خلاصه قسمت نهم ( 9 ) افسانه جومونگ

هه مو سو اول كار يه كم به قول ماها كلاس كار را نشون جومانگ مي ده و شروع مي كنه به اجراي حركات رزمي با شمشير كه جومانگ زره اش مي ره كه يه ادم كور اين همه با شمشير كار مي كنه

جومونگ

 

باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......

خلاصه قسمت هشتم ( 8 ) سریال افسانه جومونگ (جومانگ) (jumong)

سایونگ پیش یون تابال میره و جریانو میگه و میگه شما بجای جنگ بهتر برین و خواسته اون اجرا کنید که یون تایال میگه من برای نجات دخترم ده بار برابرش زانو میزنم و بلند میکند تا برن پیش دوچی

 

باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......

ادامه نوشته

خلاصه قسمت هفتم ( 7 ) سریال افسانه جومونگ

یانگ جونگ برای گوموا نامه نوشته تا تعطیل کردن آهنگریها را به گوموا یادآوری کنه گوموا هم میگه گور باباش و نامه را نخونده میگه بسوزیندش .توی این اوضاع هم وزیر بالگونه هم بحث میبره سر موضوع ولیعهدی و در مورد اوضاع و آینده بویو میگه و تسو را هم معرفی میکنه که شاه میگه لازم نیست من خودم به فکرش هستم هنوز زوده

 

باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......

ادامه نوشته

کنار هر قطره اشک

irnon.com

 

کنار هر قطره اشکم                هزار خاطره دفنه

.........................................

ادامه نوشته

خلاصه قسمت ششم ( 6 ) سریال افسانه جومونگ - بخش کامل

به اونجا رسیده بودیم که جومونگ از هه مو سو میپرسه که کی هستی و .. و هه مو سو هم میگه من حتی خودم هم دیگه فراموش کردم که کی هستم ….

نخست وزیر و یومیول به سلول هه مو سو میرسند ولی جومونگ قبل از اونا سلول رو ترک کرده بود و جایی پنهان شده بود که از دیدن یومیول و نخست وزیر تعجب میکنه !

هه مو سو وقتی صدای اومدن اونا رو میشنوه میگه : موسانگ تویی؟ — هه مو سو میفهمه که 2 نفر از قصر اومدن و میگه شما برای مدت طولانی هست که منو زندانی کردین برای چی یه دفعه به سراغم اومدید ؟ کی با شما اومده ظاهرا دفعه اولشون که میان اینجا

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/11/ju-mong-ep-06-part-a1.jpg

 

 

باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......
ادامه نوشته

خلاصه قسمت پنجم ( 5 ) افسانه جومونگ - بخش کامل

اونجایی بودیم که جومونگ به مادرش گفت کمان دامول شکست و برادرانم هم میخواستن من رو بکشن

ملکه از پسراش میپرسه مگه نگفته بودین که اون مرد ؟ یونگ پو هم میگه من خودم با دوتا چشمام دیدم که اون افتاد تو باتلاق هیچ راهی وجود نداشت که اون بتونه از اونجا زنده بیرون بیاد نگران نباش مادر … دفعه بعد … ملکه هم میگه اگه میخواین بکشینش باید خودتون اینکار رو بکنید ملکه به تسو میگه با اینکه همه فکر میکنن تو ولیعهد خواهی شد ولی تمام این ها به خاطر اینه که تو از بقیه بزرگتری و در واقع تو هنوز ولیعهد نشدی تا زمانی که رسما به مقام ولیعهد منسوب نشدی در این مقام نیستی هیچ کس نمیدونه که عالیجناب چه کسی رو به عنوان ولیعهد انتخاب میکنه و ممکنه جومونگ ولیعهد بشه … تو باید توجه پدر رو به خودت جلب کنی ! فهمیدی چی میگم ؟ تسو : بله

http://kabloo.files.wordpress.com/2008/10/ju-mong-ep-05-part-a.jpg


باقی ماجرا را در ادامه مطلب بخوانید .......

ادامه نوشته