ناگفته‌هايي از سفر به پنج كشور آفريقايي و آمريكاي لاتين؛ حواشي جالب توجه سفر اخير احمدي‌نژاد

IRNON.com
حواشي جالب توجه سفر اخير احمدي‌نژاد
ناگفته‌هايي از سفر به پنج كشور آفريقايي و آمريكاي لاتين
 

دستاوردهاي سفر رئيس جمهور و هيات بزرگ سياسي و اقتصادي همراه وي به پنج كشور آمريكاي لاتين و آفريقا بهانه‌اي بود تا برخي دستاوردها و حواشي ناگفته اين سفر را از زبان دستيار ارشد رئيس جمهور جويا شويم.


 

پرچم نوشت؛ دستيار ارشد رئيس جمهور در اين باره، گفت: پيش از سفر به برزيل همان گونه در رسانه‌هاي جمعي منتشر شده بود اوباما در پيامي كه به رئيس جمهور برزيل ارسال كرده بود از وي خواسته بود تا درباره برنامه هسته‌اي ايران با احمدي نژاد رايزني كرده و ايران را متقاعد به توقف فعاليت‌هاي خود كند اما تلاش لابي‌هاي صهيونيست و دولت آمريكا براي هماهنگ كردن رئيس جمهور برزيل با برنامه هاي خود موثر واقع نشده و همگان شاهد بوديم كه استقبال از هيات ايراني در بالاترين سطح تشريفات صورت گرفت.

.............................................

ادامه نوشته

يادى از علامه اميني، نويسنده «الغدير»

IRNON.com
يادى از علامه اميني، نويسنده «الغدير»
 

نام علامه امينى، قدّس‏سرّه، و كتاب گرانسنگ او «الغدير» پيوند ناگسستنى با موضوع ولايت اميرمؤمنان على، عليه‏السلام، پيدا كرده است و همانند واقعه غدير در تاريخ جاودان شده است.در ايام عيد ولايت با ذكر چند خاطره ياد اين شيفته ولايت را گرامى مى‏داريم.


 

1. توسل
علامه امينى، به نقل از يكى از موثقين فرمودند:
»در بغداد كنفرانسى از علما و شخصيت‏هاى برجسته برپا شده بود و مرا نيز به مناسبتى دعوت كرده بودند. وقتى وارد سالن شدم ديدم همه صندليها اشغال شده است و صندلى خالى نيست كه بر آن بنشينم. عبايم را وسط سالن پهن كرده و روى آن نشستم. (گويا تعمدى در كار بود كه به ايشان اهانت شود) در اين ميان پسر بچه‏اى سراسيمه وارد سالن شد تا مرا ديد گفت:هو هذا (او همين است)
سپس بيرون رفت. من ترسيدم كه جريان چيست، نكند كاسه زير نيم‏كاسه‏اى باشد (بعد معلوم شد مادر آن بچه غش كرده و قبلا دعانويسى كه عمامه‏اى شبيه به عمامه علامه امينى داشته، دعا نوشته و مادر او خوب شده است. حالا بچه خيال كرده كه آن دعانويس همين آقاست) بعد همراه بچه شخصى آمد و از من پرسيد: آقا شما دعا مى‏نويسى؟ گفتم: آرى مى‏نويسم!

...........................................

ادامه نوشته

16آذر 1332به روايت شهيد چمران

IRNON.com
شانزده 16آذر 1332به روايت شهيد چمران
 

حدود ساعت 10 صبح، سربازان رهسپار دانشكده فني شدند. ما در كلاس دوم دانشكده فني كه در حدود 160 دانشجو داشت، مشغول درس بوديم. آقاي مهندس شمس استاد نقشه‌برداري تدريس مي‌كرد. صداي چكمه سربازان از راهرو پشت در به گوش مي‌رسيد


 

16 آذر ماه سال 1332 به دليل قرار گرفتن در بطن ايام حكومت طاغوت، از تاريخنگاري بسيار ضعيفي برخوردار است.خفقان حاكم بر آن سال ها و سالمند شدن شهود اصلي ماجرا در سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي باعث شد كه تاريخ شفاهي اين حادثه سرنوشت ساز كه از آن با عنوان سر آغاز جنبش دانشجويي ايران ياد مي شود از ضعف فراواني برخوردار باشد.آن چه خواهيد خواند از معدود تك نگاري هاي بجا مانده از شهود 16 آذر سال 1332 است كه به قلم شهيد شهيد مصطفي چمران و در سال 1341 به رشته تحرير در آمده است:

...............................................

ادامه نوشته

حكايت ترددهاي رهبر انقلاب با پيكان و پرايد؛ ناگفته‌هاي مجيد مجيدي از رهبر معظم انقلاب

IRNON.com
ناگفته‌هاي مجيد مجيدي از رهبر معظم انقلاب؛
حكايت ترددهاي رهبر انقلاب با پيكان و پرايد
 

خيلي‌ها بعد از چاپ اين مصاحبه خواهند گفت كه مجيدي هم نگاه حكومتي دارد ولي خدا خودش مي‌داند كه نگاه من به ايشان خيلي متعالي است و برايم آن زمان كه هنوز رئيس جمهور نبودند و بعد كه بودند و مي‌آمدند پيش ما سرسفره با ما املت مي‌خوردند با الان كه رهبر مملكت هستند فرقي نكرده‌اند.


 

پرچم نوشت؛ مجيد مجيدي كه از كارگردانان نامي سينماي كشور هستند چند سال پيش در گفتگو با يكي از نشريات به ناگفته هايي از زندگي و افكار هنري و اجتماعي رهبر معظم انقلاب پرداخته بود.
مجيدي در اين گفتگوي طولاني درباره احاطه حضرت آيت الله خامنه اي به مسائل هنري و فرهنگي مي گويد: ايشان در زمينه هاي فرهنگي جامع الشرايط هستند. شما هيچ يك از مسئولين فرهنگي كشور را نمي توانيد نام ببريد كه به اندازه ايشان با سواد باشد. فيلم ديده باشدو موسيقي، تئاتر و هنرهاي تجسمي را بشناسد.من يادم هست در سال هاي پيش حوزه هنري جلسات شعري مي گذاشت .

..........................................

ادامه نوشته

اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد / در دام مانده باشد صياد رفته باشد...

IRNON.com
وبلاگ "پسر خاك"
اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد
 

احمد متوسليان، سيد محسن موسوي، تقي رستگار و كاظم اخوان 4 ديپلماتي كه با گذشت 27 سال از اسارت آنها، هنوز اطلاع دقيقي از سرنوشتشان در دست نيست.


 

سجاد زكي‌زاده نويسنده وبلاگ "پسر خاك"، مطلبي را با عنوان "اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد" را در وبلاگ شخصي خود منتشر كرده است.
بر اساس اين گزارش در اين مطلب آمده است:

اي واي بر اسيري، كز ياد رفته باشد...
در دام مانده باشدصياد رفته باشد...
احمد متوسليان، سيد محسن موسوي، تقي رستگار و كاظم اخوان در 14 تير 1361 ضمن دستگيري به ‌دست نيروهاي مزدور رژيم صهيونيستي در پست بازرسي حاجز برباره در 40 كيلومتري شهر بيروت ناپديد شدند.

.................................................

ادامه نوشته

آخرين جلسه رييس جمهور و فرمانده سپاه پيش از پايان جنگ

IRNON.com
/آخرين جلسه رييس جمهور و فرمانده سپاه پيش از پايان جنگ/
آيت الله خامنه اي: نگذاريد بچه هاي جبهه بعد از آتش بس از دست بروند
 

آيت الله خامنه اي در آخرين جلسه با فرمانده سپاه پيش از پايان جنگ گفت:به اعتقاد بنده اگر اين بچه ها برگردند دو ضرر دارد: يكى اينكه اينها خودشان احساس بدى مى‏كنند و ديگر اينكه يك نيروى حاضر و آماده‏اى از دست خواهد رفت، در حالى كه مى‏شود كارى كرد كه اين اينها از دست نروند.


 

اشاره:

در آخرين سفر حضرت آيت‏الله خامنه‏اى به جبهه‏هاى جنگ درزمان حضور ايشان در اهواز كه با حملات هوايى دشمن به مراكز حساس صنعتى و اقتصادى كشور همزمان بود، جلسه‏اى با حضور ايشان و فرمانده كل سپاه برگزار شد كه طى آن، موضوعات متعددى از جمله وضعيت اجراى قطعنامه 598، ماموريت نيروهاى بسيج حاضر در جبهه‏ها و آينده صدام مطرح شد.

.....................................

ادامه نوشته

خاطراتي از مقام معظم رهبري

IRNON.com
خاطراتي از مقام معظم رهبري؛
با متخلف برخورد كنيد ولو پسر من باشد
 

يكي از مسئولان نظامي دستور تصرف مكاني را صادر كرده بود. گرچه حق با او بود، اما شيوه اقدام قانوني نبود. سازمان قضايي نيروهاي مسلح گزارش حادثه را تنظيم و خدمت مقام معظم رهبري ارسال كرد. ايشان در زير آن گزارش، مرقوم فرمودند: با متخلف برخورد كنيد ولو پسر من باشد.


 

* جديت و تلاش در جواني
در دوران جواني (هجده سالگي) زماني كه خدمت پدر بزرگوار مقام معظم رهبري حضرت آيت‌الله سيد جواد خامنه‌اي مي‌رسيدم، از من موقعيت درسي‌ام را سؤال مي‌كرد و سپس مكررا تاكيد مي‌كرد: كه آقا سيد حسين، خوب درست را بخوان و مثال مي‌زد و مي‌فرمود: ببين! آقا سيد علي به زودي به مقام اجتهاد مي‌رسد. از چيزهايي كه به ياد دارم اين است كه مرحوم آقا سيد هاشم ميردامادي ـ‌ پدربزرگ مادري مقام معظم رهبري و مرحوم پدر مقام معظم رهبري عنايت‌خاصي به آقا داشتند و بارها شنيدم كه مي‌فرمودند: علي آقا آينده خوبي دارد چرا كه خيلي كنجكاو و پي‌گير درس است، به استاد زياد اشكال مي‌كند و به مباحثه كردن علاقه دارد. تكيه كلام پدر مقام معظم رهبري اين بود كه (به زبان تركي) مي‌فرمود: علي پسرم! علي پسرم!

.............................................

ادامه نوشته

خاطرات و روايت از زندگي ساده مقام معظم رهبري

IRNON.com
/ خاطراتي از مقام معظم رهبري/
روايت يادگار امام از زندگي ساده رهبري‌
 

در خانه مقام معظم رهبري هرگز بيش از يك نوع غذا بر سر سفره نيست. خانواده ايشان روي موكت زندگي مي‌كنند. روزي به منزل ايشان رفتم، يك فرش مندرس و پوسيده زير پاهايم پهن بود كه من از زبري و خشني آن فرش- كه ظاهراً جهيزيه همسر ايشان بود- اذيت مي‌شدم از آنجا برخاستم و به موكت پناه بردم.


 

* لحظه‌هاي قرآني‌
او در آن زمان رهبر معظم انقلاب اسلامي نبود. سيدي روحاني و خوش سيما بود كه هر لحظه منتظر بود به خانه‌اش بريزند و او را با تحقير و توهين به ساواك ببرند و يا در خيابان و كوچه‌هاي خلوت بدون خبر خانواده‌اش بربايند. آن روزها چنين نبود كه افتخار كني خدمتش رسيدي بلكه مي‌‌بايست در پوشش و پنهاني به نزدش مي‌رفتي.

.........................................

ادامه نوشته

خاطراتي از حضور رهبر معظم انقلاب در جبهه

IRNON.com
خاطراتي از حضور رهبر معظم انقلاب در جبهه
 

وقتي‌كه آقا در سال65 مي‌خواستند به جبهه بيايند، آقاي هاشمي رفسنجاني، متوجه شده بودند لذا فوراً به امام خبر داده بودند، حضرت امام هم به ايشان پيغام داده بودند كه به آن طرف نرويد تا اينكه سال آخر جنگ شد.


 

پس از تجاوز رژيم بعثي به ايران، مقام معظم رهبري كه در آن دوره سمت نمايندگي حضرت امام (ره) در شوراي عالي دفاع و بعدها سمت رياست‌‌جمهوري را به عهده داشتند، مسايل جنگ را با جديت پيگيري مي‌كردند و در بسياري از مقاطع مختلف و حساسِ دفاع مقدس، شخصاً لباس نبرد به تن مي‌كردند و حضوري مؤثر و چشمگير در مناطق عملياتي داشتند. به‌علاوه‌ اين حضور موجب تقويت و افزايش روحية رزمي و معنوي و قوّت قلب زايدالوصفي در رزمندگان اسلام شد.

.............................................

ادامه نوشته

خاطره اي خواندني يك عراقي از یک شهید ایرانی

IRNON.com
خاطره اي خواندني يك عراقي از یک شهید ایرانی؛
من دو يا سه ساعت ديگر به شهادت مي رسم
 

پسرم گفت: من را يك جوان بسيجي و خوش سيما به اسارت گرفت و او با اصرار از من خواست كه كارت و پلاكم را به او بدهم. حتي حاضر شد پول آنها را بدهد، وقتي آنها را به او سپردم اصرار مي كرد كه حتماً بايد راضي باشم.

 


از روزي كه شنيده بود يكي از فرماندهان سپاه براي زيارت به كربلاي آمده، در پوست خود نمي گنجيد، مي خواست خاطره اي كه سال ها بر دل و روح او نقش بسته بود، به صاحبانش بسپارد. با اين فكر خود را به كربلا رسانده و درخواست ملاقات با آن فرمانده را كرد.

.........................................

ادامه نوشته