de Bordeaux, helping Osasuna move to the round of 16. He was selected as Osasuna's player of the year by the club fans in the 06/07 season, which was one of the reasons he decided to stay with the club despite having offers from other La liga teams. . To cap off an extraordinary season, Javad was also put into La Liga's "revelation squad", and UEFA's squad of the year.

In August 14th 2007, he suffered an Anterior cruciate ligament rupture in his right knee, and after undergoing a successful surgery in Augsburg, Germany, he will be out of action at least 6 months. His number six has been given to new signing Jaroslav Plasil, as he recovers from his injury.

Club career statistics

Last update: 11 July 2007

International career

He began his professional career in Pas F.C. football club. He eventually made it to the starting lineup and after consistent impressive displays he was called up to the Iran national football team in May 2000. He soon became a starter for the national team during the Football World Cup 2002 (qualification). He has not lost his position since then and played in two of Iran's games during FIFA World Cup 2006 in Germany, being suspended for the final group game against Angola, as a consequence of receiving his second yellow card in Iran's Group D against Portugal.

As of July 2007, he has 86 cap (football) with Iran and has scored 18 goals for Iran national football team.



Reference: http://en.wikipedia.org/wiki/Javad_Nekounam